فرهاد حسنزاده، نویسنده کتاب کودک و نوجوان در گفتوگو با اعتماد:
هشدار درباره کانون پرورش فکری کودک و نوجوان/ آموزشوپرورش کتابغیردرسی را عامل انحراف فکری بچهها میداند
فرهاد حسنزاده، نویسنده کتاب کودک و نوجوان گفت: آموزش و پرورش به کتابهای غیردرسی و به خصوص ادبیات را ارج نمینهد، چه بسا فکر میکنند این کتابها موجب انحراف فکری بچهها میشوند. از همین رو کتاب و کتابخوانی جایی در برنامه مدارس ندارد یا اگر باشد مقطعی و سلیقهای و نمایشی است.
روزنامه اعتماد با فرهاد حسنزاده، نویسنده کتاب کودک و نوجوان درباره ادبیات کودک در ایران گفتوگو کرده است.
به گزارش اعتماد، بخشهای مهم این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
- پس از انقلاب، داستاننویسی برای کودکان رشد چشمگیری داشت البته کودکان بیشتر بهانه بودند و نویسندگان کارکشته و حتی نویسندگانی که تجربهای در این زمینه نداشتند با مضامینی مثل مبارزه با ظلم و بیداد و اختلاف طبقاتی داستانهایی مینوشتند که مناسب حال و هوای دوران خود بود و آنچنان ارتباطی با تخیل و زمینه ذهنی بچهها نداشتند.
- از دهه 70 ادبیات کودک نفس راحتی کشید و از هیجان و موج به آرامش رسید. مجلات یکی پس از دیگری با حمایت نهادهای دولتی یا وابسته به حاکمیت شکل گرفت، سینما و تلویزیون و کتاب هم همینطور. جشنوارههای مختلفی به راه افتاد که تا حدودی انگیزهبخش بودند.
- امروزه به یقین میتوان گفت ادبیات کودک ما حالش خوب نیست. دلم نمیخواهد نق بزنم ولی به نظرم حسرت گذشته را خوردن گویی شده جزیی از فرهنگمان. این حسرتخوری پیامد روند سستی و ضعف مدیرانی است که نه انتقادپذیر هستند و نه اصلاحپذیر.
- کانون پرورش فکری کودک و نوجوان کارایی بنیادینی که به خاطرش تاسیس شده را از دست داده و در دهههای گذشته مثل کودکی یتیم و بیپناه دست به دست شده و دورههای پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. متاسفانه کانون هم مثل بسیاری از سرمایههای این مملکت، مثل رودخانهها و دریاچهها و جنگلهایش رو به نابودی است و شاید بتوان گفت فقط پیکری نحیف از آن وجود باشکوه و شریف به جای مانده است. دلیل آن هم روشن است. مدیرانی که یک به یک آمدند و رفتند و نخواستند یا نتوانستند بخواهند کانون را از لوث سیاست بزدایند و آلودهاش نکنند.
- متاسفانه آموزش و پرورش به دلیل ساختار سنتی و انحصارگرایانه خود کتابهای غیردرسی و به خصوص ادبیات را ارج نمینهد، چه بسا فکر میکنند این کتابها موجب انحراف فکری بچهها میشوند. از همین رو کتاب و کتابخوانی جایی در برنامه مدارس ندارد یا اگر باشد مقطعی و سلیقهای و نمایشی است.
- سرزمین ما حال خوبی ندارد. شاید این بدحالی امروز به خاطر بیشناختی ما از گذشته باشد. غریبگی با ریشههای فرهنگی و گذشتهای که چیزهایی از آن شنیدهایم ولی به درستی نشناختیمش.
- از نویسنده ایرانی میخواهند مطابق با ارزشهای فلان و فلان بنویسد و برخی مسائل تبدیل به تابو شده. مثلا از ماجراهایی که بوی عشق بدهد نباید حرف زد؛ درحالی که یکی از جذابیتهای معمول داستانهای نوجوان همین جنبه از دوران رشد است. یا مسائلی که نویسنده قصدش ترویج آن نیست، ولی چه کنیم که برداشتها متفاوت است... مترجم کوتاه میآید چون اثر از شیره جانش نیست، ولی مولف حاضر است کتابش منتشر نشود اما تن به جرح و تعدیل ندهد.
دیدگاه تان را بنویسید