کد خبر: 587584
|
۱۴۰۱/۰۹/۲۶ ۱۶:۳۰:۵۸
| |

کمال‌الدین پیرموذن، نماینده ادوار مجلس:

جامعه ما بیمار است و مشکل دارد؛ باید ببینیم چرا مردم به روی یکدیگر تیغ می‌کشند

کمال‌الدین پیرموذن نوشت: جامعه ما بیمار است، جامعه ما مشکل دارد، ما باید ببینیم که چرا مردم به روی یکدیگر تیغ می‌کشند.

جامعه ما بیمار است و مشکل دارد؛ باید ببینیم چرا مردم به روی یکدیگر تیغ می‌کشند
کد خبر: 587584
|
۱۴۰۱/۰۹/۲۶ ۱۶:۳۰:۵۸

«بازی باخت - باخت» عنوان یادداشت کمال‌الدین پیرموذن در روزنامه اعتماد است که در آن آمده: خانم اوریانا فالاچی جمله معروفی دارد که «زندگی جنگ است و دیگر هیچ»، البته در ایران ما، ما همه بازنده‌ایم؛ برنده‌ای وجود ندارد! چرا خودمان را گول بزنیم! بی‌تردید در یک جامعه وقتی، هیجان عمومی فراگیر می‌شود، خود این هیجان یک کششی ، یک جذابیتی باورنکردنی، حالا به نسبت حجم اولیه این پدیده به وجود می‌آورد که گاه خیلی گستره وسیعی را دربر می‌گیرد لیکن نتیجه در عمل همواره آسیب‌رسانی به منافع ملک و ملت خود کشور است و بس.

حساسیت فراوانم به سرزمین خودم، رویت ضعف‌های زیادی را پدید آورده. جامعه ما بیمار است، جامعه ما مشکل دارد، ما باید ببینیم که چرا مردم به روی یکدیگر تیغ می‌کشند. تملق و ترس و خودسانسوری‌ها، موجد انجام کارهایی در خود مردم شده که در خلوت آن را به حکومت‌هایی که به بالای سرشان است، نسبت می‌دهند، در صورتی که بسیاری معنی اختناق و آزادی را هنوز نمی‌دانند. با عدم فرهنگ‌سازی و مطالعه تاریخ و ترویج کتاب و کتابخواهی، در پرورش استعدادهای تازه و جوان کوتاهی کردیم.

فرهنگ نقد و اعتراض و اعتراف و پوزش‌خواهی را در خود مردم و جامعه گسترش ندادیم و انفجار و اغتشاش جایش را گرفته است. دولتمردان عاقل‌تر آنهایی هستند که مردم را در جهت اعتراض کردن و در نتیجه کاهش خواست‌های اشباع شده گاه خطرناک هدایت کنند و بسیاری از عوامل اعتراضات مردم را، توسط خود همین مردم برطرف کنند. رسانه ملی، اگر به واقع ملی و مردمی بود، جهت این انتقادات و اعتراضات را به دلایل متعدد به حق و وجود موانع فرهنگی حاد در جامعه، به طرف خود همین مردم برمی‌گرداند و به طرز باورنکردنی چشمگیری می‌توانست مشکلات دولت و نارضایتی مردم را کاهش دهد، آن‌وقت چقدر کار دولت‌ها سبک می‌شد، نه اینکه سیاست تخریب دولت‌های غیرهمسو با مبانی فکری خودشان را پیگیری و شکاف بین مردم و دولت را عمیق می‌کرد. 

رسانه ملی و گروه‌های مرجع کشور، وجدان بیدار و گروهی کشورمان، اگر اندکی به حرکت درمی‌آمد و اذهان شهروندان را متحول می‌کرد، بسیاری از مسایل و مشکلات جامعه، از جمله ارتقای کیفیت زندگی ایرانیان، با همکاری مردم و دولت مرتفع و به دنبال آن از صفحه زندگی‌مان محو می‌شد. با دروغ‌پردازی، تظاهر‌کردن، تملق گفتن و مرید و مراد بازی‌های تهوع‌آور و قهرمان‌پرستی بی‌مورد و بدتر از همه، تجاوز به حقوق دیگران که دردهای کهنه و مزمن جامعه ماست، آگاهانه یا ناآگاهانه، در شعله‌ور کردن جهنمی؛ که قبل از همه خودش را می‌سوزاند.

همگی کوشش نکردیم، اگر دروغ نگوییم، اگر چاپلوسی نکنیم، و واقعیت‌ها را برای مقامات بلندپایه مملکتی طرح کنیم، صداقت پیشه کنیم و بساط راست‌نمایی دروغ که باورسوزی‌ها در جوانان را باعث می‌شود جمع کنیم و به فرهنگ عذرخواهی بها دهیم، به همین راحتی همه دردها و آلام ملت درمان می‌شود. مسایل اجتماعی به صورت باورنکردنی به هم وابسته است. دروغ، بنیان بسیاری از چیزها و اخلاق را در جامعه از بین برده، اگر دروغ نگوییم، تظاهر بی‌مورد از بین می‌رود، پنهانکاری و دزدی و حیف و میل و ارتشاء و اختلاس هم از بین می‌رود، تملق هم از بین می‌رود و اگر تملق از بین رفت، حق‌طلبی جایش را گرفته و پیش صاحب‌منصبان و رییس و متصدیان پرزور سازمان‌ها، زانو نمی‌زدند و در کوتاه‌مدت با آگاهی و روشنگری واقع‌بینانه و برخاسته از خرد جمعی می‌توان نسبت به رفع کاستی‌های خود و جامعه کوشا باشیم و دلیرانه و فراگیر، عقلانیت و خردگرایی و تعالی و آرامش را در جامعه جا انداخت.

اگر موانع فرهنگی از ریشه خشک نشود، تمامی این عوامل و اقدامات، احتمالاً مسکن‌هایی خواهند بود و درد، بعد از مدتی به نحو و شکل دیگری باز گریبان ملک و ملت را خواهد گرفت. هر کاری که می‌خواهی برای بهبود وضع امور اجتماعی مملکت انجام دهی و برنامه‌های اصلاحی را پی‌گیری کنی، همزمان بایستی به موازات آن به مسایل درونی خود مردم بپردازی، برای گرفتاری‌های روحی که همگی دچار شدیم بایستی فکر اساسی کرد. ما ایرانیان با کمال تاسف مسایل‌مان را خیلی دوراندیشانه نمی‌بینیم و به درازمدت قضیه چندان کاری نداریم.

فعلا مساله مهم مساله امروز است. منافع فردی، سریع و قابل لمس را بیشتر طالبیم. وقتی شهروندی در چنین جاده‌های به قول خودش ناامنی با سرعت غیرمجاز می‌راند که فقط نیم ساعت زودتر به مقصد برسد و خدای ناکرده می‌بینیم که از مقصدهایی دیگر سردرآورده، نوبت انتخابات و دادن رای‌اش هم که می‌رسد، خب، معلوم است، هر کس را که وعده شیرین‌تر و زودتر به او داد، تایید خواهد کرد. این است که می‌بینید در کشوری که می‌خواهد دموکراسی را تمرین کند و تازه حوصله تمرین را هم ندارد، انتخاباتش هم بالاخره به گونه‌ای از نوع اختصاصی مربوط به خودمان می‌شود. یعنی یا عملا قهر می‌کند و یا حتی با انتخاباتش تفریح می‌کند. برای فلان انجمنش پهلوانی را انتخاب می‌کند که به هر حال، پیش‌تر کارش نمایش‌های خیابانی بوده است تا کارهای سیاسی و اجرایی. خوب، وقتی این تفریح را کرد باید پای نتایجش هم بایستد. یعنی چاره‌ای ندارد. وقتی تک تک شهروندان جامعه اصولا به برنامه‌ریزی درازمدت اعتقاد چندانی نداشته باشند، روسا و وکلای مردم از جنس همین ملت هستند و بدانسان عمل خواهندکرد. بدین صورت حوصله کارهای اجتماعی را هم ندارند، چون برای نتیجه‌اش باید خیلی صبر داشته باشند و هم پر هزینه و وقت زیادی را می‌برد.

ایرانی‌ها، با هوش سرشارشان جست‌وجو می‌کنند و بالاخره راه‌های میانبر و ارزان را برای کارهای مد نظر خود پیدا می‌کنند. ما افرادی را برای جامعه نیاز داریم که با مردم کشورشان رودربایستی نداشته باشند. حقیقت‌ها، هرچند هم که تلخ و گزنده باشند بگویند، نهراسند. بگویند اگر دموکراسی می‌خواهید اگر آزادی بیشتر می‌خواهید، اگر حکومت مردمی‌تر می‌خواهید، باید خردگراتر باشید. باید دو‌رویی را کنار بگذارید. دروغ لااقل کمتر بگویید.

اینقدر قانون‌شکنی نکنید. چاپلوسی و ریاکاری را کنار بگذارید چرا که ما ذاتا استحقاق و استعداد زندگی بهتری را داریم. شهروند فعال روشن‌بین، شخصی است که هر لحظه به فکر یا طرح نو رسید که حتی با افکار دیروزی خودش هم تعارض داشت، از مردم و صاحب‌منصبان نهراسد، آن را اعلام کند. شجاع باشد. بین یک شهروند روشنفکر، با یک سیاسی‌کار فرسنگ‌ها فاصله است.

این جا همه چیز مخلوط شده، شهروند فعال روشنفکر باید حرفش را بزند. تشخیص و پذیرفتن و یا عدم پذیرفتن آن دیگر مربوط به مردم و مسوولان است. رسالتش فقط در اعلام نظر خودش است و بس. فضای ماکیاولیستی ناجوری، دنیای سیاست را تقریبا در همه کشورها به خصوص در ایران ما از دوره احمدی‌نژاد دربر گرفته است. مردم ایران معمولا با قلب و احساسات‌شان وارد مسایل اجتماعی می‌شوند و چندان پای‌بندی به مرام و حزب و قیودات دیگر، از خود نشان نمی‌دهند و به همین دلیل است که آنچه در ایران کارساز است، نهضت است، و نه حزب، و این نهضت‌ها بوده که همیشه در این کشور تاثیرگذار بوده و تاریخ‌ساز...

درباره وطن، باورم این است که بیش از آن که او به من نیاز داشته باشد من به او نیازمندم و به همین دلیل مشتاقانه در خصوص موانع و منافع ملک و ملت قلم می‌زنم. بی‌تردید نگاه خاکستری، در مقابل سیاه و سفید معقول‌تر جلوه می‌کند.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها