کد خبر: 550637
|
۱۴۰۱/۰۲/۱۸ ۰۸:۵۳:۵۴
| |

هادی خانیکی، روزنامه نگار:

دنیای سرطانی دنیای واقعیت‌های تلخ و دیدن خوان‌های متعدد و به هم پیوسته است

دنیای سرطانی، دنیای خوش‌خیالی و انتزاع نیست، دنیای واقعیت‌های تلخ و دیدن خوان‌های متعدد و به هم پیوسته است. دنیایی همراه و ملازم با بازاندیشی، با بازاندیشی در زیسته‌ها و دانسته‌ها است.

دنیای سرطانی دنیای واقعیت‌های تلخ و دیدن خوان‌های متعدد و به هم پیوسته است
کد خبر: 550637
|
۱۴۰۱/۰۲/۱۸ ۰۸:۵۳:۵۴

هادی خانیکی، روزنامه نگار طی یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: «ایرانی‌ام و با خوف و رجا درگیر، اما باز/ در این خوف و رجا من دل به جای دگری دارم.»

1) چنانکه هفته پیش نوشتم، روز معلم و عید فطر را زیر بمباران نرم شیمیایی در زیرزمین بیمارستان امید پارس گذراندم، جایی که مهر و مسوولیت‌شناسی پزشکان و پرستاران نمی‌گذارد ذهنم به آسانی به گذشته‌های دور و مشابهت با سلول‌های زندان برود یا آینده‌ای مبهم و مه‌آلود. یاد معلمانی که زندگی را برایم هدفدار کرده بودند و دانشجویان و دوستان و خویشاوندانی که سپاس‌ها و دعای‌شان به عید فطر و روز معلم جانی تازه می‌دادند، سه روز شیمی‌درمانی را به واقع، شیرین و پذیرفتنی کردند. زیرزمین بیمارستان هم با امید به جایی دیگر، می‌تواند جای نفس تازه کردن باشد.

2) این یکشنبه به جای بیمارستان به دانشگاه می‌روم، اما بنا ندارم سخن از «سرمایه سرطانی» و ارتباطات برآمده از آن را رها کنم. دانسته‌ها و زیسته‌ها و تجربه‌های سرطانی می‌توانند افقی تازه به روی زندگی، امید و آفرینندگی بگشایند و کاش بتوانم از این توان بهره گیرم. سوزان سانتاگ گفته بود، باید بتوانیم با گذرنامه سرزمین بیماران به کشور سلامت سفر کنیم و من امیدوارتر از او می‌خواهم بدون گذرنامه، مرزهای «بیماری و سلامت» و «بیمارستان و جامعه» را پشت سر گذارم. پیش از این خانم دکتر سارا شریعتی به درستی گفته بود که شرط لازم برای گفت‌وگو و کنشگری در میدان‌های مختلف و در جامعه پر صف و سنگرها نه فراموشی عامدانه یکی از نقش‌ها و میدان‌ها که عبور بی‌گذرنامه از عرصه‌ای به عرصه دیگر است. رفتن از سرزمین بیماری به سرزمین سلامت گذرنامه نمی‌خواهد؛ بیماری و سلامت، دو وجه در هم آمیخته زندگی سرطانی است که در آنها سبک و شیوه‌ای نو برای اندیشیدن و زیستن و کنش ورزیدن متبلور می‌شود. برای گفت‌وگو باید مدام از سرزمین سلامت به دنیای ناخوشی سفر کنیم و بازگردیم.

برای بیمار سرطانی که امید به زندگی دارد، بیمارستان و جامعه دو جهان جدا از هم نیستند تجربه‌ها و زیسته‌ها را باید جابه‌جا کرد.

3) البته دنیای سرطانی، دنیای خوش‌خیالی و انتزاع نیست، دنیای واقعیت‌های تلخ و دیدن خوان‌های متعدد و به هم پیوسته است. دنیایی همراه و ملازم با بازاندیشی، با بازاندیشی در زیسته‌ها و دانسته‌ها است. آن‌که سرطان می‌گیرد، به چشم می‌بیند که علاوه بر آینده باید به امروزش بیندیشد، امروزی که آمیخته با مشیت روزمره اوست. سرطان بیماری گرانی است و سرطانی دغدغه یافتن داروهایش را خارج از مافیاهای فروش داروهای نایاب و نااطمینانی به مجعول و واقعی بودن‌هایش دارد. اینکه تا چه حد فرآیندها و سازوکارهای حمایتی رسمی از سنگینی هزینه‌ها می‌کاهند و از دلهره‌ها و دغدغه‌های دستیابی به داروی سالم و معتبر کم می‌کنند یا اقدامات خیرخواهانه موثر و مدنی باید سمت و سوی تازه‌ای بیابند از جمله مسائل جدی است، باید به وجوه اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاسی اینها نیز توجه ویژه‌ای کرد. تحریم تنها به سر سفره‌های معیشت مردم نرسیده است. در دنیای سرطانی آنان هم به موضوع مرگ و زندگی نزدیک شده است.

4) حوزه ارتباطات چه در دانشگاه و چه در پهنه رسانه‌ای می‌توانند و باید بیش از این میدان‌دار امید و کنش و راهگشایی شوند. زیرزمین بخش شیمی‌درمانی بیمارستان، جای بازگشت به خاطره‌ها و تجربه‌ها در این وادی بود. سال 89 بود، علی حیدر قنبری دانشجوی سختکوش ایلامی که دوره کارشناسی ارشد ارتباطات را در دانشگاه علامه طباطبایی به پایان می‌برد از دشواری‌های دستیابی مادرش به داروهای سرطان، سخن به میان آورد و در خلال گفت‌وگو، برای انتخاب عنوان پایان‌نامه‌اش به نقش ارتباطات در تسهیل کادر درمان رسید. به راهنمایی من «نحوه انعکاس بیماری‌های صعب‌العلاج در مطبوعات سراسری» را برگزید و با پژوهشی دردمندانه و واقعی به پایان برد. مادرش در نیمه کار چشم از جهان فرو بست، اما کار او پنجره‌ای به سوی ارتباطات مساله‌محور باز کرد. آیا اکنون من و امثال من در دانشگاه یا در رسانه‌ها، نمی‌توانند هم  در دنیای سرطانی، سفرهایی انفسی و آفاقی در پیش گیرند؟

5) من به سهم خود، می‌کوشم که در سفرهای میان بیمارستان و دانشگاه یا بیماری و کنش، همچنان به بازاندیشی در زیسته‌ها و دانسته‌های ارتباطی‌ام در دنیای سلامت و سرطان بپردازم، امید و تلاش و البته باور به معنای زندگی و مهر و لطف خداوندگار هستی، نقطه توقف و پایانی برای این بازاندیشی نشان نمی‌دهد. در آخرین روزهای مسوولیت چندساله‌ام در کرسی ارتباطات علم و فناوری یونسکو در یازدهمین همایش علمی سالانه «سلامت روان رسانه» تجربه‌هایم را از سرطان در قالب «فهم معنای بیماری، شبه‌علم و انگ» بیان می‌کنم، شاید تلاش‌ها و گفته‌هایی از این دست در حد خود به گشودن دنیای سرطانی و غیر سرطانی به روی یکدیگر کمک کند.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها