کد خبر: 534942
|
۱۴۰۰/۱۱/۰۹ ۱۱:۴۹:۵۴
| |

دلیلی برای همبستگی باش

چرا جامعه نمی خواهد یک پارچه فکر کند، یک پارچه تصمیم بگیرد و یک پارچه عمل کند. مسلم است که فکر و نظر و ایده و طرز برداشت هرکسی، بادیگری ممکن است متفاوت باشد، اما این تفاوت ها، شخصی و مربوط به فرد است.

دلیلی برای همبستگی باش
کد خبر: 534942
|
۱۴۰۰/۱۱/۰۹ ۱۱:۴۹:۵۴

معصومه حاتمی فرد در یادداشتی نوشت: نمی دانم چرا همیشه و پیش از هر مقاله و یادداشت، باید از واژگان تاسف گونه استفاده کنم. می گویند باید به مردم، امید داد و آن ها را به زندگی امیدوار کرد، اما وقتی که یک وضعیت در همه کوچه پس کوچه ها و برزن و بازار، فراگیر و به عبارت بهتر، همه گیر می شود، من هم که می خواهم بنویسم، به سوی آن وضعیت و ادبیات مربوط به آن، کشیده می شوم و این ضمیر ناخودآگاه کارخودش را می کند و مرا به آن سو، می کشاند.

معصومه حاتمی‌فرد

تاسف می خورم که چرا جامعه نمی خواهد یک پارچه فکر کند، یک پارچه تصمیم بگیرد و یک پارچه عمل کند. مسلم است که فکر و نظر و ایده و طرز برداشت هرکسی، بادیگری ممکن است متفاوت باشد، اما این تفاوت ها، شخصی و مربوط به فرد است، در حالی که انسان، مانند بسیاری دیگر از موجودات این کره خاکی، جمع گرا، خردگرا، محاسبه گر و مهم تر از همه، سرشار از احساسات و عواطف انسانی است.

همه فکرها برای بهتر زندگی کردن است و بهتر زیستن، نیازمند بهتر اندیشیدن و بهتر تصمیم گرفتن است. از سوی دیگر؛ پدیده هایی مانند ازدواج و تشکیل خانواده، دوستی و رفاقت، تشکیل گروه های اجتماعی، داشتن انجمن ها و حزب ها و جریان های فکری، سیاسی، اقتصادی، علمی و یا فرهنگی و ساختارهایی این چنینی، نشان می دهد که انسان ها، ذاتا" اندیشه و راه و رسم جمعی و در کنار یکدیگر بودن را دارند و در عواطف و احساسات نیز، شدیدا به یکدیگر نیازمند هستند، با این وجود؛ نباید خودمان را فریب دهیم و مشغول این استانداردها و حرف های منطقی و زیباشویم! چرا که حتی در خوش بینانه ترین حالت، چند دهه است که به تدریج و هرسال، بدتر از سال پیش از آن، خواسته یا ناخواسته خود را گرفتار اندیشه ها، رفتارها، طرزتلقی ها و گفتارهای ناصوابی کرده ایم که هرلحظه ما را از انسان بودن و آدمیت مان، دورتر می کند.

بخشش های مان؛ رنگ سود جویی، عشق های مان؛ رنگ سوء استفاده، احساسات مان؛ رنگ ریاکاری و در کنار هم بودن مان؛ رنگ فریب کاری می دهد. به قولی؛ هرکس ساز خودش را می زند و خَر مُراد خودش را می رانَد!

در این صورت؛ نمی دانم جامعه شناسی چطور می خواهد این دوگانگی ها را تفسیر کند و ما چگونه می توانیم، این قدر از انسانیت خود، دور باشیم؟! چرا حداقل با خودمان رو راست نیستیم و در خلوت خود، نمی اندیشیم و راه خود رااز راه نیرنگ بازان ریاکار، جدا نمی کنیم؟ مگر این دنیا چقدر طول خواهد کشید و عمر ما تا کی کفاف محاسبه گری مان را می دهد؟! در حالی که با چشم های خود می بینیم که بستگان و وابستگان مان، دوستان و عزیزان مان، عشق های مان، دوستی ها و رفاقت های مان، به باد فنا می روند و خاک، تنهاو نهایت مقصد و مقصودمان است، پس چرا همه چیز را به باد فراموشی می سپاریم و نمی خواهیم قلبا و عملا دلیلی بر همبستگی و همراهی و هم دلی و دوستی باشیم؟! این همه ترفند و تزویر و تک روی و تک خوری و همه چیز و همه کس را برای خود خواستن، آیا به دور از عقل و منطق و به دور از شان انسانی مان نیست؟!

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان
تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت اعتمادآنلاین هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

دیدگاه تان را بنویسید

اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت اعتمادآنلاین هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    خواندنی ها