افسر سابق اداره اطلاعات عراق فاش کرد
ترور ناکام امام خمینی در دهه شصت خورشیدی
سالم الجمیلی ییکی از افسران اداره اطلاعات بعث عراق که هماکنون گاهی با روزنامه شرقالاوسط مصاحبه میکند، خاطرات جالبی از جمله پیشنهاد ترور آیتالله خمینی در عراق و بمبگذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی در اختیار این روزنامه گذاشته است.
سالم الجمیلی افسر اداره اطلاعات بعث عراق روایتهای تازهای از اتفاقات ایران در اختیار روزنامه شرقالاوسط قرار داده است.
به گزارش شفقنا، مضمون بخشی از روایت های مختلف او به الشرق الاوسط چنین است:
ضبط صوت منفجر شد و دست آیت الله خامنهای مصدوم شد
اواسط دهه شصت، (امام)خمینی به عراق آمد در حالی که در ابتدا فعالیتی نداشت. پس از انقلاب ژوئیه ۱۹۶۸ میلادی، عراق موضع مخالفی در قبال تصمیم شاه برای الحاق جزایره سه گانه(امارات) اتخاذ کرد. محمدرضا شاه پهلوی به عنوان اهرم فشار وتهدید، نیروهایش را روانه مرزهای عراق کرد. شاه از مخالفان کُرد در عراق حمایت کرد و حمایت از مخالفان ایران را علیه او آغاز کردیم.
پس از توافق الجزایر در سال ۱۹۷۵ ، ایران حمایتش از جنبش کُرد را متوقف کرد و جنبش کرد از هم پاشید. از جمله شروط این توافق این بود که فعالیت مخالفان ایران در خاک عراق متوقف شود. به (امام) خمینی گفته شد که لازم است وضعیت جدید و شرایط رابطه با ایران را بپذیرد اما قبول نکرد و اصرار ورزید. به او گفتیم که اگر روی تداوم فعالیتهایش اصرار داشته باشد، باید عراق را ترک کند. تلاش کرد به کویت برود. در منطقه مرزی معلق ماند و مقامات عراقی با بازگشتش به نجف موافقت کردند.
پس از آنکه مشخص شد که کنترل او دشوار است، در موضوع (امام)خمینی و رابطه با ایران نوعی سردرگمی بوجود آمد. در همین شرایط، فرماندهی سرویس اطلاعاتی این مشکل را بررسی کرد که آیا ممکن است دلیل این موضوع، اصرار (امام) خمینی بر تداوم فعالیت هایش باشد؟ در یکی از جلسات یکی از افسران، ترور (امام)خمینی و انداختن مسئولیت ترورش بر گردن [آیت الله] ابوالقاسم خویی مرجع تقلید شیعه را مطرح کرد که به این طریق هر دو شخصیت حذف شوند. سرویس اطلاعاتی جرات نکرد بخش دوم پیشنهاد را به رئیس جمهور ارائه کند و تنها بخش اول را گفت یعنی ترور (امام) خمینی.صدام نه با ترور و نه تحویل او به سرویس اطلاعات شاه موافقت نکرد و گفت:«آیا اطلاعات نمی داند که او میهمان عراق است؟»
در این فضا، (امام) خمینی راهی پاریس شد. صدام می خواست از نیات او در مرحله آتی بویژه پس از آنکه رژیم شاه در حال تزلزل بود، اطلاع یابد. او علی پاوه را که با (امام)خمینی ارتباط داشت، به پاریس فرستاد و این دیدار رخ داد. پاوه از (امام) خمینی پرسید که در صورت سقوط شاه و بازگشتش به تهران چه کاری ممکن است انجام دهد و او با قاطعیت پاسخ داد که اولویت پس از موفقیت انقلاب اسلامی سرنگونی رژیم بعث در عراق خواهد بود. صدام به گزارش فرستادهاش گوش داد و نتیجه گرفت که در صورت بازگشت (امام)خمینی به تهران، رویارویی حتمی است و آن را بسیار محتمل می دید.
شاه رفت و (امام)خمینی بازگشت. جریان های اسلامی شیعی در عراق فورا با او ابراز همدردی کردند و تحت تاثیر او قرار گرفتند. (امام)خمینی محمد باقر صدر مرجع تقلید شیعیان را به اعلام انقلاب اسلامی در عراق ترغیب می کرد. این فضای تنفر از رژیم عراق دلیل اقدامات ایذایی ایران از طریق وکلا و نمایندگانش در عراق بود.
نشانه های رویارویی شدت گرفت. به همین خاطر برای مدت طولانی یک خلبان ایرانی را که هواپیمایش قبل از جنگ بر فراز عراق سقوط کرد، به عنوان شاهدی بر اینکه ایران عملا آغازگر درگیری است، توقیف کردیم.
هنگامی که انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید، ترکیبی از نیروها بود و نهادهایش شکننده بود. جنگ آغاز شد و ما باید عناصر قدرت لازم را جمع می کردیم. رویارویی علنی و بدون کنترل شد. مجاهدین خلق عناصر کارکشته و باتجربه ای در اقدامات نظامی وامنیتی داشتند و در جامعه ریشه دوانده بودند. ما از قبل با حزب دموکرات کردستان ایران هم روابطی داشتیم. این روابط به اداره اطلاعات عراق امکان وارد کردن ضربات دردناک به رژیم ایران را داد.
ضربات دردناک
سرویس اطلاعاتی حزب بعث تمام راههای حمایت رسانهای، فنی، مادی و نظامی از حزب دموکرات کردستان و مجاهدین خلق را فراهم کرد. هدف اول، زیر نظر مستقیم برزن التکریتی بود. نقشهای برای انفجار محل تدوین کرد و در ۲۸ ژوئن ۱۹۸۱ به اجرا درآمد و آیت اللهبهشتی رئیس قوه قضائیه و ۷۲ شخصیت برجسته از جمله شماری وزرا و نمایندگان و مسئولان بخش های مختلف کشته شدند. این ضربه قوی و شدید بود و اداره اطلاعات عراق نشان داد که می تواند به اماکنی که مستحکم به نظر می رسیدند، برسد.
آیت الله خامنهای رهبر کنونی ایران هم فرد دیگری بود که هدف قرار گرفت. هنگام سخنرانی، بمبی که دریک ضبط صوت کارگذاشته شده بود، منفجر و باعث فلج شدن دست راستش شد.
برزان التکریتی به دنبال ضربه بزرگتر یعنی ترور (امام) خمینی بود. در سال ۱۹۸۱ میلادی امکان انجام چنین عملیاتی فراهم شد. رسیدن به (امام) خمینی آسان نبود اما وجود یک روحانی نزدیک به او که احتمالا با مجاهدین خلق هم صنمی داشت، این ماموریت دشوار را آسان کرد. تیمی از سرویس اطلاعات عراق مامور تهیه یک بمب کوچک برای کارگذاشتن در بالش (امام) خمینی شد. این بمب در یک زمان اشتباه و زمانی منفجر شد که (امام) خمینی خارج از خانه بود.
حملات ادامه یافت و در ۳۰ آگوست، یک انفجار باعث کشته شدن محمد علی رجایی پس از کمتر از یک ماه از تصدی پستش شد و محمد جواد باهنر نخست وزیر وقت ایران در انفجار یک بمب که در دفتر وی هنگام جلسه با شورای عالی دفاع کارگذاشته شده بود، کشته شد.
درگیری تلخ بر سر خاک کویت
رویارویی بین اداره اطلاعات عراق و ایران به خاک دو کشور محدود نشد و به میادین دور و نزدیک رسید. الجمیلی می گوید که کویت صحنه مبارزه تلخی بود بویژه اینکه حزب الدعوه عراق که حامی ایران بود، از اراضی کویت برای اجرای عملیات علیه رژیم عراق استفاده می کرد. هنگامی که گروهی از حزب الدعوه در آوریل، عملیات دانشگاه المستنصریه را برای هدف قرار دادن طارق عزیز انجام دادند، اداره اطلاعات عراق با تلاش برای ترور صادق قطب زاده که در راه دیدار با امیر کویت بود، پاسخ داد. کویت همچنین صحنه هدف قرار دادن سفارت ایران با موشک و سوء قصد به یک مقام مسؤول در حزب الدعوه و حملات دیگر بود.
اعدام سید محمد باقر صدر
تلاش (امام) خمینی برای انتقال انقلاب به داخل عراق، منبع نگرانی بزرگ رژیم عراق و سرویسهایش بود و سید محمد باقر صدر جانش را در چنین فضایی از دست داد.
صدر از مهمترین نظریه پردازان اندیشه اسلامی شیعی بود و همین باعث محبوبیت بالای او و تاثیرگذاری در محافل شیعه عراق شده بود.
سرویس اطلاعاتی حفاظت از محمد باقر صدر را پیشنهاد کرد اما امنیت عمومی اعدامش را پیشنهاد کرد و رئیس جمهور با آن موافقت کرد. سرویس اطلاعاتی از احضار صدر توسط اداره امنیت عمومی و اعدام او در روز بعد بهت زده شد. به نظر می رسد رییس جمهور نظر اداره اطلاعات را نادیده گرفت و با نظر مدیریت امنیت عمومی موافقت کرد که معتقد بود که هیچ فایده ای در مراقبت از صدر نیست و بر لزوم خلاصی از او تاکید کرد و این چنین او در ۹ آوریل ۱۹۸۰ اعدام شد.
دیدگاه تان را بنویسید