کد خبر: 476877
|
۱۴۰۰/۰۱/۲۵ ۰۹:۴۸:۴۱
| |

راز سربه‌مهر گم‌شدن پسر جوان در سفر به شمال/ متهم به قتل: ما هردو دزد بودیم و شیشه ای

پسری جوان به نام عباس 10 سال قبل مفقود شد. پدر این پسر با مراجعه به مأموران گفت یک ماه است که پسرم گم شده و من خبری از سرنوشت او ندارم و به یکی از دوستانش به نام سیاوش مشکوک هستم.

راز سربه‌مهر گم‌شدن پسر جوان در سفر به شمال/ متهم به قتل: ما هردو دزد بودیم و شیشه ای
کد خبر: 476877
|
۱۴۰۰/۰۱/۲۵ ۰۹:۴۸:۴۱

اعتمادآنلاین| پسری جوان به نام عباس 10 سال قبل مفقود شد. پدر این پسر با مراجعه به مأموران گفت یک ماه است که پسرم گم شده و من خبری از سرنوشت او ندارم و به یکی از دوستانش به نام سیاوش مشکوک هستم.


به گزارش روزنامه شرق، این مرد گفت: پسر 28ساله‌ام به نام عباس آخرین بار همراه دوست صمیمی‌اش به نام سیاوش که سابقه‌دار است، به سفر شمال رفت و دیگر بازنگشت. دیروز عصر سیاوش مقابل در خانه ما آمد و سراغ پسرم را گرفت؛ اما پسر کوچکم می‌گوید کاپشن عباس و ماشین او در اختیار سیاوش بود. من به او مشکوک هستم و گمان می‌کنم سیاوش پسرم را کشته و ماشین و موبایل او را سرقت کرده است.

با شکایت مرد سالخورده سیاوش 30‌ساله که دو سابقه سرقت از خانه را نیز در پرونده‌اش داشت، ردیابی و بازداشت شد. او ادعا کرد از سرنوشت دوستش هیچ اطلاعی ندارد. این مظنون گفت: قبول دارم من و عباس به سفر شمال رفته بودیم اما با هم به تهران برگشتیم و من هیچ خبری از او ندارم. او خودش ماشینی را که در اختیار داشت، به من داد و رفت.

درحالی‌که سیاوش منکر اطلاع از سرنوشت عباس بود، تلاش پلیس نیز به نتیجه نرسید و هیچ ردی از پسر گم‌شده به دست نیامد. تا اینکه متهم به قتل اعتراف کرد. با گذشت هشت سال از این ماجرا سیاوش در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.

در ابتدای جلسه پدر عباس گفت: من تنها ولی‌دم پسرم هستم و همسرم سال‌ها پیش فوت شده است. شک ندارم سیاوش پسرم را کشته و جسد او را سربه‌نیست کرده است. اگر او در این سال‌ها با ما همکاری کرده و حقیقت را گفته بود و من جنازه پسرم را پیدا می‌کردم و آن را به دخترانم که بی‌تاب برادرشان هستند می‌سپردم، حتما اعلام رضایت می‌کردم؛ اما سیاوش با دروغ‌گویی‌هایش در این سال‌ها ما را فریب داد، به همین دلیل برایش قصاص می‌خواهم.

او در پاسخ به پرسش قاضی درباره اینکه از کجا می‌داند سیاوش قاتل پسرش است، گفت: وقتی سیاوش مقابل در خانه‌مان آمد و سراغ عباس را از برادر کوچکش گرفت، کاپشن عباس را به تن داشت و موبایل پسرم در دستان او بود. من وقتی مقابل در خانه رفتم تا او را بگیرم، پا به فرار گذاشت. من شک ندارم او قاتل پسرم است.


وقتی نوبت به سیاوش رسید، گفت: من و عباس بچه یک محل بودیم و از سال‌ها قبل یکدیگر را می‌شناختیم. من اعتیاد داشتم و به کمپ ترک اعتیاد رفته بودم تا اینکه چند ماه بعد عباس هم به آنجا آمد. من پس از ترخیص از کمپ چند بار به ملاقات او رفتم و آنجا بود که با هم صمیمی‌تر شدیم. یک روز او با پراید دزدی مقابل در خانه‌مان آمد و از من خواست تا با هم به سفر شمال برویم. من هم قبول کردم و با هم به شمال رفتیم. اما من درست به خاطر ندارم به کدام شهر رفته بودیم. شیشه کشیده بودم و حال طبیعی نداشتم که خودم را در ساحل دریا دیدم. عباس می‌گفت دختری را می‌شناسد که یک سماور عتیقه دارد. او می‌خواست سماور عتیقه را از دختر جوان بدزدد. وقتی به شمال رسیدیم، عباس با دختر جوان تماس گرفت اما او پاسخش را نداد. حتی عباس از آنجا با پدرش تماس گرفت و گفت به شمال رسیده است.

متهم در پاسخ به این سؤال که چرا گوشی عباس دست او بود، گفت: شارژ موبایل او تمام شده بود، سیم‌کارتش را در گوشی موبایل من انداخت و گوشی خودش را به من داد. به همین دلیل موبایل او در دست من بود.

متهم ادامه داد: وقتی عباس از سرقت سماور عتیقه ناامید شد، خواست تا به تهران برگردیم. در بین راه پرایدی را دید که قفل نداشت. او پشت فرمان نشست و به‌راحتی آن را روشن کرد. او با پرایدی که دزدیده بود، به سمت تهران حرکت کرد و پراید مشکی را که قبلا دزدیده بود، به من داد. ما پس از مصرف شیشه به سمت تهران حرکت کردیم اما چون جاده مه‌آلود بود، من ماشین او را گم کردم و دیگر او را ندیدم.

سیاوش در پاسخ به پرسش قاضی درباره اینکه چطور قبلا در بازجویی‌ها گفته بود در شمال با عباس درگیر شد و او را با چاقو کشت، توضیح داد: من قبلا تحت فشار به قتل اعتراف کرده بودم. در این سال‌ها نه پلیس عباس را پیدا کرده و نه ماشینی که او دزدیده بود. من نمی‌دانم چه بلایی سر او آمده است. شاید عباس زنده است و پدرش قصد اخاذی از من را دارد. چون قبلا در ازای رضایت 400 میلیون پول از من خواسته بود.اینکه او به من فشار می‌آورد و من را مدام به دادگاه می‌کشاند، برای این است که وادارم کند پولی که خواسته به او بدهم. درحالی‌که من چنین پولی ندارم و از سرنوشت عباس هم خبر ندارم.

بعد از گفته‌های متهم دادگاه رأی بر برائت او داد اما پدر عباس به این رأی اعتراض کرد. او همچنان خواستار صدور حکم قصاص شد تا اینکه دیوان اعتراض او را قبول کرد و پرونده برای رسیدگی مجدد به شعبه 10 فرستاده شد.

قرار بود یک بار دیگر این پرونده مورد رسیدگی قرار گیرد که به‌دلیل عدم‌حضور سیاوش رسیدگی به این پرونده به تعویق افتاد و یک‌بار دیگر برای متهم احضاریه صادر شد؛ درصورتی‌که او بازهم در دادگاه حاضر نشود، حکم بازداشت او صادر خواهد شد.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها