۲۲ماه پیکار با ویروس بدشگون به مدد توان مهر و محبت
پیروزی عشق بر دیکتاتوری که نَفَس میدزدد
پیکار ناجوانمردانه بشر در این ۲۲ماه با کرونا یادمان داد، دست نشوییم از مهربانیها، ماسکهای ساختگی و بیهوده را از صورت و سیرتمان برداریم، دستکشهای مزاحمِ دستدادن با مهر به یکدیگر را دربیاوریم تا حقیقت جهان را لمس کنیم و ایمان بیاوریم به عشقی که صاحبانش را همواره زندگی میبخشد.
سارا رضایی، نویسنده و فعال ادبی-هنری، در یادداشتی نوشت: بیتردید یادمان نرفته و نخواهد رفت، روزهای نخستی که خبر دادند دیکتاتور منحوسی آمده تا نفسهایمان را بدزدد؛ همان روزهایی که در قرنطینههای اجباری، زانو در بغل نشسته، بامردمکهایی هراسان ازمرگ، خودمان را حبس کردیم در چهاردیواری به نام مغز و هیچ در و پنجرهای هم برای گریز و هیچ ناجی برای نجاتمان نبود. روزهایی که صف نان هم بوی مرگ میداد، دستهایمان در نقاب بود و دهانمان با ماسک خفه...؛ روزها و شبهایی که درخیابانهای تنهایی زندهبهگور میشدیم با عطر ویروسی به نام مرگ، در کیسههای زباله، حتی پنبههای الکلی و پارچههای وایتکسی از ترس کرونا رنگ باخته بودند.
اما تا به حال فکر کردهاید در چنین شرایط رعبانگیز و ملالآوری، چه چیز توانست ما را دوباره نوید زندگی دهد؟! (خوانندهی عزیز! برای پاسخ این سوال کافیست به قلبتان رجوع کنید.)
بله! تنها عشق بود که عطش زندگی را در ما بیشتر و بیشتر کرد تا در انتهاییترین کوچهی وحشت و اندوه به تکرار ظهور کنیم از پس نومیدی و فرحبخشِ عزیزانمان شویم.
تا به این باور قلبی برسیم که آنچه ما را در مقابل سرسختترین بلاها پیروز کرد، شکست خوردنمان که نه، بلکه دوباره ایستادنمان بود که آنهم در گرو تپشهای مداوم قلبی مملو از عشق بود؛ عشق به معبود، عشق به پدرومادر، عشق به همسر، عشق به فرزند، عشق به خواهر و برادر، عشق به اقوام، آشنایان، دوستان و همسایه و یک کلام، عشق به هستی و زندگی!
پیکار ناجوانمردانه بشر در این ۲۲ماه با کرونا یادمان داد، دست نشوییم از مهربانیها، ماسکهای ساختگی و بیهوده را از صورت و سیرتمان برداریم، دستکشهای مزاحمِ دستدادن با مهر به یکدیگر را دربیاوریم تا حقیقت جهان را لمس کنیم و ایمان بیاوریم به عشقی که صاحبانش را همواره زندگی میبخشد.
فراموش نکنیم که این عشق اگر روزی بمیرد، خدا تنها خواهد شد و مرگ واقعیمان، قطعا همان روز رقم خواهد خورد!
دیدگاه تان را بنویسید