مهران فیضیصفت در یادداشتی درباره معضل توجه فراوان به سرخآبیهای پایتخت مطرح کرد:
تعصب، تعهد و مرحوم هیچکاک
مهران فیضیصفت در یادداشتی نوشت: سالهای زیادی است که 2 تیم پرطرفدار پایتخت، دچار مشکلات عدیدهای شدهاند و در دور باطل سوءمدیریت گرفتار شدهاند. این چرخه و سلسله باطل به اینگونه است: در ابتدا با نام بسیاری از مربیان بزرگ فوتبال دنیا، احساسات هواداران به بازی گرفته میشود، وقتی زمان طلایی نقلوانتقالات و تمرینات پیشفصل از دست رفت، مدیرعامل وقت اخراج شده و به دلیل ضیق وقت، یک مربی وطنی جانشین مربی نامدار خارجی میشود.
اعتمادآنلاین| مهران فیضیصفت*- سالهای زیادی است که 2 تیم پرطرفدار پایتخت، دچار مشکلات عدیدهای شدهاند و در دور باطل سوءمدیریت گرفتار شدهاند.
این چرخه و سلسله باطل به اینگونه است: در ابتدا با نام بسیاری از مربیان بزرگ فوتبال دنیا، احساسات هواداران به بازی گرفته میشود، وقتی زمان طلایی نقلوانتقالات و تمرینات پیشفصل از دست رفت، مدیرعامل وقت اخراج شده و به دلیل ضیق وقت، یک مربی وطنی جانشین مربی نامدار خارجی میشود.
ولی فاجعه اصلی اینجا رخ میدهد که با وجود کلی مربی نامدار و موفق و بدون تیم وطنی، کاندیدای اصلی، یکی از مربیان شاغل در لیگ است، مربیای که قبلاً با بیمهری از همین تیمها رانده شده و در تیم جدید با حمایت و زمان، توانسته تواناییهای خودش را به اثبات برساند. ولی از آنجا که مدیران ردهبالای ورزشی هیچ ارزشی برای عواطف و احساسات هواداران غیرسرخابی و آینده تیمها قائل نیستند، با توصیه و گاهی تهدید، کار خود را پیش میبرند.
ماجرای یحیی گلمحمدی را به یاد بیاورید، آنجا که حمیداوی از تماس تهدیدآمیز وزیر ورزش برای صدور رضایتنامه پرده برداشت. یک روز هم پیشنهاد به خود حمیداوی برای حضور در آبیهای پایتخت به عنوان مدیرعامل مطرح میشود. گویی افت تیم شهرخودرو بعد از رفتن یحیی، هنوز برای مدیران کافی نیست.
این بازی برای تیم نساجی مازندران هم تکرار شد. آنجا که درست در بحبوحه تمرینات پیشفصل و برنامهریزی و جذب بازیکن بر اساس تفکرات سرمربی تیم، به یکباره و با وجود مربیان کارنامهداری چون مرفاوی، مظلومی و حتی خود نامجومطلق، محمود فکری و جواد نکونام، کاندیداهای نهایی میشوند و با انتخاب غیرحرفهای و غیراخلاقی فکری، فولاد را از لحاظ روانی و نساجی را از بنیاد به هم میریزند.
همه اینها نشانگر آن است که تمام هموغم مدیران در راضی کردن مقطعی هواداران سرخابی است و هیچ ارزشی برای هواداران دیگر تیمها وجود ندارد. جالب آنکه این مربیان نیز به محض در دست گرفتن سکان هدایت تیمها، دم از تعصب میزنند. اما سوال اینجاست که جایگاه تعهد کجاست؟
کاش این مربیان جوان، کمی از تعهد امثال علی دایی و امیر قلعهنویی یاد بگیرند. البته تجربه نشان داده این بازیها همیشه دوسرباخت بودهاند، از یک طرف تیمهای دیگر دچار افت و بحران ناشی از بر هم خوردن نظم تیمی میشوند و از طرفی دیگر حواشی و فشارهای روانی، تمرکز لازم برای تیمهای سرخابی باقی نمیگذارد. به یاد بیاوریم تماسها و تهدیدهایی را که علیه محمود فکری بعد از انتقال به استقلال صورت گرفت و یا شکایت نساجی از او بعد از اولین بازی و برد تیم استقلال در لیگ....
در آیه 32 سورهی مبارکه مائده آمده است: «هر کس انسان بیگناهی را بکشد، گویی همه مردم را کشته است.» این مفهوم نشاندهنده آن است که عواطف و احساسات فردفرد مردم ارزشمند و دارای اهمیت است.
در آخر به صحنهای از فیلم سینمایی «مرد عوضی» اثر آلفرد هیچکاک اشاره میکنم. فیلم در مورد مردی است که به دلیل شباهت با یک قاتل تحت تعقیب قرار میگیرد، نقطه اوج فیلم صحنهای است که قاتل اصلی، قهرمان داستان را بر چرخوفلک بزرگ شهر سوار میکند و برای توجیه قتل مردم شروع به فلسفهبافی میکند.
وقتی چرخوفلک به نقطه اوج میرسد، از آن بالا مردم را به قهرمان داستان نشان میدهد و با تشبیه آنها به یک نقطه کوچک بیارزش، سوال میکند که کم شدن یکی از این نقطهها چه تأثیری در جامعه دارد؟ این دیالوگ نشانگر آن است که ریشه تمام رذایل اخلاقی، نگاه متکبرانه و از بالا به پایین است.
به قول دوستی، ما یک مورچه را راحت و بدون عذاب وجدان میکشیم، ولی یک گاو یا گوسفند را نمیتوانیم به راحتی از پای دربیاوریم. چرا؟ چون مورچه ریز است و ما نیز آن را ریز میبینیم. بیاییم و دیگران را ریز نبینیم.
*مشاور اجرایی و رئیس اداره بازرسی، مدیریت عملکرد و امور حقوقی شهرستان فیروزکوه
دیدگاه تان را بنویسید