کد خبر: 449402
|
۱۳۹۹/۰۹/۱۴ ۱۱:۰۰:۰۰
| |

مسئول کمیته مددکاری اجتماعی انجمن حمایت از حقوق کودکان در گفت‌و‌گو با «اعتمادآنلاین» مطرح کرد:

آیا سازمان بهزیستی از نگهداری کودکان تحت سرپرستی خود ناتوان است؟ / ساجده 15ساله در بهزیستی خودکشی کرده است

پریسا پیرخندان مسئول کمیته مددکاری اجتماعی انجمن حمایت از حقوق کودکان به «اعتمادآنلاین» گفت: شاید بد نباشد از سازمان بهزیستی پرسیده شود که در این مدت با توجه به آمار بالای خودکشی کودکان طی چند ماه اخیر، چه اقداماتی انجام داده است؟!

آیا سازمان بهزیستی از نگهداری کودکان تحت سرپرستی خود ناتوان است؟ / ساجده 15ساله در بهزیستی خودکشی کرده است
کد خبر: 449402
|
۱۳۹۹/۰۹/۱۴ ۱۱:۰۰:۰۰

اعتمادآنلاین| 9 آذرماه، دختری 15ساله که به ‌دلیل اعتیاد و زندانی بودن والدینش در بهزیستی مشهد نگهداری می‌شد بنا بر دلایل نامعلومی دست به ‌خودکشی زد و به زندگی‌اش پایان داد. بر اساس اخبار، این دختر 15ساله که ساجده نام دارد حدود 6‌ ماه قبل در حالی‌ که در یکی از پارک‌های مشهد پرسه می‌زد به دست پلیس دستگیر شد.

با انتقال او به کلانتری معلوم شد دختر نوجوان وضعیت خانوادگی مناسبی ندارد. پدرش مدتی قبل به زندان افتاده بود و مادرش نیز به مواد ‌مخدر اعتیاد داشت. از سویی معلوم شد او یک خواهر و برادر نیز دارد که به‌ دلیل شرایط نابسامان خانوادگی در بهزیستی نگهداری می‌شوند. در چنین شرایطی بود که با دستور قاضی ساجده نیز به مرکز نگهداری دختران در معرض آسیب بهزیستی مشهد واقع در بلوار شفای مشهد منتقل شد.

ورود به بهزیستی دوران تازه‌ای از زندگی دختر نوجوان را رقم زد. او و 22 دختر دیگر به اتفاق یک مددکار در این مرکز زندگی می‌کردند. هرچند او از خانواده‌اش دور بود اما شرایط زندگی برایش بهتر از پیش شده بود. در این مرکز روانشناس یا روانپزشک حضور نداشت، اما دختران مددجو به‌ طور دوره‌ای معاینه و وضعیت سلامت‌شان کنترل می‌شد.

یک روز بعد، سازمان بهزیستی خراسان طی اطلاعیه‌ای ضمن ابراز تاسف از این حادثه به منظور تنویر افکار عمومی توضیح داد که در خانه‌های سلامت بهزیستی هم نظارت مددکاران وجود دارد و هم دوربین. اما این دختر با اطلاع از این موضوع در سرویس بهداشتی دست به خودکشی زد.

برای بررسی دقیق‌تر این موضوع سراغ پریسا پیرخندان مسئول کمیته مددکاری اجتماعی انجمن حمایت از حقوق کودکان رفتیم. او معتقد است، بر اساس شواهد و شناختی که از این مراکز وجود دارد، نقش مددکاران اجتماعی در این مراکز کمرنگ و محدود است. در بسیاری از این مراکز روانشناس به صورت مستمر حضور ندارد و در دسترس کودکان نیست. همچنین در استخدام مربیانی که برای نگهداری از کودکان در نظر گرفته می‌شوند معیارهای صلاحیت کار با کودک آسیب‌دیده و دانش تخصصی در این زمینه اصلاً رعایت نمی‌شود. مشروح گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

***

*ابتدا کمی درباره اتفاقی که رخ داد برایمان بگویید.

در ارتباط با آنچه رخ داده اطلاعات بسیار محدود و مستند به اظهارات مراجع قضایی است که کودک 15 ساله‌ای با تشخیص بدسرپرستی به یک مرکز نگهداری بهزیستی سپرده شده و پس از ماه‌ها اقامت در آن مرکز در یک ساعت خلوت اقدام به خودکشی کرده که متاسفانه موفق بوده و منجر به از دست رفتن جان این کودک شده است.

*چرا نحوه اطلاع‌رسانی در این زمینه تا این اندازه مبهم و پر از پرسش برای مخاطبان بود؟

متاسفانه در کشور ما رویکرد به مسائل و آسیب‌های اجتماعی همیشه یک رویکرد محافظه‌کارانه همراه با واکنش‌های قهری بوده است. شفافیت و پاسخگویی که از وظایف هر نهاد دولتی متعهد به مسئولیت و ارائه خدمات است در سازمان‌های ما کاملاً مورد امتناع قرار می‌گیرد و این شائبه را در اذهان به وجود می‌آورد که حتماً نقصی در انجام وظایف بوده که منجر به عدم ارائه اطلاعات شفاف و کامل و پاسخگویی شده است.

*اما آیا چنین اتفاقاتی در سازمان بهزیستی مسبوق به سابقه است؟

به دلیل عدم شفافیت و امتناع از ارائه اطلاعات کامل آمار درستی از رخدادهای مشابه در دست نیست. اما آنچه در این رخداد تاسف‌برانگیز باید مورد توجه قرار گیرد نقش و وظیفه سازمان بهزیستی در مراقبت و تامین رفاه و امنیت کودکان در شرایط پرآسیب است. این سازمان نه به عنوان یک فرد حقیقی و عادی بلکه به عنوان یک نهاد گسترده تخصصی که متولی اصلی امور مراقبت و رفاه کودکان در کشور است، قاعدتاً باید صلاحیت و استاندارد بالایی در پذیرش مسئولیت مراقبت از کودکان داشته باشد. چنان‌که گفته شده، این کودک بدسرپرست بوده و سازمان بهزیستی مسئولیت مراقبت از کودک را بر عهده گرفته و حالا کودک از آسیب به بحران رسیده و دست به خودکشی زده است.

خودکشی یک کودک در مرکز بهزیستی بسیار متفاوت با خودکشی یک کودک در یک خانواده است. مگر نه اینکه کودک بدسرپرست تشخیص داده شده و برای بهبود وضعیت زندگی و مراقبت از او به یک نهاد تخصصی سپرده شده است؟ چگونه نتیجه مداخلات (!) این نهاد تخصصی، مرگ کودک و یک شرایط بدتر از زمان حضور کودک در خانواده فاقد صلاحیت بوده است؟ آیا مراکز شبه‌خانواده بهزیستی فقط یک خوابگاه برای کودکان تلقی می‌شود؟ یا می‌بایست نقشی را که در عنوان آنها یعنی «شبه خانواده» آمده ایفا کنند؟

*آیا می‌توان مشخصاً بهزیستی را در این اتفاق مقصر دانست؟

کودک از یک محیط پرآسیب به یک محیط تخصصی یاورانه سپرده شده که امکانات فراوانی در زمینه مداخلات روانی و اجتماعی به صورت تخصصی برای ارائه دارد. در طی 6 ماه ارتباط دائم کودک با این نهاد تخصصی، چند اقدام تخصصی برای این کودک انجام شده است؟ آیا کودکی که از یک شرایط پرآسیب به یک نهاد امن منتقل شده فقط نیاز به ویزیت ماهانه روانپزشکی دارد؟ مشاور، روانشناس، مددکار اجتماعی، مربی‌های حرفه‌ای برای پرورش مهارت‌های فردی و اجتماعی کودک، فعالیت‌های مفید و نشاط‌آور که منجر به ایجاد احساس ارزشمندی، هدفمندی و توانمندی در کودک شود و کودکی از دست رفته‌اش را به او بازگردانند و او را در زمینه‌های فردی و اجتماعی توانمند کنند و خیلی اقدامات دیگر در کجای خدمات این مرکز ارائه شده یا اصلاً در برنامه‌هایشان هست؟ آیا یک مرکز نگهداری از کودکانی که از دل آسیب‌ها به امید یک شرایط بهتر به این مراکز سپرده می‌شوند، نباید وضعیت بهتری از محیط زندگی پرآسیب برای کودکان داشته باشد؟ آیا سازمان بهزیستی به عنوان یک نهاد تخصصی نباید کارکرد موثرتر و بهتری نسبت به یک خانواده درگیر اعتیاد و آسیب‌های اجتماعی دیگر داشته باشد؟!

*بارها اخباری درباره رفتار نامناسب با کودکان در بهزیستی شنیده شده است؛ آخرین، همان حادثه‌ای که چند کودک در یک اتاق حبس شده بودند. آیا در این ماجرا هم چنین سوءرفتاری رخ داده است؟

سوءرفتار با کودکانی که وارد مراکز بهزیستی می‌شوند فقط شامل خشونت فیزیکی و کلامی نمی‌شود بلکه غفلت از کودکان و تامین نیازهای آنان اعم از نیازهای فیزیکی، مادی، روانی و اجتماعی، انجام ندادن مسئولیت‌ها و تعهدها، عدم دقت و حساسیت به شرایط ویژه کودکان، عدم اقدامات مسئولانه و بهنگام همه از مصادیق سوءرفتار هستند که در مورد این کودک به طور خاص و در مورد بسیاری از کودکان تحت سرپرستی این سازمان به طور عام در جریان است. در مرکزی که کودکان از شرایط پرآسیب به آنجا منتقل شده‌اند حضور دائم و تمام‌وقت نیروی متخصص که به نشانه‌های آشکار یا نهفته بحران‌های روانی و درونی کودکان حساس و آشنا باشد و قدرت تشخیص به‌موقع و اقدام را داشته باشد در مراکز نگهداری کودکان ضروری است، اما متاسفانه جز مربیان که به جای پرورش صرفاً نقش یک هماهنگ‌کننده و نگهداری‌کننده از کودکان را دارند، هیچ فرد دیگری در این مراکز در ارتباط مستمر و تمام‌وقت با کودکان نیست و حتی در موارد بسیاری در صورت احساس نیاز از سوی کودک، در دسترس و آماده به ارائه خدمت نیستند. همه اینها نشانه غفلت از شرایط و نیازهای ویژه این کودک و سوءرفتار سازمان بهزیستی است. به همه این نکات انفعال را نیز اضافه کنید؛ در جایی که مسئولیتی بر عهده سازمانی است و آن سازمان در مواجهه با مسائل مورد وظیفه‌اش منفعل می‌ماند و اقدامی نمی‌کند، این انفعال نیز از مصادیق سوءرفتار در برابر گروه هدفی است که سازمان موظف به ارائه خدمات به آنان است.

سازمان بهزیستی متولی سلامت روان جامعه ا‌ست و موظف است برنامه‌ریزی‌ و اقدامات موثری در راستای سلامت روان انجام دهد، اما متاسفانه می‌بینیم که این سازمان حتی از توجه به کودکانی که مستقیماً تحت سرپرستی و نگهداری خودش هستند نیز ناتوان است! شاید بد نباشد از این سازمان پرسیده شود که در این مدت با توجه به آمار بالای خودکشی کودکان طی چند ماه اخیر، چه اقداماتی انجام داده است؟!

*جای خالی مددکارانی که مشخصاً از نظر روانی به چنین افراد آسیب‌دیده‌ای کمک کنند تا چه اندازه در سازمان بهزیستی محسوس است؟

استقرار مددکار اجتماعی، روانشناس و مربی‌های متخصص آموزش‌دیده برای کار با کودکان آسیب‌دیده به صورت شبانه‌روزی در مراکز نگهداری کودکان بدسرپرست ضروری است. یک کودک 15ساله که در سن بلوغ و بحران‌های مربوط به آن دوران است و به دلیل شرایط خاص خانواده آسیب‌هایی را نیز متحمل شده باید در یک مکان امن مانند بهزیستی هر زمان که احساس یأس و ناراحتی و فشار روانی می‌کند یا در معرض بحران قرار می‌گیرد به روانشناس و مددکار اجتماعی دسترسی داشته باشد. حتی اگر ساعت 2 شب باشد. رویکرد مکانیکی محدود به ساعات کار اداری و غفلت از نیازهای ویژه کودکان در شرایط دشوار چنین پیامدهای تلخی را به بار خواهد آورد.

متاسفانه بر اساس شواهد و شناختی که از این مراکز داریم، نقش مددکاران اجتماعی در این مراکز کمرنگ و محدود است. در بسیاری از این مراکز روانشناس به صورت مستمر حضور ندارد و در دسترس کودکان نیست. همچنین در استخدام مربیانی که برای نگهداری از کودکان در نظر گرفته می‌شوند معیارهای صلاحیت کار با کودک آسیب‌دیده و دانش تخصصی در این زمینه اصلاً رعایت نمی‌شود. و به دلیل ناآکاهی، عدم شناخت درست و دقیق و حساسیت کار با کودکان آسیب‌دیده مشکلات ارتباطی بسیاری در مواجهه روزمره مربیان و کودکان به وجود می‌آید. چنانچه مددکاران اجتماعی نقش کلیدی در این مراکز داشته باشند می‌توانند به عنوان افراد حرفه‌ای و متخصص مشکلات هر کودک را در بدو ورود به مرکز ارزیابی کرده و برنامه‌‌های مداخله، درمان و توانمندسازی روانی و اجتماعی کودکان را متناسب با نیازهای هر کودک طرح‌ریزی کنند و پیگیر اقدامات لازم برای کودک باشند. قطعاً دقت بالا و کار تخصصی با کودکان و عدم غفلت و سهل‌انگاری، نقش موثری در کاهش آسیب و بهبود وضعیت کودکان خواهد داشت.

نگهداری، پرورش و تربیت کودک حوزه بسیار مهم و حساسی است و در مورد کودکان آسیب‌دیده این حساسیت خیلی پررنگ‌تر می شود. اگر ارتباط و امور آنها همچون کودکان در شرایط عادی انگاشته شود و به نیروی متخصص و متعهد که پایبند به اصول و ارزش‌های حرفه‌ای و اخلاقی است سپرده نشود، این رخداد تلخ بارها و بارها به اشکال مختلف تکرار خواهد شد.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها