کد خبر: 599618
|
۱۴۰۱/۱۲/۰۸ ۱۴:۳۰:۱۷
| |

پیروز روحش هم خبر ندارد که ما هم «پیروز» هستیم، فرزندان «ایران»

روزنامه اعتماد نوشت: پیروز روحش هم خبر ندارد که یکی از ماست که هر بار تصویرش را می‌بینیم خوشحال‌مان می‌کند که هر بار زندگی‌اش را مرور می‌کنیم، شباهت‌های بسیاری را با زندگی خودمان می‌بینیم که وجود و بقایش را نمادی از وجود و بقای خودمان می‌دانیم. پیروز روحش هم خبر ندارد که ما هم «پیروز» هستیم، فرزندان «ایران».

پیروز روحش هم خبر ندارد که ما هم «پیروز» هستیم، فرزندان «ایران»
کد خبر: 599618
|
۱۴۰۱/۱۲/۰۸ ۱۴:۳۰:۱۷

حمیدرضا میرزاده- درست در میانه التهابات اقتصادی و اختلافات سیاسی، دقیقا در موقعیتی که اینترنت محدود است و بسیاری کسب‌وکارها مختل شده است، همان زمانی که بسیاری از کاربران شبکه‌ای اجتماعی از یکدیگر به خاطر روزمره‌نویسی و پرداختن به مسائل غیرمهم انتقاد می‌کنند، یک توله یوزپلنگ ۱۰ ماهه، دایما تیتر رسانه‌ها و پست شبکه‌های اجتماعی است. «پیروز» بدون اینکه خودش خبر داشته باشد، به نوعی نماد امیدواری ایرانیان شده است. حتی نامش در ترانه‌های تازه آمده و هر بار در سخت‌ترین و ناامیدکننده‌ترین شرایط، عکس‌های جدید او فضا را تغییر می‌دهد و امید را باز می‌گرداند. توله‌ای که در اسارت متولد شد، دو برادرش را از دست داد و یکه و تنها، با وجود مشکلات جسمانی‌اش برای بقا می‌جنگد.

گاهی تصورات متخصصان و کارکشته‌های ارتباطات از افکار عمومی، متفاوت از آن چیزی است که در زمین و در بین مردم در جریان است. کمتر کسی تصور می‌کرد که صحبت از تکثیر در اسارت یوزپلنگ و پروژه‌های حفاظت از حیات‌وحش در زمانه رویارویی با مشکلات متعدد اقتصادی و معیشتی در جامعه تا این حد با اقبال روبه‌رو شود. تجربه‌ای که از گذشته بود، چنین چیزی را نشان نمی‌داد. کم نبودند آنهایی که معتقد بودند صحبت کردن از حیوانات در زمانه‌ای که زندگی انسان‌ها با مشکل روبه‌رو است، صحیح نیست. اما ظاهرا این‌ بار موضوع متفاوت است. انگار جامعه با او همذات‌پنداری عمیقی دارد. فرزند «ایران» است و شرایط زندگی همنوعانش مناسب نیست و امید کمی به بهبودی اوضاع است. خودش با زحمت بسیار متولد شد و از میان برادرانش تنها او باقی ماند. دلسوزانش و آنها که برای بقای او و همنوعانش تلاش کردند با بی‌مهری روبه‌رو شدند و آینده روشنی پیش رویش نیست. با این حال برای زندگی تلاش می‌کند و در همین شرایط نامطمئن خود را حفظ کرده است. چیزی شبیه همه ما و باز شبیه ماست وقتی می‌بینیم که مسوولانش -به نظر- دغدغه‌ای کمتر از مردم عادی در قبالش دارند. کمتر خبری از برنامه‌ریزی منسجم، بررسی و تصمیم‌گیری گروهی، مشارکت گرفتن از دیگران و استفاده از اقبال به وجود آمده برای حل مشکلات همنوعانش دیده می‌شود. از آن امکانات و وسایل محل زایمان «ایران» گرفته تا مرگ دو توله و تشخیص نادرست جنسیت آنها، بارها نگران‌مان کرده است. حتی حالا که اعلام شده حالش مساعد نیست، مشکل کلیوی دارد و باید دیالیز شود ولی امکاناتش در ایران نیست؛ درست شرایطی است مانند شرایطی که بسیاری از ما تجربه‌اش کرده‌ایم.

پیروز روحش هم خبر ندارد که یکی از ماست که هر بار تصویرش را می‌بینیم خوشحال‌مان می‌کند که هر بار زندگی‌اش را مرور می‌کنیم، شباهت‌های بسیاری را با زندگی خودمان می‌بینیم که وجود و بقایش را نمادی از وجود و بقای خودمان می‌دانیم. پیروز روحش هم خبر ندارد که ما هم «پیروز» هستیم، فرزندان «ایران».

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها