کد خبر: 506243
|
۱۴۰۰/۰۴/۲۹ ۱۳:۴۱:۰۰
| |

حمیدرضا جلایی‌پور، جامعه‌شناس و فعال سیاسی، در یادداشتی نوشت:

خوزستان و حاکمیت توهم/ چرا وضع امروز خوزستان می‌تواند وضع کل ایران در فردا باشد؟

جلایی پور در یادداشتی نوشت: امیدواریم دولت رئیسی که در آستانه تعیین کابینه و سیاست‌های داخلی و خارجی است، از سیلی خوزستان درس بگیرد و قبل از اینکه کل ایران به حاکمیت و دولت مستمرا سیلی بزند، با کمک جامعه مدنی و با نگاه غیرامنیتی به حل مشکلات ساختاری ایران توجه کند.

خوزستان و حاکمیت توهم/ چرا وضع امروز خوزستان می‌تواند وضع کل ایران در فردا باشد؟
کد خبر: 506243
|
۱۴۰۰/۰۴/۲۹ ۱۳:۴۱:۰۰

اعتمادآنلاین| حمیدرضا جلایی‌پور، جامعه‌شناس و فعال سیاسی، در یادداشتی با اشاره به حوادث خوزستان نوشت:

همه ما ایرانیان به صورت حصولی یا شهودی اهمیت خوزستان را درک می‌کنیم. خوزستان به لحاظ تاریخی یکی از مهدهای تمدنی ایران است؛ صنعت نوین یا صنایع انرژی و کشاورزی ایران ریشه در این استان دارد؛ در تاریخ معاصر ایران بزرگ‌ترین و طولانی‌ترین سلحشوری‌های دفاعی ایرانیان در برابر متجاوز خارجی در این استان اتفاق افتاده است، و مردم این استان مقاومت کم‌نظیر در برابر هجوم صدام داشته‌اند؛ بزرگترین منابع انرژی و منابع کشاورزی و تاسیسات زیربنایی ایران در این استان است.

سوال مهم این است که چرا برخوردارترین منطقه ایران به این روز افتاده است؟ بیش از یک دهه هست که در این استان ما با اعتراضات اقشار مزدبگیر و اخیرا اقشار روستایی روبروئیم. هم اکنون چهار شب است که بیش از ده شهر و تعداد زیادی از مردم روستاهای این استان در «وضعیت اعتراضی» هستند؟

نزدیک‌ترین پاسخ به این سوالات این است که منطقه با خشکسالی و بی‌آبی روبه‌رو شده و تشنگی جان مردم را به لب آورده و مردم معترض شده‌اند. یا اصول‌گرایان تندرو پاسخ می‌دهند دشمن خارجی (نتانیاهو و بن‌سلمان و سازمان سیا و تلویزیون ایران اینترنشنال) از فرصت خشکسالی و بی‌آبی خوزستان استفاده کرده و بر روی آتش اعتراضات مردم نفت می‌پاشند و دنبال مقاصد ایران‌سوز خود هستند.

روشن است که پاسخ‌های فوق قانع‌کننده نیست. بله خشکسالی عامل تشدیدکننده نارضایتی هست؛ بله توطئه دشمن خارجی هم واقعی است ولی عامل جدیدی نیست، قبلا هم بوده الان هم هست. لذا اهمیت دارد که نخبگان حکومتی و غیرحکومتی به این سوال پاسخ دهند که چرا برخوردارترین استان کشور به این روز افتاده است؟ پاسخ به این سوال مهم است چون به نظر من مشکلات امروز خوزستان یک نمونه «قابل رویت» است و غفلت‌ها ادامه یابد، می‌تواند فردا مشکل همه ایران باشد.

بنابراین، پاسخ ریشه‌ای به مشکلات امروزی خوزستان را باید جدی گرفت. پاسخ این مشکل را نباید سر و تهش را با اشاره به خشکسالی یا توطئه خارجی به هم آورد و مرتب مثل دو دهه گذشته فرصت را از دست داد. بلکه باید به علل به‌وجودآورنده این وضعیت توجه کرد و در راه درمان این علل، مسئولانه کوشید. گفته شد اگر به علل ریشه‌ای توجه نشود، وضع خوزستان امروز می‌تواند وضع فردای کل ایران باشد.

من در این نوشته مختصر نه بعنوان خبره امر توسعه یا متخصص خوزستان بلکه بعنوان یک شهروند که نگران وضع ایران هست و از راه دور اخبار خوزستان را دنبال می‌کند، ارزیابی خود را از مهمترین عللی که وضع خوزستان را به این روز نشانده اشاره می‌کنم و همه باید در این زمینه هم‌اندیشی کنیم.

اولین و مهمترین عامل این بوده است که پس از پایان جنگ و تا هم‌اکنون در مدیریت قطب توسعه ایران، یا استان خوزستان، نگاه امنیتی-پروژه‌ای در این سرزمین زرخیز حاکم بوده است. این «نگاه امنیتی-پروازی» فرآیند توسعه را در این استان با اخلال روبه‌رو کرده و در پاره‌ای زمینه‌ها به گل نشسته است.

انبوه پروژه‌ها در این استان «پروازی-رانتی» بوده است (مهم نیست که عامل آن وزارت نفت یا نیرو یا صنعت یا قرارگاه خاتم و فلان نهاد خصولتی بوده). پروژه‌ها در تهران درباره‌اش تصمیم‌گیری می‌شده، نگاه امنیتی‌ها لحاظ می‌شده، نگهداری از محیط زیست دغدغه آنها نبوده، نقش مردم و خصوصا نخبگان و شایستگان بومی در تصمیم‌گیری درباره این پروژه‌ها بسیار کم بوده است. گویی پروژه‌ها بر این استان از بالا نازل می‌شده است.

در واقع، هدف اجرای این پروژه‌ها کسب رضایت مردم یا میزان کارایی بالا به نفع مردم نبوده؛ بلکه هدف کسب رضایت مسولان حاکمیتی و خصوصا عدم مخالفت امنیتی‌ها بوده است و درعین‌حال، منافع گروه‌های ذینفع و پروازی هم تامین می‌شده است (به عبارت دیگر، رانت‌‌جویی پنهانی در حاشیه «حاکمیت با نگاه امنیتی» ساری و جاری بوده است).

دومین عامل اینکه توسعه پروازی از قبل از انقلاب هم وجود داشت، ولی این توسعه پروازی و شلخته بعد از جنگ شتاب گرفت و یک اثر اجتماعی و ساختاری بد در این استان داشته است که عبارت از شکل‌گیری شکاف طبقاتی و اجتماعی میان جمعیت مهاجر و جمعیت بومی این استان، هست.

این شکاف حاد اجتماعی خود را بیش از همه در میان جمعیت عرب و محروم این استان نشان می‌دهد. به بیان دیگر زمینه نارضایتی اجتماعی در این استان نهادی، ریشه‌دار و هر روزه شده است. این در حالی است که جمعیت عرب خوزستان بیش از دو دهه هست که از طریق رسانه‌های ماهواره‌ای شاهد وضع زندگی بهتری در میان اعراب دوبی، قطر و کویت هستند. (درصورتی‌که مردم عرب از پدران خود شنیده‌اند که نیم قرن پیش اهالی کویت و قطر برای تفریح به اهواز مسافرت می‌کردند).

سومین عامل اینکه بیش از یک دهه هست که آثار ویرانگر تغییرات محیط زیستی (مثل هجوم پیوسته ریزگردها که تنفس مردم را از آن‌ها گرفته است) در زندگی روزمره مردم در این استان برای همه عیان و ملموس شده است و این موج مخرب هنوز مهار نشده است. پس از این فاجعه زیست‌محیطی دو رخداد مهم در این استان اتفاق افتاده است. یکی مهاجرت نخبگان فنی، پزشکی و تولید‌کننده بومی این استان به استان‌های دیگر کشور است و در کنار آن سرمایه‌های بخش خصوصی از این استان کنده شده و به بیرون استان در حرکت است.

بنابراین، در بستر سه عامل بحران‌زای فوق، خشکسالی و کم‌‌آبی اخیر باعث بروز نارضایتی مردم مستاصل شده است و مسئولان محلی هم توان محدودی در عمل دارند و رسانه‌های خارجی هم بیکار نیستند و بر این زخم نمک می‌پاشند و اهداف ایران‌‌ستیز خود را دنبال می‌کنند. و در چنین وضعیت‌هایی بدنه نیروهای امنیتی درست مثل مردم مستاصل گرفتار وضعیت‌های حاد امنیتی در منطقه حساس خوزستان می‌شوند و جان مردم بیگناه در مخاطره می‌افتد.

چرا وضع امروز خوزستان می‌تواند وضع کل ایران در فردا باشد؟ چون سه عامل ساختاری که در بالا به ‌آن اشاره شد در کشور حضور دارد و فردا در هر منطقه اگر عوامل تشدیدکننده ظاهر شود، ممکن است که ما شاهد وضعیتی باشیم که امروز با آن در خوزستان روبرو هستیم.

امروز در خوزستان عامل بی‌آبی در کنار سه عامل فوق نشسته و مردم معترض را به اعتراض واداشته، فردا در نقطه دیگر همین عامل بی‌آبی یا کرونا و یا عوامل دیگر به خوزستانی شدن ایران می‌تواند کمک کند. من در اینجا فقط به دو عامل بنیادی بحران‌ساز که از سوی حاکمیت متوهم دنبال می‌شود، اشاره می‌کنم و این بحث را به پایان می‌برم.

آن نگاه امنیتی در خوزستان در حاکمیت، خود را در مرکز ایران در مهندسی انتخابات 98 و 1400 نشان داد. حاکمیت در مهندسی انتخابات بی‌‌توجه به لزوم حضور نمایندگان واقعی اقشار جامعه بود و حتی به اصول‌گرایان میانه‌رو هم رحم نکرد و علی لاریجانی را هم از گردونه انتخابات حذف کرد. پنجاه و شش درصد مردم در این انتخابات شرکت نکردند و یا رای اعتراضی دادند و بعد حاکمیت از موضع استغنا گفت: انتخابات باشکوهی داشتیم! این یعنی ای مردم، فضولی و مشارکت در امور حاکمیتی موقوف!

یا سیاست خارجی پرهزینه ایران بی توجه به مصالح ملی همچنان ادامه دارد. در اثر تحریم‌ها و عوامل دیگر اقتصاد ایران به خاک سیاه رکود و تورم نشسته و همچنان برای رفع تحریم‌ها از طریق برجام، این دست و آن دست می‌شود (متاسفانه بعدا با هزینه بیشتر و از جیب ملت دوباره مجبور می‌شوند به میز مذاکره برگردند) و حاکمیت همچنان بر سیاست‌های عقیم خود اصرار دارد (یا همان تداوم سلطه میدان بر دیپلماسی). نماد روشن این بی‌تدبیری حاکمیت دراین‌باره، واکنشی بود که حاکمیت به تحلیل درست دکتر ظریف در نقد سیاست خارجی بروز داد و به او اجازه نداد که در انتخابات کوچکترین تحرکی داشته باشد.

هم‌اکنون وضع خوزستان به طور روزمره به حاکمیت سیلی می‌زند. امیدواریم دولت رئیسی که در آستانه تعیین کابینه و سیاست‌های داخلی و خارجی است، از سیلی خوزستان درس بگیرد و قبل از اینکه کل ایران به حاکمیت و دولت مستمرا سیلی بزند، با کمک جامعه مدنی و با نگاه غیرامنیتی به حل مشکلات ساختاری ایران توجه کند و مشکلات را فقط به دشمن خارجی و اذناب داخلی‌اش احاله نکند. مردم معترض‌اند، علل واقعی این اعتراضات را نباید لاپوشانی کرد، و زمان را نباید از دست داد، این اوج بی‌خردی در سطح ملی است.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها