کد خبر: 474924
|
۱۴۰۰/۰۱/۱۷ ۰۹:۱۸:۰۸
| |

مادربزرگ، نوه خطاکار را بخشید

پسر جوانی که از خانه مادربزرگش دزدی کرده و به قطع دست محکوم شده بود، با رضایت او از نقص عضو نجات پیدا کرد.

مادربزرگ، نوه خطاکار را بخشید
کد خبر: 474924
|
۱۴۰۰/۰۱/۱۷ ۰۹:۱۸:۰۸

اعتمادآنلاین| پسر جوانی که از خانه مادربزرگش دزدی کرده و به قطع دست محکوم شده بود، با رضایت او از نقص عضو نجات پیدا کرد.

به گزارش روزنامه شرق، چهار سال قبل زنی مسن به مأموران پلیس خبر داد خانه‌اش مورد دستبرد قرار گرفته و مقدار زیادی پول و طلا به سرقت رفته است. این زن به مأموران گفت: من در خانه تنها زندگی می‌کنم و بچه‌هایم به من سر می‌زنند. یکی از نوه‌هایم به نام فرهاد با دوستش پوریا خیلی به خانه من آمدورفت داشت.

این زن گفت: چند سال قبل شوهرم فوت کرد. فرزندانم به احترام من ارثیه پدرشان را تقسیم نکردند. شوهرم طلاهای زیادی داشت که در خانه نگهداری می‌کرد. نوه‌ام فرهاد چند باری درباره طلاها از من سؤال پرسید و می‌خواست از جایش باخبر شود اما من چیز زیادی به او نگفتم.

روز حادثه در خانه تنها بودم که دو مرد نقابدار از روی دیوار وارد شدند. آنها من را تهدید به مرگ کردند و پس از شکستن قفل در گاوصندوق همه پول، طلا و دلارهایی را که متعلق به همسرم بود با خود بردند؛ البته من فکر نمی‌کنم نوه‌ام این کار را کرده باشد.

با این حال مأموران بیشترین ظن را نسبت به فرهاد داشتند. آنها روی این مظنون تمرکز کردند و همه رفت‌و‌آمدهای او را زیر نظر گرفتند و متوجه شدند فرهاد مقدار زیادی طلا را با دوستش پوریا به یک طلافروشی فروخته است. با ردیابی‌های انجام‌شده مأموران فرهاد و پوریا را بازداشت کردند. دو متهم به سرقت از خانه مادربزرگ اعتراف کردند و شاکی نیز برای متهمان درخواست اشد مجازات کرد. دو متهم در شعبه 4 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفتند. در جلسه رسیدگی ابتدا مادربزرگ در جایگاه قرار گرفت.

او گفت: من درخواست اجرای حد دارم و از هیچ‌کدام نمی‌گذرم. من مادربزرگ فرهاد هستم. او نوه‌ام است؛ چطور توانسته با من چنین کاری بکند. او چطور به خانه‌ام حمله و در من وحشت ایجاد کرد؟ من هنوز هم نمی‌توانم شب‌ها بخوابم. سپس متهم فرهاد در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من این اتهام را قبول دارم ولی قصدم واردکردن صدمه‌ای تا این حد زیاد نبود. پوریا من را به این کار ترغیب کرد.

او گفت مشکلی برای مادربزرگت ایجاد نمی‌شود. ما می‌توانیم این پول‌ها را برداریم و کسی از هویت ما باخبر نشود. من هم قبول کردم. متهم گفت: من از کرده خودم پشیمان هستم و درخواست بخشش دارم و از مادربزرگم طلب حلالیت می‌کنم. در ادامه پوریا در جایگاه قرار گرفت. او اتهام را رد کرد و مدعی شد فرهاد عامل این اتفاق بوده است. پوریا گفت: من اتهام را قبول ندارم چون عامل سرقت فرهاد بود. او بود که نقاب خرید و گفت چه ساعتی و چه روزی به خانه مادربزرگش برویم. من در این سرقت نقش زیادی نداشتم.

او فکر می‌کرد مادربزرگش اگر هم متوجه ماجرا شود، او را می‌بخشد. در پایان و بعد از اخذ آخرین دفاع از متهمان هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند و متهمان را به قطع ید محکوم کردند. این حکم در دیوان عالی کشور هم به تأیید رسید اما در نهایت مادربزرگ فرهاد با مراجعه به دادگاه اعلام گذشت کرد.

او گفت: فرهاد خلافکار است و صدمه روحی سنگینی به من زده است، من هم درخواست مجازات او را کردم اما راضی نیستم دستش قطع شود و او را می‌بخشم. با گذشت این زن از نوه و دوست نوه‌اش حکم قطع دست نقض و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

دو متهم در نامه‌ای درخواست بخشش کردند. آنها گفتند تحت تأثیر موادی که مصرف کرده بودند، چنین کاری کردند و با توجه به گذشت شاکی از دادگاه هم درخواست دارند تا در مجازاتشان تخفیف دهد. متهمان به‌ زودی پای میز محاکمه می‌روند.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها