آیا رسانههای تصویری به عوامل بازدارنده ترس در کودکان توجهی میکنند؟ / یک روانشناس: قوانین رسانه نیاز به بازنگری دارند
یک روانشناس گفت: مشاهده رفتار خشونتآمیز در تلویزیون و دیگر رسانهها موجب یادگیری رفتار ضداجتماعی، کاهش حساسیت اجتماعی و بیتفاوتی نسبت به پرخاشگری و در نتیجه انفعال خواهد شد.
اعتمادآنلاین| هر روز خبر، سیل میشود، آوار میشود و گاه زمینلرزهای که ما را در خود میکشد. آیا رسانه در انعکاس و انتشار خشونت مقصر است؟ برای رهایی از چنین موقعیتی، خصوصا در قبال کودکان که هر روز در معرض اخبار ناگوار قرارمیگیرند باید چه کرد؟ رسانهها تا چه اندازه در اینباره مسئول بوده و قوانینی در اینباره رسانهها را از انتشار عریان اخبار باز خواهد داشت؟ در اینباره با متخصص رسانه، روانشناس و خبرنگار حوزه کودکان گفتوگو کردهایم و از آنها خواستهایم، نگرانی خود را با ما در میان گذاشته و برای برونرفت از چنین وضعیتی راهنماییمان کنند.
نمایش پرخاشگری آموزش پرخاشگری است
ساناز فلاحزاده، دکتری روانشناسی سلامت معتقد است، قوانین رسانه نیاز به باز نگری دارند. او میگوید: «بیشک رسانهها نیز مانند هر پدیده دیگری بهدنبال دستیابی به جنبههای نیک و بد، بهصورت همزمان هستند. از سوی دیگر ویژگی نیک و مفید رسانه مانع از حذف چنین ابزاری از زندگی انسان امروزی است اما مسئله نگرانکننده آثار زیانبار آن بر ذهن مخاطب، بهویژه کودکان و نوجوانان و تأثیرات عمیق روانشناختی آن است که علاوه بر آثار سوء کوتاهمدت بر زندگی و روان فرد، آثار مخرب بلندمدتی را نیز به همراه خواهد داشت».
از آنجا که خشونت شکل افراطی پرخاش است، بهصورت اقدام عمدی بهمنظور ایجاد آزار جسمی یا روانی شدید در دیگر افراد تعریف میشود. در روانشناسی اجتماعی علل مختلفی برای وجود پرخاش و رفتارهای پرخاشگرانه و شکل شدید آن یعنی خشونت تبیین شده که هر کدام قابلیت تبیین بخشی از پیچیدگی موضوع را دارد. اما درباره رسانه، فلاحزاده معتقد است تنها یک عامل را میتوان باعث ترویج پرخاشگری در جامعه دانست و آن یادگیری است؛
«پژوهشگران زیادی درباره خشونت از طریق یادگیری مشاهداتی داشتهاند که یکی از آن مشاهدات، تحقیق کلاسیک آلبرت بندوراست. طبق این نظریه، انسان تمایل دارد از الگوی پرخاشگر تقلید کند، خواه این الگو واقعی باشد، خواه نمایشی و غیرمستقیم».
بهعبارتی تأثیر نمایش پرخاشگری بر کودکان بهدلیل نارسی شناختی آنان آثار مخرب بیشتر و پایدارتری خواهد داشت، زیرا کودکان توانایی استقرایی و استنتاجی ضعیف و تجربه احساسی محدودی دارند. مشاهده رفتار خشونتآمیز در تلویزیون و دیگر رسانهها موجب یادگیری رفتار ضداجتماعی، کاهش حساسیت اجتماعی و بیتفاوتی نسبت به پرخاشگری و در نتیجه انفعال خواهد شد. علاوه بر این کودکان پرخاشگری و اعمال خشونتآمیز را بهصورت پاسخی در برابر ناکامی در ذخیره رفتاری خود حفظ میکنند. او میگوید: پرورش این باور که خشونت از رفتارهای ممکن در برابر ناکامی است بهطور قطع هدف رسانه نیست! گرچه مشاهده منجر به یادگیری میشود، اما رفتار آموخته شده حتما تکرار و تقلید نخواهد شد. بروز پرخاشگری عوامل متعددی چون ویژگیهای شخصیتی و محیطی را میطلبد. علاوه بر یادگیری انتشار اخبار با محتوای خشونتآمیز در فرد بهویژه کودکان اضطراب را به همراه خواهد آورد. القای درماندگی باورهای بنیادینی همچون اینکه دنیای مکان ناامنی است یا بیاعتمادی به نزدیکان را بهوجود میآورد. در این میان آثار زیانبار کوتاهمدتی چون وحشتهای شبانه در کودک، اختلال در خواب و تغذیه و
دورههای افسردگی گذرا که میتواند پایه افسردگی بزرگسالی یا افسرده خویی در جامعه شود.
اخبار با محتوای خشونتآمیز و ناامیدکننده فرد را در معرض استرس مزمن و بیماریهای زیستی قرار خواهد داد. آنچه باید درباره رسانه مطرح شود این است که آیا رسانه بر ویژگی زیستی، اجتماعی و فرهنگی مخاطبان خود اشراف و تسلط کافی دارد؟ این روانشناس سلامت پاسخش منفی است.
او میگوید: سانسور رسانه منجر به ایجاد شایعه و آثار مخرب دیگری است. از سوی دیگر، تعدد رسانهها ارائه راهحلهای قانونی را تا حد زیادی بیاثر کرده است. روانشناسان اجتماعی و سلامت بیشتر بر این عقیده هستند که استفاده از سوی دیگر مثبت شمشیر دولبه رسانه به نفع جامعه و مؤثر است. باید برای قانونمند کردن رسانهها تلاش کرد.آموزش خانواده و افراد در چگونگی استفاده از رسانه و در یک کلام افزایش سطح سواد رسانهای امری است که در جامعه جوان ما بسیار حیاتی و اثرگذار خواهد بود. میتوان با ایجاد شناخت علمی و عملی، نخست والدین و بعد کودکان را از آثار زیانبار محتواهای غیرمفید و مضر آگاه کرد. در واقع همچنان که در مقابل میکروارگانیسمهای زیستی، افراد واکسینه میشوند، در مقابل میکروارگانیسمهای روانی نیز میتوان آنها را واکسینه کرد. ایجاد سواد رسانهای یعنی ایجاد راهکارهای مقابلهای تازه برای روبهرو شدن با آسیبزاهای رسانهای.
آموزش از خانواده، مدرسه و رسانه
خبر از دل واقعیت بیرون خواهد آمد. شاید بهتر است بگوییم، اخبار حقیقی چنین نهفتهای در خود دارند. عباس اسدی، کارشناس فضای مجازی معتقد است که نمیتوان برای جلوگیری از مسائلی جلوی آزادی رسانه و خبررسانی آن را گرفت.
او میگوید: وقتی اتفاقی در جامعه رخ میدهد، رسانه مجبور است، آن را منعکس و منتشر کند. مسئله بر سر انتشار یا عدمانتشار خبر نیست، بلکه بحث بر سر چگونگی انتشار آن است. از اینرو برای پیگیری و دنبال کردن موارد قانونی، باید به راهکارهای اخلاقی اندیشید. از نظر اخلاق حرفهای محتوای خشن باید همراه خود ضوابط اخلاقی را از سوی رسانه به همراه داشته باشد؛ مثلا تذکر و تأکید بر اینکه محتوا خشن بوده و یا رده سنی خاصی برای خبر تعیین شود. این باعث میشود، افراد بدون آنکه تمایلی داشته باشند، در معرض تصویر و خبر آزاردهنده نباشند.
این در حالی است که به اعتقاد او حتی رسانه ملی و دیگر رسانههای تصویری به چنین اخطارهایی تجهیز نشدهاند. اسدی معتقد است: رسانههای تصویری و دیگر رسانههای ما در شرایط فعلی در حال نقض حقوق کودکان هستند. رسانهها احساس میکنند که حرفه خود را که اطلاعرسانی است، به درستی انجام دادهاند، درحالیکه در این میان پایبند به اخلاق نبودهاند.
اسدی فضای مجازی را به اقیانوسی تشبیه میکند، که سفر در دل آن، با مخاطرات زیادی، همراه است؛ در این اقیانوس همه نوع خطری وجود دارد. این آگاهیسازی است که کمک میکند فرد از دل خطر نجات پیدا کند. خانوادهها باید در آموزش به کودکان خود دلسوز و پیگیرتر وارد صحنه شوند. شاید ایجاد کمپینهایی برای مخالفت با هر نوع محتوای خشونتآمیز و ناقض حقوق کودک بتواند به این مسئله کمک کند. این در حالی است که مسائل اقتصادی و موضوعات دیگر ذهن خانواده را مشغول کرده و کمتر خانوادهای درصدد احقاق چنین حقوقی برای کودک خود است. از سوی دیگر مدرسه باید استفاده و کارکرد چنین فضاهایی چون فضای مجازی را به دانشآموزان آموزش دهد. پس از آن است که رسانه نیز باید وارد عمل شود. روند فرهنگسازی باید به شکل درستی اتفاق بیفتد.
توجه به نقش واژگان در انتقال خبر
هدیه کیمیایی، خبرنگار فعال در حوزه کودکان میگوید: اخبار ناگواری که بهصورت روزانه از سوی رسانههای مخالف منتشر میشود، گاه به گوش کودکانی خواهد رسید که در خانه در معرض تلویزیون و دیگر رسانهها قرارگرفتهاند. سالهاست در اینباره نیز صحبتهایی صورت گرفته همیشه کودکی در خانه حضور دارد که اخبار هولناک را شنیده و با ذهن خود آن را تحلیل خواهد کرد. از اینرو اخلاق رسانهای ما را بر آن میدارد از پخش بعضی تصاویر خودداری کرده یا آن را با پوشش و فیلترهایی بهدست مخاطبان برسانیم. از سویی پوشش خبری در عین سادگی باید به این نکته در آن توجه شود که از کلماتی استفاده نکنیم که روی ذهن کودک تأثیر منفی بگذارد.
او معتقد است واژههایی چون «برادرکشی»، «فرزندکشی»، «چاقو»، «اسلحه» و از این دست لغات در دایره واژگانی کودکان وجود دارد و آنها از طریق آنالیز و دادههای ذهنی خود دست به تحلیل خبر میزنند. کیمیایی پیشنهاد میکند گاهی برای انعکاس خبر باید از واژگان دیگری بهرهبرد؛ «باید از کلماتی استفاده کرد که کودکی که در معرض رسانه قرار گرفتهاست، با توجه به اینکه تأثیر بیشتری نسبت به بزرگسال از خبر خواهد گرفت، کمتر آسیب ببیند.»
او با ابرازتأسف درباره فعالیت رسانهها بیتوجه به اخلاق رسانهای میگوید: «رسانهها بیشتر به جنجالی کردن ماجرا توجه میکنند. حال آنکه نهادی چون خانواده نیز کمتر در اینباره شمایل بازدارنده و مربی را ایفا میکند. خانواده باید متوجه باشد که تأثیر اخبار ناخوشایند ذهن کودک را مشغول بهخود کرده و او را با مسائل جدیدی روبهرو خواهد کرد. علاوه بر وظیفه رسانه در اینکه محتوای خبر برای چه گروههای سنی مناسب نیست، خانواده نیز باید نقش فعالتری در اینباره ایفا کند».
دیدگاه تان را بنویسید