همزیستی صادقانه،نیاز مردم برای ترمیم اعتماد
اگر فعلا امکان رسیدگی همهجانبه به وضعیت وخیم معیشتی فقرا و محرومان نیست حداقل وزیران و نمایندگان و مدیران و روسای سازمانها و سیاسیون از هر جناحی قبول زحمت بفرمایند و برای پاشیدن آبی بر آتش غم مردم خود را کمی شبیه خلق کنند.
جعفر گلابی، روزنامه نگار در یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: آیا میشود آمارهای اقتصادی را خواند، جلوههای فزاینده تهیدستی را مکررا دید و شنید ولی از فقر و جولان خطرناکش ننوشت؟ مگر جنگ چه دارد که فقر ندارد جز اینکه آن با توپ و تانک مردم را میکوبد ولی این بیصدا تا مغز استخوان پیش میرود و مسکینان را زجرکش میکند؟ جنگها اغلب موضعی و مقطعی هستند ولی فقر و فلاکت اگر گریبان جامعهای را گرفت به سادگی رها نمیکند و تا عمق شهرها و روستاها وخصوصا حاشیه مراکز جمعیتی پیر و جوان و زن و مرد و کودک را در آغوش منحوس خود فرو میبرد.
اگر از اوضاع معیشت مردم هیچ ندانیم جز اینکه نرخ تورم 43.4 درصد است و حدود ۲ میلیون و ۴۹۶ هزار نفر بیکارند و حداقل 3 میلیون خانوار در فقر مطلق به سر میبرند کافی است تا دریابیم که در متن اجتماع چه میگذرد و جمعیت عظیم بینوایان به چه درجاتی از رنج طاقتفرسا رسیدهاند و از همه بدتر از زندگی سیر میشوند؟ متاسفانه برخی چشم بر واقعیاتی تا به این اندازه دردناک میبندند و این گفتنها و نوشتنها را به بازیهای سیاسی و جناحی نسبت میدهند. اینگونه موضعگیریها علاوه بر اینکه صادقانه نیستند این خطر را دارند که اوضاع مشهود معیشتی مردم را لابهلای مجادلات سیاسی گم کنند و برخی از مسوولان باورشان بیاید که شهر در امن و امان است و فقط عدهای برای منافع سیاسی و جناحی بر طبل بزرگی فقر میکوبند.
آن مسوولی که خط فقر را 4 تا 5 میلیون تومان اعلام میکند یا از اوضاع جامعه خبر ندارد یا براساس همین تحلیلها درصدد کوچکنمایی اوضاع معیشتی مردم است. فقرنگار و مسکیننویسی برای هرکس یک ابزار سیاسی باشد برای روزنامهنگارانی که خود فاصله چندانی با دهکهای پایین اجتماع ندارند و یادداشتها و مقالهها و گزارشهایشان از فقر و بینوایی حتی در اوج دوران دولت اصلاحات که اتفاقا وضعیت اقتصادی هرگز مثل حالا نبود گواه دغدغهایست که جانشان را میفشرد و گاهی بیتابشان میکند. این نوشتنها در دوران دولت آقای روحانی و انتقادهای تند از ایشان در همین زمینه گواه دیگری است که نشان میدهد برای بسیاری از دلسوزان جامعه دعواهای سیاسی آنقدر اصالت و اهمیت ندارد که مستمندان را وسیله اغراض سیاسی خود کنند و اگر کسی چنین کند باید بر وجدان و انسانیت و اخلاقش نمرده دو رکعت نماز خواند. خاک مذلت بر سر کسی که زجر بینوایان را ببیند و به جای سوختن و سیلی نواختن بر گونه خویش موقعیت را برای جیفه کثیف منافع سیاسی و جناحی مغتنم بشمارد.
امروز اوضاع مالی بسیاری از مردم برخلاف متنعمان و رندان و فرصتطلبان و نشستگان بر انواع سفرههای الوان به نقطهای رسیده است که همه دعاوی سیاسی، مجادلات رایج و حتی مطالبات دیگر آنها شدیدا تحتالشعاع قرار گرفته است. آقای فرشاد مومنی استاد دانشگاه علامه طباطبایی مستند به آمار رسمی مصرف میگوید: گوشت سالانه یک خانواده از 122 کیلو در دوران جنگ به 7 کیلو در سال 1400 رسیده است! و البته برخی از رسانهها سعی کردند این آمار تکاندهنده را مخدوش کنند ولی چند روز بعد آمار تلختری افشا شد و رییس اتحادیه بارفروشان اعلام کرد: روزانه10 تا 20هزار تن میوه ورودی بار میدان مرکزی میوهوتربار بود که تا روز بعد به فروش میرفت اما حالا 8500 تن ورودی داریم که2500 تن آن باقی میماند! وی تاکید میکند که قدرت خرید مردم کاهش پیدا کرده است و تمایلی به خرید میوه ندارند. گورخوابی، کارتنخوابی، پشتبامخوابی و اتوبوسخوابی که دیگر اختراع یک جناح سیاسی برای تضعیف جناح مقابل نیست.
دره فاصله میان فقرا و اغنیا چیزی نیست که با هر میزان از تبلیغات آن را پوشاند یا گسترهاش را کوچک نشان داد. شاید کسی تصور کند که اگر اوضاع نابسامان اقتصادی مردم را به تبلیغات مخالفان نسبت دهد یا آن را سیاهنمایی قلمداد نماید یا به کمکاری دولت پیشین مربوط کند بازی سیاست را برده است ولی مگر میشود بینوایان جامعه رنج فقر و محرومیت خود را فراموش کنند!؟ چنین تصوری به غایت خطرناک و ناشی از عدم درک عمق مشکلات موجود است و در نهایت نتیجه عکس خواهد داد. بسیاری از مردم به حق در امور کلی و اساسی تفاوتی میان دولتها نمیگذارند و نگاه سنگینشان به سفره خالی است که دیگر زحمت پهن کردن آن را هم نمیکشند. نهتنها چنین رویکرد رسانهای ره به جایی نمیبرد که تلاشها و خدمات واقعی را هم مخدوش و سطحی جلوه خواهد داد. راهی جز صداقت و شفافیت کامل با مردم وجود ندارد و همه مسوولان اسبق و سابق و حاضر هر کدام به سهم دخالتشان در اوضاع کنونی فقط در صورت تواضع در مقابل مردم و پذیرش خطاها و اشتباهات و خدمت همهجانبه و کارشناسانه و تغییر در روندهای خطا امکان جذب تمایل ملت را پیدا خواهند کرد. دیگر از انبوه شعارها کاری ساخته نیست.
برای ترمیم اعتماد مردم هزار گفته چون نیمکردار نیست، تعدیل داوطلبانه حقوق مسوولان به اندازه یک کارمند عادی، جلوگیری قاطع از هرگونه ریخت و پاش دولتی، بازگشت آقازادهها از فرنگ، نقل مکان خانههای مسوولان از زعفرانیه و ولنجک و الهیه و شهرک غرب... شروع خوبی برای همزیستی صادقانه با مردم و آغاز تعامل با آنهاست و فضا آنقدر شفاف هست که چنین اقداماتی به سرعت توسط هزاران کاربر دنیای مجازی راستیآزمایی شود. اگر فعلا امکان رسیدگی همهجانبه به وضعیت وخیم معیشتی فقرا و محرومان نیست حداقل وزیران و نمایندگان و مدیران و روسای سازمانها و سیاسیون از هر جناحی قبول زحمت بفرمایند و برای پاشیدن آبی بر آتش غم مردم خود را کمی شبیه خلق کنند.
دیدگاه تان را بنویسید