کد خبر: 588539
|
۱۴۰۱/۱۰/۰۳ ۱۷:۲۲:۲۳
| |

سید عطاءالله مهاجرانی:

همان‌گونه که عزاداری‌ جمعی داریم، در تدارک شادمانی‌های ملی هم باشیم

مهاجرانی نوشت: نسل ما از چشم جوانان هم بنگرند! همان‌گونه که عزاداری‌های ملی یا دسته‌جمعی داریم، در فکر و تدارک شادمانی‌های ملی هم باشیم!

همان‌گونه که عزاداری‌ جمعی داریم، در تدارک شادمانی‌های ملی هم باشیم
کد خبر: 588539
|
۱۴۰۱/۱۰/۰۳ ۱۷:۲۲:۲۳

عطاء‌الله مهاجرانی در یادداشتی با عنوان «شادی ملی» برای روزنامه اعتماد نوشت: نمی‌دانم چرا برخی دین‌باوری و نشانه تظاهر یا تبلور ایمان را اخم و گرفتگی می‌پندارند! گویی هر کس ایمان بیشتری داشته باشد، از شادی گریز بیشتری دارد. گره بر ابروان می‌اندازد، لبخند نمی‌زند. اهل مطایبه و شادی نیست. سنگین و رنگین است به حدی که دیدن او انسان را به یاد روایتی از قیامت می‌اندازد که روایت حساب و کتاب و مار غاشیه و روز پنجاه هزار سال است. آیا حقیقتا گوهر ایمان با شادی و به ویژه شادی دسته جمعی منافات دارد؟ کار از کجا دچار مشکل شده است؟

یکی از کهن‌ترین متون معنوی و ایمانی، کتاب بهگواد گیتا یا سرود خدایان است. این کتاب بحمدالله با ترجمه فرزانه گرانقدر، دکتر محمد علی موحد، «دیر زیاد آن بزرگوار خداوند!» به زبانی فاخر، دقیق و پر لطف ترجمه شده است. در یکی از فراز‌های کتاب، که در حقیقت نیایش‌گونه است، ارجونا خطاب به کرشنا می‌گوید: «ای کرشنا، به‌راستی که ثنای تو جهان را به شادی و خرّمی می‌آکند. » این مفهوم در ادیان ابراهیمی، به ویژه اسلام نیز به روشنی دیده می‌شود. انسان مومن به توحید، از عمق جان، شادمان و مطمئن و امیدوار است. اساسا کسی که به خداوند باور دارد، دیگر در ذهن، بر زبان و در زندگی او، جایی برای اندوه سطحی نبوده و نیست. اگر اندوهی هست، اندوه و حسرت کمال و دست یافتن به مراتب فراتر است. 

در واقع انسان مومن شادی‌اش آشکار و اندوهش پنهان است. این اندوه، اندوه جهان گذرنده نیست. به تعبیر حافظ: «با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام!» دیگر زیباتر از این نمی‌توان چنان مفهومی را تصویر کرد.  وقتی شادی مردم آرژانتین، میلیون‌ها نفر از ساکنان بوئنوس‌آیرس را می‌دیدم که چگونه مثل دریایی آغوش گشوده‌اند و اتوبوس حامل قهرمانان تیم ملی را که مانند کشتی آرام و با وقار در میان امواج جمعیت حرکت می‌کرد، دیدم؛ با خود گفتم، همه ملت‌ها به شادی ملی نیاز دارند!

کاش ما هم شاهد چنین شادی‌هایی در ایران باشیم.  ما در فرهنگ دینی یا دقیق‌تر فرهنگ و سنت مذهبی شیعه، به این موضوع و به این مهم کمتر اندیشیده یا توجه نکرده‌ایم. ببینید! ما عزاداری‌های دسته‌جمعی و ملی داریم. مثل محرم و صفر و ایام فاطمیه. این ایام پس از پیروزی انقلاب اسلامی افزوده هم شده است. به حدی که شادی‌ها و موسم‌ها یا مناسبت‌های شادی مذهبی در حاشیه قرار گرفته است.

به عنوان مثال، جشن میلاد پیامبر اسلام، یا میلاد فاطمه زهراء، امامان علیهم‌السلام نسبت به سوگ شهادت یا رحلت، اصلا قابل‌قیاس نیست. در شکل ظاهری هم این تفاوت دیده می‌شود. بگذریم که برخی با بی‌سلیقگی و البته جهالت، می‌کوشیدند پس از پیروزی انقلاب، جشن ملی نوروز را کمرنگ، بلکه حذف کنند!

در قاهره، در نزدیکی مسجد رأس‌الحسین علیه‌السلام، در مسافرخانه‌ای بی‌استاره! اتاق گرفته بودم. هر روز برای نماز به مسجد رأس‌الحسین می‌رفتم. حرم را مثل حجله عروس آراسته بودند. مردم گاه شاخه‌های گل می‌آوردند و بالای ضریح می‌انداختند. در حرم سیده زینب، در آخر وقت، خدّام، از سبدهای گل که بالای ضریح چیده شده بود، شاخه‌های گل برای زائران پرتاب می‌کردند. فضای زیارت پر از لبخند و تبسم و شادی بود. به دوستی مصری که استاد الازهر بود، گفتم: «این فضای شادمانه مسجد رأس الحسین و سیّده زینب، خیلی پر لطف و جذاب است.» گفت: «ما مصری‌ها شیعیان افراح هستیم و شما ایرانی‌ها، شیعیان احزان!» دیگر فشرده‌تر و گویاتر از این نمی‌شد، این موضوع را تصویر کرد. 

واقعیت این است که جامعه، به ویژه جوانان به فضای شادمانه، پرامید و جذاب نیاز دارند. نسل ما یا نسل مسوولان محترمی که در دهه‌های شصت و هفتاد و هشتاد یا مانند برخی مراجع محترم در دهه نود و حتی صد سالگی‌اند، از چشم جوانان هم بنگرند! همان‌گونه که عزاداری‌های ملی یا دسته‌جمعی داریم، در فکر و تدارک شادمانی‌های ملی هم باشیم! یکی از پنجره‌های جذاب برای شادی ملی، موسیقی است؛ مسابقات ورزشی در عرصه محل و ملی و البته بین‌المللی است. شادی‌های ما در نسبت با قهرمانی تیم‌های مختلف‌مان نسبتی ندارد. فرصت‌های منطقی و طبیعی شادی را باید دریافت، بلکه شکار کرد تا مردم نفسی تازه کنند و جوانان راهی به شادی و امید پیدا کنند. 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها