گزارش سخنرانی پروفسور محسنیان راد درمراسم پنجاهمین سالگرد تاسیس انجمن روابط عمومی ایران
لزوم گذر از «فرا روابط عمومی» به سوی روابط عمومی
پروفسور مهدی محسنیان راد در مراسم پنجاهمین سال تاسیس انجمن روابط عمومی ایران بعنوان رئیس اولین مجمع عمومی انجمن روابط عمومی همچون همیشه سخنانی صریح ، بی تکلف ، تازه و راهگشا ایراد کرد که بی شک راه جدیدی را پیش روی انجمن خواهد گشود.
پروفسور مهدی محسنیان راد در مراسم پنجاهمین سال تاسیس انجمن روابط عمومی ایران بعنوان رئیس اولین مجمع عمومی انجمن روابط عمومی همچون همیشه سخنانی صریح ، بی تکلف، تازه و راهگشا ایراد کرد که بی شک راه جدیدی را پیش روی انجمن خواهد گشود.
خیلی خوشحالم که در خدمت حضار محترم هستم. در مسیر آمدن به اینجا فکر میکردم اگر این مراسم که به تعبیری پنجاهمین سال تاسیس انجمن روابط عمومی ایران و با یک خوانش سی و هفتمین سال تاسیس این انجمن است. در یک کشور با نظام لیبرال سرمایه داری مثلاً در آمریکا برگزار میشد باید چه می کردم؟ رسم این بود که با یک لطیفه شروع می کردم که خودم هم در آن نقش داشته باشم و بعد شما لبخند میزدید و سپس شروع میکردم به تجلیل از اینکه این انجمن چقدر در این مدت موفق بوده و انجمن چقدر در راستای اهداف خود پیشرفت داشته و در این چند دهه چه کسانی چه نقشهای پیش برنده و مثبتی داشته اند. سپس نظرم را در مورد آینده درخشان انجمن می گفتم و با این قبیل صحبت ها آرزوی تداوم موفقیت های آینده انجمن را مطرح می کردم.
اما حالا باید در اینجا چکار کنیم؟ در مورد پنجاهمین سال تاسیس انجمن روابط عمومی ایران چه صحبتی میتوان کرد. مگر در ایران روابط عمومی داریم؟ روابط عمومی این فعالیتی نیست که شما انجام میدهید. به نظر من این «فرا روابط عمومی» است. اصطلاحی است که دقایقی پیش با ایده از اصطلاح «فرا ارتباط» ( Meta Communication ) به ذهنم آمد.
در کتاب های ارتباطات انسانی مناسب ترین جا برای توضیح «فرا ارتباط» هنگامی است که توصیه می شود به هنگام همستیزی با دیگران، از فرا ارتباط استفاده نکنید مثلاً یکی از طرفین همستیزی، اصل مشکل را رها کند و به اصطلاح به شیوه ارتباط طرف مقابل بند کند و بگوید چرا با من اینگونه صحبت میکنی؟ پنجاه سال است که ما فقط «فرا روابط عمومی» کار میکنیم. پنجاه سال است که به مقامات بالای سازمان ها میگوییم این کارهایی که شما وادار می کنید روابط عمومی ها انجام دهند، روابط عمومی نیست. در خلال چهاردهه گذشته پسوند «ایرانی- اسلامی» را برای خیلی حوزه ها بکار بردند، اما خوشبختانه برای روابط عمومی موجود چنین لفظی را بکار نبردند، در غیر اینصورت سردرگمی موجود بسیار بیشتر می شد. چون حداقل در این مدت با شیوه «فرا روابط عمومی» نشان داده اید آنچه عمل می شود روابط عمومی به شیوه معمول آنچنانکه در خاستگاهش در غرب متداول است، نیست.
حال اگر روابط عمومی به شیوهای که ما میگوییم نیست، به شیوهای که کتابها میگویند نیست، به شیوهای که بنیانگذاران آن عمل کردهاند نیست، به شیوهای که در نظام لیبرال - سرمایه داری انجام میشود نیست، پس روابط عمومی مطلوب چیست؟
بارها این خاطره را در جلسات گفتهام که آخرین اجلاس روسای روابط عمومی قبل از انقلاب در سال 1356 در آبادان برگزار شد و آقای داریوش همایون وزیر{اطلاعات که معادل وزارت ارشاد امروز است} رئیس وقت اجلاس بود که نقلش مفصل است. در سال 1357 به دلیل شرایط انقلاب اسلامی، اجلاس سالانه روسای روابط عمومی سازمان ها برگزار نشد. ریاست اجلاس سال 1358 با حضور آقای میناچی وزیر ارشاد ملی برگزار شد. در آن جلسه که مرحوم دکتر حمید نطقی نیز حضور داشت وزیر ارشاد وقت پیشنهاد کرد اکنون که انقلاب اسلامی به وقوع پیوسته بیایید فکر کنیم که روابط عمومی در نظام جمهوری اسلامی ایران باید چگونه باشد؟ در همان جلسه انتخاباتی از سوی حضار انجام شد و مرحوم دکتر نطقی و بنده انتخاب شدیم که هسته روابط عمومی در نظام جمهوری اسلامی ایران را طراحی کنیم.
وزیر پیشنهاد کرد که جلسات ما دو نفر در دفتر کار او برگزار شود. فکر کنم دو چلسه برگزار کرده بودیم که آن حرکت مشهور بر علیه دولت بازرگان انجام و ناگهان آن کار مقدماتی ما متوقف شد و وزیر جدیدی به نام آقای دوزدوزانی به جای آقای میناچی حکم وزارت گرفت و ما دو نفر حتی یادداشتهایی که در اتاق وزیر پیشین داشتیم را از دست دادیم.
در اولین جلسه وزیر جدید باز هم من و مرحوم دکتر نطقی حضور داشتیم و در آن جلسه بود که اولین بیانیه غیر رسمی نظام جدید را در باره وظیفه و هدف روابط عمومی ها شنیدم. ایشان گفتند: روابط عمومی وظیفهاش این است که مردم را سوار قطار انقلاب کند و به مقصد مورد نظر ببرد. دستم را بلند کردم و گفتم آقای وزیر! در همه دنیا درایستگاههای راه آهن ، سنتی وجود دارد و آن این است که مسافر پول پرداخت میکند و برای مقصد مورد نظر بلیت میگیرد. اما تا ایستگاه مقصد، هرگاه اراده کرد می تواند پیاده شود. مثلا بلیت مشهد را میگیرد اما اگر خواست، حتی در ایستگاه ورامین و یا هر ایستگاه دیگری پیاده شود و هیچ کسی نمی تواند جلوی او را بگیرد.
شما چه تضمینی دارید که افرادی که در قطار نشسته اند در طول مسیر پیاده نشوند. قصدم از این مثال این بود که در جایگاه عضو هیأت علمی دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی و سرپرست مرکز تحقیقات آن دانشکده به ایشان بگویم روابط عمومی این نیست؛ بلکه روابط عمومی یعنی کاری کنیم که افراد پیاده نشوند. اما ایشان عکسالعمل تندی نشان دادند. آنچنانکه آقای ابو القاسم حالت (شاعر) که رئیس روابط عمومی دانشگاه شهید بهشتی و شاید مسن ترین فرد حاضر در جلسه بودند، به وزیر توصیه کردند به سخن بنده بیاندیشند. او نیاندیشید و جانشین هایش نیز نیاندیشیدند.
بنابراین شما در این پنجاه سال روابط عمومی نداشتید؛ بلکه شما متاروابط عمومی داشتید و در تمام این سالها کوشش کردید که بفهمانید روابط عمومی چیست؟
سال ها بعد به هنگام تألیف کتاب «هنجارها در سه کتاب مقدس: تورات، انجیل و قرآن » - فکر کردم واقعا اگر آن جلسات سال 1358 ادامه می یافت، به احتمال زیاد من و دکتر نطقی به این نتیجه می رسیدیم که پیش از الگوی روابط عمومی، باید به الگویی برای رسانه آرمانی در یک جامعه اسلامی دست یابیم و سپس از آن مسیر به روابط عمومی پپردازیم. زیرا میدان اصلی فعالیت روابط عمومی وابسته به نظام حاکم بر رسانه هاست. علاوه برآن، برای چنین هدفی باید جهان شمول فکر میکردیم و یک جامعه اسلامی فرضی را در نظر می گرفتیم ( نه الزاماً ایران شیعی) چون سال 1358 مردم ایران تصویر روشنی از حکومت اسلامی در پیش نداشتند و هر کس تعبیر خودش را داشت که آمدن پول نفت بر سر سفره مردم یکی از آن ها بود. به این ترتیب قطعاً اصلی ترین پرسپکتیو و منظر الگو گیری ما باید آیات قرآن باشد. ( تصور می کنم که در چند دهه گذشته، هرگاه در مورد جمهوری اسلامی مطلوب در ایران صحبت شده، کمتر قرآن مبنا قرار گرفته و اغلب سراغ منابع شیعه رفته اند که در میان آن ها مثلاً مجموعه عظیم بحارالانوار نیز هست که از آن میتوان برای هر کاری تعبیر خاصی را بدست آورد.)
بنده نوشته ای در باره «روابط عمومی آرمانی در نظام اسلامی ندارم» اما در جستجوی سرنخ برای «رسانه آرمانی» در قرآن به کلید واژه «جهر» رسیدم. معادل بانگ بر داشتن و بلند کردن صدا. بانگ برداشتن« کنشی ارتباطی است که دو خصلت دارد: 1 - پیام را به عده بیشترو 2: به فاصله دورتر می رساند و این دقیقاً خصلتی است که مطبوعات، رادیو و تلویزیون رسانه های جدید دارند. آیه 10 سورة رعد می گوید: چه ما سخن در خفا بگوئیم و چه آشکار، خداوند آن را می شنود. پس اگر در جایی از قرآن پیشنهاد شد که بانگ برداریم، برای آن است که دیگران، یعنی مردم و Mass آن را بشنوند، نه خداوند. زیرا برای شنیدن او نیازی، به سخن گفتن آشکار آن هم از نوع بانگ برداشتن نیست.
در آیه 148 سورة نساء، گفته شده که خداوند اجازه می دهد که اگر بر کسی ستمی روا شد، آن کس به بد زبانی بانگ بردارد. ) خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانی را دوست ندارد، مگر ]از[ کسی که بر او ستم رفته باشد، و خدا شنوای داناست( - بدزبانی را می توان جهت گیری منفی و یا همان انتقاد دانست که وقتی به بانگ بلند بیان شود خصلت رسانه ای به خود بگیرد. استنباط من از ترکیب این آیات آن است که در یک نظام اسلامی، مهمترین کارکرد رسانه ها، دیده بانی، افشا و نقد ستم است و می توانیم تصور کنیم که ستم می تواند در حوزه های مختلفی به وقوع بپیوندد؛ ستم حکومت بر مردم، ستم مردم بر مردم، ستم مردم بر حکومت ( مانند سکوت و بر پا نشدن مردم در روز 28 مرداد سال 1332 درایران) و حتی ستم بر طبیعت چه از سوی حکومت و چه مردم. (در کتاب «رسانه شناسی» در مبحث کارکردهای رسانه ها به صورت مفصل و با استناد به آثار دنیس مک کوییل، توضیح داده شده که دیده بانی یکی از پراهمیتترین کارکردهای رسانهها در جهان معاصراست )
در چنین نظامی روابط عمومی باید از یک سو رصد کننده ستم در طول حیات سازمان خود و از سوی دیگر تسهیل کننده کارکرد رسانه ها باشد. در نتیجه نقش ارائه دهنده داده ( Data )و اطلاعات (Information) به رسانه ها را ایفا کند، نه ارسال کننده پیام (Message). همین امر سبب خواهد شد که روابط عمومی ها نه پروپاگاندیست های قدرت، پرده پوشان پلشتی ها و پوستر چسبان، بلکه عامل پیشگیری در ستم به مردم و ستم به سازمان خودباشند. و اگر هیچ کدام از این ها عملی نیست، حداقل نقش «آجیل مشکل گشا» را ایفا کنید که نخستین بار در یکی از کنفرانس های روابط عمومی که با حضور مقامات دولت احمدی نژاد برگزار می شد عرض کردم که یک ملت چقدر باید بدبخت باشد که برای حل مشکلات خود هیچ راهی را نیابد، جز آنکه یک مشت آجیل بخرد و در کوچه و بازار به مردم تعارف کند، شاید که مشکلش حل شود.
با کمال احترام عرض میکنم که پنجاه سال است که کارشناسان ما در روابط عمومی فقط صحبت میکنند که روابط عمومی این نیست که انجام میدهید. من سپاسگزار تمام تلاشهایی هستم که با امید به آینده در حال انجام است، از جمله کار آقای دکتر افخمی در اخذ مجوز تاسیس فوق لیسانس روابط عمومی با پنج گرایش که یکسال است تصویب شده و امیدوارم هر چه زودتر در کنکور اجرایی شود.
آرزو میکنم در دومین پنجاه سالگی انجمن که قطعاً من نیستم، وقتی شما مشابه این مراسم را برگزار می کنید، احساس کنید که توانسته اید نقشی فراتر از آجیل مشکل گشا را ایفاء کنید.
دیدگاه تان را بنویسید