کد خبر: 536670
|
۱۴۰۰/۱۱/۱۸ ۱۳:۲۸:۴۹
| |

سردبیر روزنامه «جامعه» درباره حواشی انتشار فیلم یک جنایت فجیع:

با تماشای خشونت، به خشونت عادت می‌کنیم

24 ساعت بعد از آنکه جوان اهوازی، همسر 17 ساله خود را سر برید و با سر بریده همسر در خیابان‌های اهواز گردش کرد و فیلم این گردش هم از طریق شبکه‌های اجتماعی به یک رسانه رسید و منتشر شد و دست به دست گشت و جوان اهوازی، دستگیر شد و رسانه هم توقیف شد، هنوز خیلی‌ها از به یاد آوردن جزییات خبری که خواندند و تصاویری که دیدند، چشم‌های‌شان را برای لحظه‌ای می‌بندند.

با تماشای خشونت، به خشونت عادت می‌کنیم
کد خبر: 536670
|
۱۴۰۰/۱۱/۱۸ ۱۳:۲۸:۴۹

24 ساعت بعد از آنکه جوان اهوازی، همسر 17 ساله خود را سر برید و با سر بریده همسر در خیابان‌های اهواز گردش کرد و فیلم این گردش هم از طریق شبکه‌های اجتماعی به یک رسانه رسید و منتشر شد و دست به دست گشت و جوان اهوازی، دستگیر شد و رسانه هم توقیف شد، هنوز خیلی‌ها از به یاد آوردن جزییات خبری که خواندند و تصاویری که دیدند، چشم‌های‌شان را برای لحظه‌ای می‌بندند.

به گزارش اعتماد، ماشاالله شمس‌الواعظین هم همین را می‌گفت؛ سردبیر روزنامه جامعه هشدار داد که شاید امروز، رسانه‌ای شدن تصاویر دلخراش، یک سبقت خبری تلقی می‌شده و شاید امروز تماشای این تصاویر، مخاطب را منزجر و مشمئز کند، اما تداوم عادت دادن مخاطب به تماشای زجر و رنج از جنس فیلم گردش جوان اهوازی ساعاتی بعد از به قتل رسیدن همسرش، تماشای زجر و رنج را برای مخاطب عادی خواهد کرد و این، هشدار مهمی بود؛ اینکه ما اصحاب رسانه، بدانیم چه خوراکی، با چه طعم و کیفیتی به چشم‌ها و گوش‌های مخاطبان‌مان می‌خورانیم. 

*آیا فضای رسانه این اجازه را می‌دهد که تصاویر خشونت‌بار، بی‌پرده برای مخاطب منتشر شود؟ حقوق و قوانین رسانه در مورد انتشار تصاویر خشونت‌آمیز چه محدودیت‌های عرفی و اخلاقی را موکد کرده است؟ 

از نظر اخلاق حرفه‌ای روزنامه‌نگاری، رسانه به هیچ عنوان حق انتشار تصاویر مربوط به عفت عمومی و خشونت عریان از قبیل نشان دادن صحنه تیراندازی، نشان دادن تفنگ، نشان دادن شلیک گلوله و نشان دادن محل اصابت گلوله بر جسم انسان را ندارد. چرا؟ چون انتشار این تصاویر، ترویج جنبه‌های خلاف اخلاق عمومی در افکار اجتماعی است. اصلا مهم نیست کدام رسانه تصاویر خشونت‌بار مربوط به قاتل اهوازی را منتشر کرد. هر رسانه‌ای بوده، می‌خواسته با اقدامی کودکانه، سبقت خبری بگیرد درحالی‌که از این نکته بسیار مهم غافل بوده که آنچه با انتشار این تصاویر و فیلم ترویج می‌کند، دامن بسیاری از ارزش‌های اجتماع را خواهد گرفت. امروز در دنیا توجه به این تاکیدات، پروتکل فعالیت رسانه‌هاست. حتما آن مرد سیاهپوستی را به یاد دارید که دو سال قبل توسط پلیس امریکا کشته شد (جورج فلوید) هیچ این سوال را پرسیدیم که چرا دوربین رسانه وارد صحنه نشد تا از چهره فلوید فیلم بگیرد؟ چون دلیلی نداشت. چون ورود به آن محدوده ممنوع بود. رسانه فقط می‌خواست این تصویر را از فلوید منتشر کند وقتی فریاد می‌زد «نمی‌توانم نفس بکشم.» رسانه می‌توانست نزدیک‌تر برود و لنزش را زوم کند و حتی لحظه مفارقت فلوید از دنیا را هم به تصویر بکشد ولی چرا چنین کاری نکرد؟ چون به پروتکل معروف به «پروتکل اخلاقی رسانه» عمل کرد. در رویدادهای مشابه هم همین‌طور بوده. سال 2003 که ارتش ایالات متحده برای سرنگونی صدام وارد خاک عراق شد، در منطقه‌ای بین بصره تا العماره و بغداد، گاز بسیار خطرناکی منتشر کرد که همه سربازان عراقی حاضر در این منطقه، به کما رفتند، تعدادی‌شان هیچ‌گاه از کما بازنگشتند و جان دادند، تعدادی‌شان هم بعد از 48 ساعت بیدار شدند و فهمیدند حکومت صدام به پایان رسیده و کشورشان اشغال شده. هیچ دوربینی چهره یک نفر از این سربازان عراقی را نشان نداد. چرا؟ چون عملی انجام شد که خلاف احساسات عمومی بود. انتشار فیلم گشتن قاتل اهوازی با سر بریده همسرش در خیابان‌های شهر اهواز، احساسات عمومی را جریحه‌دار کرد. از دیروز تاکنون، تمام خبرنگاران می‌گویند ما نمی‌توانیم بیان کنیم که چه چیزی در این فیلم و تصاویر دیدیم. خواهش من این است که همکاران رسانه‌ای ما کمی به این نکته توجه کنند که در جامعه خشونت‌زده‌ای به‌سر می‌بریم و اگر تصور می‌کنیم داده‌هایی از این قبیل، سبقت خبری محسوب می‌شود، برعکس، سبقت تجاوز به احساسات عمومی است. 

*اقدام رسانه برای انتشار چنین تصاویر یا فیلم‌هایی مشابه فیلم گردش جوان اهوازی که سر بریده همسرش را در دست گرفته، تا چه حد ممکن است به خشن شدن جامعه منجر شود؟ 

خیلی زیاد. مثالی می‌زنم. در دوران جنگ ویتنام، هالیوود مشغول ساختن فیلم و سریال‌هایی از قبیل رمبو و مرد شش میلیون دلاری بود با این هدف که قدرت سرباز امریکایی و مرد امریکایی را نمایش دهد و نماینده «امریکن پاور» باشد. بعد از 20 یا 30 سال، نسلی تربیت شد که به سادگی اسلحه به دست می‌گرفت و مرتکب خشونت در حوزه‌های عمومی می‌شد. در علت‌یابی این اتفاق، جامعه‌شناسان به داد اصحاب رسانه رسیدند و در ارزیابی پیشینه این نسل، متوجه شدند که علت فراوانی این حجم از خشونت، این است که 20 یا 30 سال قبل، دولت وقت ایالات متحده، هیچ منعی برای نمایش عریان خشونت ارتش امریکا علیه ویتنامی‌ها در تلویزیون‌های رسمی کشور ایجاد نکرده و بنابراین، نمایش تصاویر خشن از صفحه تلویزیون، آرام آرام در ذهن کودکان نقش بست و 20 یا 30 سال بعد، در جامعه منعکس شد. 

*یعنی اتفاقات در سطح جامعه، به نتایج مخالف هدف رسانه منتج شد. 

بله و آن نسل کودک در سال‌های جنگ ویتنام، آن خشونتی که از صفحه تلویزیون مشاهده می‌کرد را، در بزرگسالی، در زندگی اجتماعی خود به کار بست. 

*یک زمان، رسانه می‌گوید که با انتشار تصویر و فیلم‌هایی مشابه فیلم جنایت اهواز، می‌خواهد کاهش و بازدارندگی جرایمی از این دست را دنبال کند. آیا انتشار این فیلم‌ها که البته به نوعی، دست گذاشتن بر دردهای جامعه هم تلقی می‌شود، تاثیر بازدارندگی دارد یا برعکس، به لوث شدن جنایت و جرایم منجر می‌شود؟ 

اتفاقا انتشار تصاویر و فیلم‌های مشابه، به عادی‌سازی جنایت کمک می‌کند. حتی اگر هدف یک رسانه، بازدارندگی جرم با مستند‌سازی یک رخداد خشونت‌بار باشد، باید سر بریده مقتول، «ترام» شود هرچند که من حتی با ترام کردن تصاویر خشن هم چندان موافق نیستم چون باز هم به ترویج و عادی‌سازی چنین رویدادهایی کمک می‌کنیم. بشر به خشونت عادت می‌کند. چرا قصاب از بریدن سر گوسفند دچار هیچ مشکلی نمی‌شود؟ چون عادت کرده. اگر خشونت در فیلم‌ها تکرار شود، بشر به این خشونت عادت می‌کند و در هر موقعیت به دیگری حمله‌ور می‌شود و اگر اسلحه در دست داشته باشد، به سرعت تیراندازی می‌کند و... طبق یک اصل رسانه‌ای، حقیقت، در‌ گیرنده پیام است و نه در ارسال‌کننده آن. مهم نیست که یک رسانه، با چه انگیزه‌ای، فیلم گردش در شهر قاتل اهوازی را منتشر کرده، مهم این است که مخاطب و بیننده هنگام دیدن این صحنه بسیار دلخراش چه عکس‌العملی داشتند و چه پیامی از این تصاویر دریافت کردند. با تکرار انتشار چنین تصاویری، آرام آرام فرهنگ کشتار و فرهنگ خشونت در کشورها و در جوامع، عادی‌سازی می‌شود و نتیجه نهایی، این خواهد بود که عکس‌العمل‌های اولیه بشر به سمت خشونت حداکثری می‌رود به این معنا که حداقل عکس‌العمل، دربرگیرنده حداکثر خشونت خواهد بود. 

*وقایعی خشونت‌بار، فجیع و دردناک، در ایران و در تمام کشورهای جهان اتفاق می‌افتد. انتشار و رسانه‌ای شدن جزییات چنین اخباری، تا چه حد مجاز است؟ 

یک زمان قرار است تصویری از واقعه منتشر شود، یک زمان قرار است در گفتار شرح واقعه بدهیم، حتی در گفتار هم باید مراقب باشیم. چرا می‌گوییم «دست به خشونتی زد که زبان از بیان آن عاجز است؟» چون واقعا زبان عاجز است و قادر به بیان نیست. چرا تصویر خشن را ترام می‌گذاریم؟ چرا روی چهره قربانی سر بریده و فرد در حال خودکشی از طبقه چندم ساختمان ترام می‌گذاریم؟ چرا روی صورت و بدن فرد سقوط کرده به کف خیابان، بلافاصله پتو می‌اندازند و سپس عکسبرداری می‌کنند؟ چون رسانه موظف است حداقل رفتار خبری را در ارتباط با وقایع خونین و دلخراش به‌کار بگیرد. رسانه موظف است در درجه اول، واقعه را فقط و فقط، مستند کرده و در درجه دوم، به مخاطب القا کند که این صحنه‌ها و این تصاویر، دلخراش‌تر از آنی است که بیننده تحملش را داشته باشد. حتما دیده‌اید که معمولا بیننده‌ها هم چشم‌های‌شان را در مشاهده چنین تصاویری می‌بندند. البته جامعه ما، یک جامعه خشونت‌زده است به این معنا که با خشونت زیسته و به خشونت عادت کرده. اما ظرف دو روز گذشته، افکار عمومی با عکس‌العمل‌های تند، نشان داد که هنوز واکنش اجتماعی نسبت به صحنه‌های دلخراش خشونت‌آمیز، بیدار است و اقدام هیات نظارت بر مطبوعات برای توقیف رسانه‌ای که فیلم قاتل اهوازی را منتشر کرد هم به هیچ‌وجه مورد بحث قرار نگرفت. اگرچه که فکر می‌کنم آن رسانه با انگیزه سبقت خبری این فیلم را منتشر کرد و نسبت به عمق فاجعه و پیامدهای احتمالی پس از انتشار این فیلم آگاهی نداشت و امیدوارم انتشار این فیلم هم، آخرین نمونه از این دست باشد. به‌کارگیری خشونت و صحنه‌های دلخراش، عین ترویج آن است و ترویج آن، عین به‌کار گرفتن آن است. وقتی شما یک صحنه دلخراش را ترویج می‌کنید، انگار می‌خواهید آن را تایید کنید درحالی که قصد شما، ایجاد بازدارندگی بوده ولی حالا به نتیجه عکس منجر شده که برای جامعه مستعد ترویج خشونت همچون جامعه ایران هم بسیار خطرناک است. ما به عنوان اصحاب رسانه ملزم هستیم  به اینکه افکار عمومی و احساسات عمومی را بر اثر تماشای صحنه‌های دلخراش، جریحه‌دار نکنیم. ما با جامعه‌ای سر و کار داریم که سرشار از احساسات و ادب و احترام به مظلومان و مستضعف و مقتول و شهید است. این جامعه، به دلیل آنکه در طول تاریخ، رنج‌های زیادی متحمل شده تا استقلال خود را به دست آورده و آن را حفظ کند، روی لبه احساسات بسیار شدیدی حرکت می‌کند. نباید با انتشار صحنه‌های دلخراشی از قبیل گردش قاتل اهوازی در شهر، احساسات این جامعه را جریحه‌دار کنیم. 

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها