داستان کمبود معلم در مدارس کشور ادامه دارد؛ درخواست از زنان خانهدار برای تدریس به دانشآموزان!
روزنامه اعتماد نوشت: چندین هزار کلاس درس بدون معلم مانده و در برخی موارد بعضی از والدین و در چندین مورد زنان خانهدار به درخواست ریاست مدرسه، کار مدیریت کلاس و به اصطلاحی معلمی را برعهده گرفتند.
«آن دوستانی که اکنون ما را نقد میکنند، خودشان میدانند چه کار کردند. پذیرش دانشگاه فرهنگیان را به زیر ۴۰۰۰ نفر آوردید. ما هم نمیخواهیم بگوییم شما چقدر به مردم جفا کردید. لااقل شما دیگر سکوت کنید و این کمتوجهی به دانشگاه فرهنگیان تا یک زمانی یک ناترازی ایجاد کرد که اکنون معادل منهای ۷۹ هزار معلم است.»؛ این بخشی از سخنان همین دو روز پیش وزیر کنونی آموزش و پرورش ایران است که عملکرد کوتاهش در این وزارتخانه فریاد و انتقاد بسیاری را به همراه داشته چه از منتقدان دولت کنونی و چه حتی حامیان آن.
به گزارش اعتماد، خلاصه ماجرا این است که امسال کمبود معلم در مدارس ایران کار را به جایی رسانده که چندین هزار کلاس درس بدون معلم مانده و در برخی موارد و براساس اطلاعات مخاطبان در تماس با «اعتماد»، بعضی از والدین و در چندین مورد زنان خانهدار به درخواست ریاست مدرسه، کار مدیریت کلاس و به اصطلاحی معلمی را برعهده گرفتند. این مساله حالا به سطح بالای تصمیمگیری و قانونگذاری کشور هم کشیده و از یک طرف مجلس و از طرفی دیگر هم سران سه قوه در هفته گذشته به این موضوع ورود کرده و تلاش کردند مشکل را به شیوه خود حل کنند هر چند که تازهترین خبرهای رسمی همچنان از کمبود چندین هزار معلم حکایت دارد.
«سیدجواد حسینی»، وزیر پیشین آموزش و پرورش در این یادداشت تازه به ریشه این مساله پرداخته و ادعای تازه وزیر آموزش و پرورش را بررسی کرده است. اگرچه این یادداشت تا حد فراوانی مساله را ریشهیابی و وضعیت را شفاف میکند، اما «اعتماد» در روزهای آتی گفتوگو و یادداشتهایی از صاحبنظران این حوزه و همچنین وزرای پیشین آموزش و پرورش را بازتاب خواهد داد.
کمبود معلم؛ مقصر کیست؟ موثر کدام است؟
در فضای جامعه و شبکههای اجتماعی این روزها، دو مساله آموزش و پرورش یک کلاسهای بدون معلم و دوم تعطیل کردن مدارس به دلیل عدم انجام ماموریتشان که در بیان آقای پناهیان مطرح شده بود، دست به دست میچرخد که سعی خواهم کرد طی دو یادداشت این دو موضوع را تحلیل کنم. ابتدا در خصوص کمبود معلم خصوصا با توجه به نقشی که کیفیت معلم در ارتقای کیفیت مدرسه و نظام تعلیم و تربیت ایفا میکند، توضیح خواهم داد پژوهشهای بینالمللی در حوزه آموزش و پرورش نشان میدهد نقش معلم در کیفیت آموزش و پرورش و عملکرد تحصیلی دانشآموزان نقش اساسی و اول را داراست. جان هتی، مدیر موسسه پژوهش در دانشگاه ملبورن استرالیا و یکی از موثرترین افراد دنیا در تعلیم و تربیت با بررسی ۱۵ ساله و مطالعه بیش از ۵۰۰۰ پژوهش که حدود ۲۴۰ میلیون دانشآموز و انواع نظامهای آموزش و پرورش را بررسی کرده بود با روش تحلیل عاملی ١۵٩ عامل موثر در کیفیت عملکرد دانشآموزان را بررسی کرد.
نتیجه این مطالعه نشان میدهد سه عامل اصلی که در کیفیت نظام تعلیم و تربیت نقش موثری دارند، عبارتند از: اتخاذ رویکردی از آموزش با محوریت علم، ذهن و مغز و تربیت، توجه به فلسفه علوم و دانش و کیفیت معلمین. در این میان کیفیت معلمین با فاصله زیاد از بقیه عوامل اصلیترین عامل موثر در عملکرد تحصیلی دانشآموزان محسوب میشود .به همین دلیل معلمان را کارگزاران اصلی توسعه و تحول جامعه مینامند. اکنون کمبود معلم در نظام تعلیم و تربیت ایران آن هم بعد از گذشت یک ماه از سال تحصیلی موضوع مهمی است که فارغ از اینکه کدام دولت و کدام وزیر مقصر است دو نگاه همواره در خصوص تامین معلم وجود داشته است. اولین نگاه تربیت معلمان باکیفیت مثلا در زمان تصدی دکتر مهرمحمدی در دانشگاه فرهنگیان که از صاحبنظران تعلیم و تربیت کشورند در مجموع چنین نگاهی وجود داشت که ما نباید کیفیت معلم را فدای بهکارگیری فلهای معلمان کنیم و در نگاه دوم استخدام نیرو و جذب دانشجویان برای تامین معلم و گسترش بیرویه دانشگاه فرهنگیان برای تامین نیروی انسانی آموزش و پرورش نگاه غالب بود.
در دولت اول آقای احمدینژاد به یکباره حدود 120 هزار نیروی انسانی باتجربه و توانا با 5 سال ارفاق بازنشسته پیش از موعد شدند و در دولت دوم 160 هزار نیروی شرکتی و نوعا خدماتی با سنین بالا و غیرمعلم و اکثر آنها به استخدام آموزش و پرورش درآمدند. طبیعی است که راه اصولی نگاهی ترکیبی است که در آن هم کیفیت معلم و هم نیاز آموزش و پرورش در نظر گرفته شود، نگاهی که در دوره وزارت دکتر فانی و حاجیمیرزایی نشانهگیری و دنبال شد. اول با گذراندن مصوبهای راهبردی بهکارگیری هرگونه نیرو جز از مسیر دانشگاه فرهنگیان ممنوع شد (سال 1399مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی)، این مصوبه راههایی که بهکارگیری نیروهای غیرکیفی و شبهمعلم را به آموزش و پرورش باز کرده و باعث شده بود قانون بهکارگیری و استخدام نیرو یازده بار الحاقیه بخورد را بست تا از این منظر کمک بزرگی به بهکارگیری معلمان کیفی کند.
از سوی دیگر برای پاسخگویی به نیاز آموزش و پرورش دو مسیر دیگر را هم گشود، بهکارگیری نیرو از طریق آزمونهای ماده ٢٨ و ١. فارغالتحصیلان دانشگاههای دیگر که در صورت قبولی در آزمون پس از گذراندن دورههای آموزشی از دانشگاه فرهنگیان بهکارگیری شوند، چون به قول دکتر فانی پیچیدن یک نسخه واحد برای تامین نیروی انسانی آموزش و پرورش و منحصر کردن آن به دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی و منع بهکارگیری فارغالتحصیلان سایر دانشگاههای مرتبط با آموزش و پرورش یک خطای استراتژیک است، زیرا 1- ظرفیت پذیرش دانشگاه فرهنگیان سالانه 17500 نفر است و نیاز ما بیشتر از این تعداد است. 2- دانشگاه فرهنگیان از اعضای هیات علمی کمی برخوردار است. شاخص هیات علمی با شاخص وزارت علوم فاصله زیادی دارد. 3- فضا و تجهیزات دانشگاه فرهنگیان زیبنده یک مرکز آکادمیک نیست. 4- در بسیاری از شهرها و استانها، فارغالتحصیلان از دانشگاههای معتبر وجود دارند که با جذب آنها و گذراندن دوره یکساله میتوان از وجودشان بهره برد. در دولت قبل عمده بهرهبرداری از ظرفیت دانشگاه فرهنگیان، از ماده 28 اساسنامه دانشگاه فرهنگیان استفاده شد.
همه ساله آزمون این سازمان برای متقاضیان ورود به آموزش و پرورش برگزار میشود. دوم مجموعه نیروهایی که قبلا به طریقی غیر از روشهای مطلوب آموزش و پرورش بهکار گرفته شدهاند با شرایطی تعیین تکلیف و تبدیل وضعیت شوند و با این رویکرد ضمن تکمیل ظرفیت دانشگاههای فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی، از ظرفیت سایر دانشگاه از مسیر آزمون و گذراندن دوره دانشگاه فرهنگیان برای پاسخ کیفی به نیاز آموزش و پرورش از یک سو و تعیین تکلیف سایر نیروها که مدتها بلاتکلیف و خصوصا با شیوههای غیرضابطهمند به کار گرفته شده بودند از دیگر سو مشکل کمبود معلم سامان یافته و تدبیر شده بود، اما در عین حال با توجه به نیاز بالای آموزش و پرورش برای خالی نشدن کلاسهای درس در اول مهر به شکل موقت تا رسیدن به تامین معلم از طریق دانشگاه فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی شیوههای متفاوت دیگری خصوصا در زمان وزارت دکتر فانی با توجه به تنوع شرایط در کشور پهناور عزیزمان و تفاوت در میزان تحصیلکردگان دانشگاهی و وضعیت اقتصادی خانوادهها و... تجویز و به اجرا گذاشته شد و در دورههای بعدی هم جهت رفع مشکل کمبود معلم استمرار یافت .
در برنامه پنجساله هفتم توسعه هم با اتخاذ رویکرد مدرسهمحوری (شامل انعطافپذیری، مشارکتجویی و تفویض اختیار) از روشهای متنوع برای آموزش دانشآموزان استفاده شده و در طول برنامه ارزشیابی میشود. 1-آموزش 80 درصد دانشآموزان به صورت سنتی با به حداقل رساندن تنوع مدارس. 2- 15 درصد در مدارس غیردولتی، 3- 2درصد خرید خدمات: خرید ظرفیت مدارس غیردولتی با هدف تعدیل تراکم در کلاس، 4- 2درصد مدارس مشارکتی، عقد قرارداد با موسسین خوشنام مدارس غیردولتی، آورده ما، فضا و تجهیزات، آورده موسس: معلم و مدیر و 5- یک درصد مدارس سرانهای: اعتبار معادل تعداد دانشآموزان مدرسه ضرب در سرانه هر دانشآموز در دورههای گذشته. مدیران کل آموزش و پرورش استانها با آمایش سرزمینی و تحلیل دقیق شرایط وضعیت کلاسها و نیاز به معلم را احصا و با حضور در وزارتخانه با عقد تفاهمنامهای دقیق تامین معلم از طرق گوناگون تضمین میشد اینکه کدام شیوه تامین و بهکارگیری معلم در نظام تعلیم و تربیت مطلوبتر است، بحثی پردامنه است که باید توسط متخصصان به بحث گذاشته و تحلیل علمی شود و راههای مطلوب شناخته و به اجرا گذاشته شود، اما اینکه یک ماه از سال تحصیلی بگذرد و بیش از ٢۵ هزار کلاس درس بدون معلم باشد نشان از عدم آگاهی و اشراف مسوولان فعلی آموزش وپرورش به مسائل آموزش و پرورش و نیز عدم احاطه ایشان به نظام برنامهریزی در این وزارتخانه پهن پیکر دارد و مطلوب آن است که به جای احاله موضوع به گذشتگان و دولتهای قبل به فکر چارهای درست و اندیشهای موثر برای جبران مافات باشند.
وزیر محترم آموزش و پرورش اخیرا کلیپی را جهت تنویر افکار عمومی در خصوص کمبود معلم و ساماندهی نیروی انسانی ضبط و پخش کردهاند که کمبود معلم و کلاسهای بدون معلم پس از یک ماه از گذشت سال تحصیلی را اول بهطور کلی به دولتهای قبل نسبت دادهاند و ساماندهی نیروی انسانی را در سال جدید تاریخیترین نامیدهاند. در این خصوص چند نکته قابل توجه است: اول اینکه به قول خود ایشان افزایش دانشآموز و معلم که خلقالساعه اتفاق نمیافتاد، بنابراین سال گذشته و سالیان گذشته هم با کمبود معلم و افزایش دانشآموز مواجه بودهایم ولی پس از یک ماه از سال کلاس بدون معلم نداشتهایم به ایشان میگویم راست میگویید کمبود معلم و افزایش دانشآموز خلقالساعه روی نمیدهد، اما ضعف و بحران مدیریت چرا.
این بحران مدیریت در عدم شناخت درست از تراز نیروی انسانی آموزش و پرورش، عدم پیشبینی درست میزان کلاسهای درسی و عدم شناخت مطلوب میزان بازنشستگی از یک سو و راهاندازی کلاسهای با تراکم ٣۵ نفر و تعطیلی یکشبه کلاسهای دانشجو- معلمانی که دو سال از تحصیل خود را در دوران کرونا گذراندهاند و امسال فرصتی بود که جبران کلاسهای مجازی کنند و فرستادن اولیا و بازنشستگانی که گاه بیش از ده سال از دوران بازنشستگیشان گذشته و نیز عدم توزیع مناسب کتب درسی از سوی دیگر نمونههایی از این تاریخیترین ساماندهی است که وزیر محترم از آن سخن به میان آوردهاند.
خوب است از وزیر محترم بپرسیم علاوه بر این نکاتی که از این ساماندهی تاریخی آوردیم، از نوآوریهای این نوع مدیریت داهیانه هم برایمان بگوید تا چراغ راهی برای آیندگان باشد. ماده ٢٨ و ١ که اجازه میدهد از سایر دانشگاهها وفق آزمون و پس از قبولی با گذراندن دوره دانشگاه فرهنگیان نیازهای آموزش و پرورش مرتفع شود که از مصوبات همان دولت قبلی است که از نظر شما عامل اصلی کمبود معلم است. استفاده از تمام ظرفیت دانشگاه فرهنگیان از دوره آقای خنیفر کلید خورد و به انجام رسید که شما حداکثر کارتان اهتمام به همان روش بوده است، روشی که در قالب آن فقط در دوره وزارت دکتر حاجیمیرزایی ۲۴۰ هزار نیرو به استخدام آموزش و پرورش درآمدند و شما آشکارا و خلاف واقع گفتهاید بیشترین نیرو را در طول دوران آموزش و پرورش به استخدام در آوردهاید، خرید خدمات آموزشی را هم حذف کردید دوباره با زحمت برای جبران کمبودهای معلمی مجوزش را از دولت گرفتید و آن را افتخار خود فرض میکنید.
این طرح هم که در زمان دکتر فانی شروع شد و استمرار یافت و نزدیک بیست هزار معلم در این قالب به کار گرفته شدهاند. ادعای دیگر آقای وزیر بهکارگیری بهترین نیروها در قالب آزمونهای استخدامی و ماده ٢٨ و ١ است. نمیدانم سنجه بهترین نیروها از نظر ایشان چیست، البته به برخی از آنها اشاره کردهاند که ۴٠ درصد نیروهای آزمون از دانشگاههای معتبر دولتیاند در حالی که در تمام دورههای قبلی این روش وجود داشته و این نسبت بیشتر از ۵۰ درصد بوده است، اما از سوی دیگر گزینشهای سخت ایدئولوژیک که منجر به ناکامی بخشی از نیروهای کیفی در استخدام آموزش و پرورش شدهاند، بسیار وجود داشته است که خسارتی جبرانناپذیر برای تعلیم و تربیت ایران به حساب میآید. آقای وزیر به عدم استخدام در برخی سالهای پیشین اشاره کردند که بد نیست فلسفه آن را توضیح دهم. در سال ۱۳۹۳ موضوع ساماندهی نیروی انسانی به عنوان یکی از راهبردهای وزارت آموزش و پرورش مطرح شد و فلسفه وجودی آن بهینهسازی و بهروزی نیروی انسانی در آموزش و پرورش بود.
اولا قصد آن بود که میزان نیروهای اداری به آموزشی از بیتعادلی خارج شود و ثانیا در آن زمان آمایش سرزمینی انجام و مشخص شد که به عنوان یک شاخص مهم بیش از ۵۰ هزار معلم نیاز داریم و به همین نسبت معلم مازاد داریم. مازاد به این مفهوم که توزیع نامناسب نیروی انسانی از حیث جنس، رشته، منطقه وجود داشت. در برخی مناطق نیروی مازاد داشتیم و در منطقهای دیگر نیاز وجود داشت. در برخی رشتهها معلم مازاد و در برخی دیگر به شدت به معلم نیاز وجود داشت. در مناطقی نیروی زن مازاد و در مناطقی دیگر معلم مرد کمبود داشتیم. ساماندهی نیروی انسانی ناظر بر این موضوع بود که با نگاهی بهرهورانه این عدم تعادلها را که هزینههای اضافی به آموزش و پرورش تحمیل میکند به سمت تعادل و بهرهوری هدایت کنیم. یادم هست با روشهای متعددی این ساماندهی محقق شد و فقط در استان خراسان رضوی در یکسال یکصد هزار ساعت حقالتدریس کاهش یافت بدون آنکه کلاسی بدون معلم بماند در برخی سالها که معلم کمتر به استخدام در آمد، بهرهوری نیروی انسانی در قالب طرح ساماندهی به اجرا گذاشته شد.
چرا از زنان خانه دار ؟یه فراخوان برای حق التریس بدن ببینن چقدر جوان متعهد وتحصیل کرده بیکار میان هم مشکل کمبود معلم وهم مشکل بیکاری جوونا حل می شه بخدا به کم هم راضین همین حق التدریسی که میدن به باز نشسته ها بدن به اونا
به نظرت با حق التدریس مشکل معیشت حل میشه؟معلم رسمی زیر خط فقر هزار جور مشکلات داره سرویس دانش آموزشه اونوقت تو با سالی ی بار حقوق میخوای گذران زندگی کنی؟