کد خبر: 584418
|
۱۴۰۱/۰۹/۰۶ ۱۶:۲۶:۰۰
| |

علی میرزامحمدی:

در عصر بمباران مطالب در فضای مجازی قرار داریم، اما هرگز نباید این فضا را محدود کرد

علی میرزامحمدی نوشت: هر چند ما در عصر بمباران گسترده مطالب راست و دروغ این فضا قرار داریم، اما هرگز به این بهانه نمی‌شود این فضا را محدود کرد و رویکردی امنیتی و پلیسی را بر آن حاکم نمود.

در عصر بمباران مطالب در فضای مجازی قرار داریم، اما هرگز  نباید این فضا را محدود کرد
کد خبر: 584418
|
۱۴۰۱/۰۹/۰۶ ۱۶:۲۶:۰۰

علی میرزامحمدی در یادداشتی با عنوان «بحران تمایز راست و دروغ» برای روزنامه اعتماد نوشت: جامعه ملتهب ایران سال‌هاست که با «بحران مرزبندی واقعیت و دروغ» دست و پنجه نرم می‌کند. بحرانی که به صورت خزنده در میان افکار عمومی در حال رشد و نمو است و چکیده آن در این جمله بازتاب می‌یابد: چه کسی راست می‌گوید؟ این بحران به ویژه در حوادث ماه‌های اخیر کشور نمودی عینی و ملموس پیدا کرده است. 

از منظر جامعه‌شناسی رسانه، جامعه ایران دو دوره متفاوت تاریخی را از منظر «بحران مرزبندی واقعیت و دروغ» سپری کرده است: دوره پیش و پس از گسترش شبکه‌های اجتماعی مجازی.  در دوره پیش از گسترش شبکه‌های اجتماعی مجازی، غالب رسانه‌های منعکس‌کننده و تزریق‌کننده اطلاعات به بطن افکار عمومی مانند روزنامه‌ها، رادیو و تلویزیون و حتی شبکه‌های ماهواره‌ای، شکلی از شبه تعامل رسانه‌ای را بین برنامه‌سازان ‌و مخاطبان شکل می‌دادند که یک‌سویه بوده و مخاطبان توان واکنش همزمان به اطلاعات ارائه شده را نداشتند. در نتیجه در این دوره، مرزبندی واقعیت و دروغ را بیشتر خود برنامه‌سازان رسانه‌ای شکل می‌دادند و شبهه‌های این مرزبندی به رقابت‌های داخلی رسانه‌ها محدود می‌شد. 

اما در دوره گسترش شبکه‌های اجتماعی مجازی، دو تغییر عمده شکل گرفت؛  نخست آنکه با ظهور شبکه‌های اجتماعی مجازی، «شبه تعامل رسانه‌ای یک‌سویه» به «تعامل رسانه‌ای دوسویه» تغییر ماهیت داد. به این معنا مخاطبان این شبکه‌ها نیز همزمان قدرت واکنش به محتواهای تولیدی را داشتند. تغییر دوم بسیار مهم‌تر آنکه «هر شخص خود به تولید‌کننده مستقل محتوای رسانه‌ای تبدیل شد.» در نتیجه مرزبندی واقعیت و دروغ را نه چند منبع محدود و رقابت‌های آنها، بلکه منابع کثیری مشخص می‌کنند. 

حساسیت‌های مدیریت رسانه‌های رسمی و وابسته به گفتمان دولتی، در این دوره به مراتب بیشتر از دوره پیش از گسترش شبکه‌های اجتماعی مجازی است؛ در نتیجه بی‌دقتی در ارائه اطلاعات یا انعکاس نادرست و ناشیانه آن و به ویژه عدم استقلال جامعه اطلاعاتی از بدنه سیاسی و نفوذ قدرتمندان سیاسی می‌تواند رسانه‌های رسمی را در «بحران سلب اعتماد و ریزش مخاطب» قرار دهد.

بحرانی که متاسفانه برخی رسانه‌های رسمی و دولتی ما با آن مواجه هستند و در فضای دو قطبی ب ا مخدوش شدن اعتماد رسانه‌ای زمینه را برای رشد و توسعه رسانه‌های رقیب خود فراهم آورده‌اند. آنها از این مساله غفلت دارند آنچه رسانه‌ها را کنترل می‌کند، قدرت آنها در اقناع، جلب و اعتمادآفرینی مخاطب است نه دستگاه سانسور، فیلتر و منع فعالیت قانونی.  در این راستا، یکی از خطاهای سیاست‌گذاران فرهنگی و رسانه‌ای در مدیریت شبکه‌های اجتماعی مجازی، مقایسه مطالب فضای مجازی با مطالب جراید علمی و انتظار صحت‌سنجی مطالب آن است.

هر چند ما در عصر بمباران گسترده مطالب راست و دروغ این فضا قرار داریم، اما هرگز به این بهانه نمی‌شود این فضا را محدود کرد و رویکردی امنیتی و پلیسی را بر آن حاکم نمود. نه تنها گفتمان فضای مجازی، گفتمان علمی نیست، بلکه حتی گفتمان حاکم بر بیشتر روزنامه‌ها و رسانه‌های دیداری و شنیداری را نیز نمی‌توان در دسته گفتمان‌های علمی قرار داد؛ حتی به فرض ارائه مطالب علمی در این رسانه‌ها فرصتی برای آزمون و ارزیابی علمی و صحت‌سنجی ادعاهای مطرح شده در آنها فراهم نمی‌شود.

کاربران فضای مجازی به تدریج یاد گرفته‌اند آنچه در فضای مجازی جریان دارد، چیزی شبیه به زندگی روزمره ماست. همه ما در طول روز، مطالب مختلفی را در خیابان، کوچه، سوپرمارکت، قطار شهری، اتوبوس، اداره، مهمانی، جلسات و... از افراد مختلف می‌بینیم و می‌شنویم. مطالب فضای مجازی نیز چیزی در ردیف این دیده‌ها و شنیده‌هاست؛ با این تفاوت که آنها فرصت چندین بار دیدن و شنیدن را به ما می‌دهند و هم قدرت انتخاب و واکنش در برابر آنها را فراهم می‌کنند.

 اما مطالب فضای مجازی در کنار ابهام مرزبندی واقعیت و دروغ، به حس تشکیک نیز دامن می‌زنند. تشکیک لازمه و محرک شناخت و راهنمای رسیدن به حقیقت است. تشکیک در روایت‌های رسمی از رویدادها و پدیده‌های اجتماعی که در گفتمان دولتی و حکومتی مطرح می‌شود همیشه خمیرمایه تحلیل‌های نخبه‌های منتقد بوده است.

اما تشکیک عمومی و تسری این دست شک‌ها و تردیدها به میان مردم و تبدیل آن به گفتمان عمومی، پدیده جدیدی است که در دهه 90 و پس از استیلای شبکه‌های اجتماعی به ویژه تلگرام و اینستاگرام در زندگی روزمره مردم رسوخ کرده است. بر این اساس می‌توان گفت که «عصر بازاندیشی ایرانیان» آغاز شده است. در این معنا دیگر تفکر سنتی غالب، اندیشه روزمره جمعیت قابل توجهی از مردم ایران به ویژه جوانان را هدایت نمی‌کند.

آنها تحلیل‌های اجتماعی خود را پیوسته در پرتو اطلاعات جدیدی که به مدد اینترنت و پیام‌رسان‌های مختلف تجدید می‌شود مورد بازبینی قرار می‌دهند.  این شرایط جدید موجب شده است شک و پرسشگری از گفتمان علمی و دانشگاهی به گفتمان عمومی منتقل شود. عامه مردم این پرسش را مطرح می‌کنند: چه کسی راست می‌گوید؟ این پرسشی مهم است که در حوادث اخیر کشور نیز از طرف عامه مردم مطرح می‌شود. 

خلاصه آنکه، با وجود مشکلات در هم آمیختگی مرز بین واقعیت و دروغ، مستند و غیرمستند، فضای مجازی در تهییج افکار عمومی و تحریک شک اجتماعی نقش کلیدی داشته و موجب شده است جامعه ایران به عصر بازاندیشی عمومی وارد شود. پدیده‌ای که خمیرمایه تحولات اجتماعی و سیاسی آینده ایرانیان است.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها