کد خبر: 618904
|
۱۴۰۲/۰۴/۰۱ ۰۹:۲۰:۳۳
| |

گزارش روزنامه اعتماد از یک درگیری خونبار؛ کشتن بدون دلیل!

روزنامه اعتماد گزارشی از یک قتل در محله بریانک تهران دارد که متهم به قتل بدون دلیل دست به قتل می‌زند!

گزارش روزنامه اعتماد از یک درگیری خونبار؛ کشتن بدون دلیل!
کد خبر: 618904
|
۱۴۰۲/۰۴/۰۱ ۰۹:۲۰:۳۳

بهاره شبانکارئیان- اتاق خالی است. کمی بعد اتاق پر می‌شود. متهم به همراه یک سرباز از راه می‌رسد و داخل می‌شود. با لباس‌هایی به رنگ آبی کمرنگ با لپ‌هایی گل انداخته، آرام آرام قدم برمی‌دارد و روی یک صندلی روبه‌رویم می‌نشیند. ابتدا به گوشه‌ای خیره می‌شود. حتما روز حادثه را مرور می‌کند. حادثه به یک ماه و 9 روز پیش برمی‌گردد. 

شنبه؛ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲

پرسنل انتظامات بیمارستان لقمان، مرگ مشکوک مرد جوانی را روی تخت بخش اورژانس این مرکز درمانی در تماس تلفنی به پلیس گزارش کردند. با اعلام این خبر، ماموران کلانتری 111 هفت چنار، کارشناسان تشخیص هویت، متخصصان پزشکی قانونی و تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی به همراه قاضی محمدجواد شفیعی، بازپرس ویژه قتل عمد شعبه پنجم دادسرای امور جنایی، راهی محل حادثه شدند و تحقیقات ابتدایی را آغاز کردند. در نخستین گام، تیم بررسی صحنه جرم پای در ساختمان مورد نظر واقع در محله بریانک گذاشتند و فردی که شاهد حادثه بود را هدف تحقیق قرار دادند. او گفت: «متوفی با یکی از همسایه‌ها به خاطر قوانین آپارتمان‌نشینی مشکل داشت که همین قضیه باعث به وجود آمدن درگیری میان آنها در ساختمان شد. زمان وقوع حادثه، متوفی و مرد جوان دوباره با یکدیگر به صورت لفظی مشاجره کردند، اما ناگهان به صورت فیزیکی درگیر شدند و در ادامه همدیگر را هدف ضرب و جرح قرار دادند. نهایتا این نزاع به پایان رسید و هر دو نفر به خانه‌های خود رفتند.» بدین ‌ترتیب همسایه متوفی بازداشت شد‌. او در تحقیقات ابتدایی عنوان کرد در درگیری حضور داشته، اما ضربه شدیدی به قفسه سینه متوفی وارد نکرده است. پس از بررسی‌های اولیه قاضی جنایی به کارآگاهان دستور داد تا در رابطه با این نزاع مرگبار تحقیق کنند.

همچنین تیم بررسی صحنه جرم در سردخانه بیمارستان با جسد مرد جوانی مواجه شدند که هدف ضربات قمه قرار گرفته و به قتل رسیده بود. بررسی‌های ابتدایی نیز نشان می‌داد مقتول روز جمعه به دلیل جراحت در یک نزاع دسته‌جمعی در محله بریانک توسط امدادگران اورژانس به این مرکز درمانی منتقل شده، اما اقدامات درمانی فایده‌ای نداشته است. پس از انتقال جسد برای معاینات دقیق‌تر به پزشکی قانونی در نخستین گام کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی هویت عاملان جنایت را شناسایی کردند. همین سرنخ مهم کافی بود تا کارآگاهان دایره ویژه قتل پلیس آگاهی تهران راهی مخفیگاه‌های متهمان شوند و آنها را در عملیات‌های جداگانه دستگیر کنند و متهم اصلی پرونده به همراه همدستانش برای تحقیقات تکمیلی و انگیزه قتل در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفتند… 

    «محمد»؛ ۲۹ ساله، متهم اصلی پرونده «قتل در خیابان بریانک تهران» است. اولین جمله‌اش در مصاحبه‌مان: «اگر می‌خواهید گفت‌وگوی تصویری بگیرید، بروم و موهایم را بشویم.»… و آخرین جمله‌اش که با گریه توام شده، وقتی است که آماده رفتن به بازداشتگاه می‌شود: «منو لاکار دادن رفت.» [واژه‌ای کوچه بازاری که برای فرد یا افرادی به کار برده می‌شود که قصد دارد شخص یا اشخاصی را بگذارد و برود یا به معنای عامیانه بپیچاند] 

حالا این متهم جوان در مصاحبه با «اعتماد» روز حادثه را این‌گونه شرح می‌دهد. 

_ یک وانت نیسان دارم که مقابل مترو بریانک (محله‌ای در جنوب تهران) با آن میوه می‌فروشم. روز حادثه نزدیک چهارراه شاپور بودم که تلفنم زنگ خورد. کارگرم بود. گفت؛ برایش غذا بگیرم و ببرم. در حال برگشت به بریانک بودم که دوباره تلفنم زنگ خورد. این ‌بار دوستم بود. پشت تلفن صدایش می‌لرزید. گفتم؛ چی شده؟ گفت؛ دعوا شده و مرا زدند؛ قمه می‌خواهم. خودم را به خانه رساندم و قمه‌ای که می‌خواست به او دادم. با برادرش بود. برادرش هم یک چوب بیسبال دستش بود. هر قدر دلیل دعوا را پرسیدم به من نگفت. بعد هم حرکت کردند که بروند به من گفتند؛ تو هم بیا. من هم یک چاقو برداشتم و با آنها رفتم. آنها زودتر از من رسیدند. وقتی رسیدم، دیدم سه نفر از آنها که دست‌شان شیشه و چاقو است با دوستانم درگیر شدند. موتورم را گوشه‌ای گذاشتم و جلو رفتم. مقتول و دو دوست دیگرش پشت‌شان به من بود و مرا ندیدند، اما دوستم تا من را دید یک دفعه گفت؛ قمه بکش. آنها هم تا متوجه حضور من شدند، فرار کردند. ما هم دنبال آنها دویدیم. دو نفرشان فرار کردند، ولی مقتول نتوانست فرار کند. با شیشه‌ای که در دست داشت به کتف من ضربه زد. با هم درگیر شدیم و من روی زمین افتادم. همین که افتادم قمه هم از دستم افتاد. بلند شدم به سمت قمه بروم، مجدد به من ضربه زد. قمه را با هم برداشتیم و بلند شدیم، درگیر بودیم. یک دفعه همان دوستم که به من تلفن زده بود از پشت سر آمد و دو ضربه به سمت قفسه سینه مقتول زد. در همین لحظه برادر دوستم هم از راه رسید و او نیز یکی، دو ضربه با چوب بیسبال به سر مقتول زد. من هیچ کاری نکردم. فقط گول حرف‌های دوستم را خوردم که با من تماس گرفت و گفت؛ قمه برایم بیاور. من هیچ ضربه‌ای به مقتول وارد نکردم. چه با مشت، چه با قمه، هیچی… بعد از دعوا وقتی فرار کردیم به یکی از دوستانم زنگ زدم، گفتم؛ برو ببین حال مقتول چطور است! دوستم گفت؛ زنگ زدند اورژانس و او را به بیمارستان لقمان منتقل کردند. از همسرم خواستم که به بیمارستان برود و ببیند مقتول در چه وضعیتی است. وقتی همسرم از بیمارستان برگشت، گفت؛ حال طرف اصلا خوب نیست. همان موقع زنگ زدم به دوستم و گفتم؛ چرا نمی‌گویی ماجرا چه بود؟ گفت؛ وقتی با برادرم داشتیم به سمت خانه‌مان برمی‌گشتیم، دیدیم جلوی در یک خانه دعوا شده. خواستیم ببینیم ماجرا چیست که آنها به ما فحش ناموس دادند. بعد هم با ما درگیر شدند. ما هم با موتور فرار کردیم و آمدیم سمت خانه و به تو زنگ زدیم. بیست روز بعد از این ماجرا هر سه‌مان دستگیر شدیم. 

او در پاسخ به اینکه اگر مقصر نبودی چرا فرار کردی؟ می‌گوید: «چک برگشتی داشتم، فرار کردم. به خاطر سه تا بچه‌ام چک کشیده بودم. حامی نداشتم. مجبور بودم شیرخشک و پوشک فراهم کنم، چون کسی را نداشتم به من گفتند؛ بچه‌هایت را به بهزیستی تحویل می‌دهند. یک ماهه که دارم گریه می‌کنم. (شروع به گریه کردن می‌کند) گول خوردم. منو لاکار دادن رفت. 

درگیری اولیه ربطی به متهمان پرونده نداشت

افسر این پرونده در مورد جزییات روز حادثه به «اعتماد» می‌گوید: «بیست و سوم اردیبهشت در محله بریانک تهران درگیری رخ می‌دهد. آن روز سه نفر درگیر دعوا میان صاحبخانه و مستاجر بودند. یکی از آن سه نفر هم مقتول بود. در این میان دو نفر که از دوستان متهم اصلی بودند از راه می‌رسند و به آن سه نفر می‌گویند که چرا در محله ما داد و بیداد می‌کنید. یکی از آنها که درگیر دعوای مستاجر و صاحبخانه بوده، سیلی به گوش یکی از آن دو متهم می‌زند. او هم با محمد (متهم اصلی) تماس می‌گیرد و ماجرا را می‌گوید. سپس متهمان با قمه به سمت آن سه نفر می‌روند. در حالی که دیگر درگیری میان صاحبخانه و مستاجر تمام شده بود، اما در بین راه متهمان آن سه نفر را می‌بینند و با آنها درگیر می‌شوند. دو نفری که همراه مقتول بودند، فرار می‌کنند، اما مقتول میان این سه متهم گیر می‌افتد و به چند ناحیه از بدنش با قمه ضربه وارد می‌شود. مقتول متولد ۱۳۶۱ و مهندس بود. سابقه درگیری و زندان هم نداشت، اما محمد، متهم اصلی پرونده قبلا سابقه کلاهبرداری داشته؛ با این عنوان که متهم و همدستانش یک فرد روستایی را شناسایی می‌کنند و از طریق او دسته چک می‌گیرند و چک‌های او را خرج می‌کنند که اگر شکایتی صورت گرفت از همان شخص روستایی باشد. متهم اصلی غیر از کلاهبرداری سابقه زورگیری نیز دارد.»

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها