کمالالدین پیرموذن، نماینده ادوار مجلس:
ما «آزادی» را نشناختیم و فقط تصور آزادی داریم
کمالالدین پیرموذن نوشت: عدم درسگیری از تاریخ ایرانزمین، سبب شده است تا «آزادی» را نشناسیم، ما فقط تصور آزادی داریم، آزادی به مفهوم واقعی. یعنی برای دشمن فکری هم، حق زندگی قایل و طلب کردن. سر به تن دیگری نباشد و مرگ و نابودی دیگری را خواستن، آزادی نیست.
«واقعیتهای آموزنده تاریخ ما» عنوان یادداشت کمالالدین پیرموذن برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: ایران با موقعیت جغرافیایی کمنظیرش، با آبهای آزاد جنوبش، با جنگلهای شمالش، با معادن غنیاش، وقتی با کویر کمنظیرش و مهمتر از همه با این مردم واقعا باهوش و زیرکش، سهمش از امکانات امروز دنیا، خیلی بسیار بیش از این باید باشد که هست! ما ایرانیان ملتی هستیم، به معنی واقعی کلمه، کهنسال با تاریخی طولانی و تقریبا به قدمت تمدن مدرن بشری، با وقایع و حوادث شیرین، پرغرور و گهگاه بسیار تلخ و سخت و پرتحقیر، با امتیازات بسیار، لیکن بر طبق آمار و ارقام مورد تایید، امروزه در زمره عقبافتادهترین کشورهای جهان قرار گرفتهایم.
رتبه اول تصادفات رانندگی و تلفات انسانی، رتبه اول فرار مغزها بین 91 کشور در حال توسعه و توسعهیافته جهان، رتبه اول تهران از نظر آلودگی هوا در بین شهرهای جهان، وضعیت بسیار بد شاخص فلاکت و در هدر دادن انرژی، با توجه به رقم بالای مصرفمان و مقایسه تولیدمان با کشورهای صنعتی، تورم بسیار کمرشکن بالا و رشد اقتصادی نامطلوب، ضریبجینی بالا و... از دید امنیت اجتماعی و تعداد بزهکاری در وضعیت قرمز، در بررسی اخلاق انسانی و انس و الفت انسانی و مدارا و حفظ حقوق دیگران، با هر نسبتی و در هر سطحی، از لایههای اجتماعی وضعیت نگرانکننده است. از نظر تولید و درآمد سرانه، در نیاز به خارج، رتبه بالا هستیم و هکذا... همین طور میتوان عرق شرم ریخت و باز هم کاستیها را ردیف کرد و برشمرد و گفت: حال ایران و ایرانی به قول معروف «میزان» نیست.
گذشته چراغ راه آینده است، وقتی که تاریخ گذشته خود را مطالعه نکنیم، ما از کجا تجربه کنیم که کشورهای سلطهگر، که به هر حال و در هر زمانهای وجود دارند، با شناسایی نقاط ضعفمان، چه آسان در این کشور به مطامعشان میرسند و مشاهده کنید در سراسر طول این تاریخ از فجایع مشابه، از عدم ارزیابی و شناخت صحیح دشمن و از عدم ارزیابی خودمان، چه ضربههای تعیینکننده و مشابهی که نخوردهایم!؟
تاریخ به ما میآموزد که انگلیسیها آنطور که با ما رفتار کردند، روسهای تزاری هم همان رفتار را داشتند و هنوز هم داغ قراردادهایشان، روی دل هر ایرانی باغیرتی باقی مانده، بعد از تزارها، بلشویکهایشان، هم. حالا به غیر از اینکه آمده بودند آذربایجان را جدا کنند، به کمک ایادی داخلیشان مسیری را برای ایرانیان توصیه میکردند که عاقبت بخیریاش، لااقل از نظر دورنگری تعدادی از هموطنان هوشمندی که تسلیم هیجان نشده بودند قابل تردید بود.
عدم درسگیری از تاریخ ایرانزمین، سبب شده است تا «آزادی» را نشناسیم، ما فقط تصور آزادی داریم، آزادی به مفهوم واقعی. یعنی برای دشمن فکری هم، حق زندگی قایل و طلب کردن. سر به تن دیگری نباشد و مرگ و نابودی دیگری را خواستن، آزادی نیست. با حاشا کردن که کار درست نمیشود. ما باید بالاخره یک روزی با تاریخ گذشتهمان و پیشینه خویش آشتی کنیم و این جفای بزرگی را که تا به حال در حق خودمان روا داشتهایم به نوعی جبران کنیم؛ تا آن وقت بتوانیم تجربهها و دستاوردهای گرانقدری را که در دامان تاریخ، برایمان محفوظ گذاشتهاند، به دست آوریم و مورد استفاده قرار دهیم تا آن وقت بفهمیم، از روزی که به دروغ و فریب و ریا و تهمت آلوده شدهایم، چگونه سرنوشتمان به دگرگونی و سقوط کشیده است.
تاریخ را کتاب به کتاب، ورق به ورق، سطر به سطر بجویید و بخوانید و ببینید؛ آنقدر که ایرانی، از خودش یا هموطنش ضربه خورده و کشیده است، آیا از حمله دشمنی خارجی، این همه آسیب دیده؟ ضمن اینکه، سبب اکثریت حملات خارجی هم، خودش بوده، یعنی دشمن را خودشان تشویق به حمله کردهاند. وقتی کشوری را از هر طرف، بحران احاطه میکند، هر آدم علاقمند بینظری با مختصری سواد و حداقلی از تجربه اجتماعی، میتواند از عدم امنیت بیشتر از هر کمبودی بهراسد، و در نتیجه از کودتا استقبال نکند، یا در مقابلش سکوت کند.
روند تاریخ گذشته، قطعی بدانید که در امروز من و ما، جای پایی دارد، همان طوری که امروزمان، مقدمات حوادث فردا را تامین میکند، نمیتوان آن را نادیده گرفت، همین امروز هم، اگر بیتعصب به ملت نگاه کنیم، صادقانهاش این است که اگر در کفههای ترازوی رفتاریمان، سازندگی و ویرانی، جنجالآفرینی و آرامش، تعقل و هیجان را با هم بسنجیم، کفه سنگینتر را، بیشک، تخریب و شورش و هیجان پر کرده است، نمیدانم چرا ولی قطعا ریشه در تاریخ دارد که غالب تاریخدانان اشعار میدارند، از همان ظهور «مزدک» پایههای اغتشاشطلبی ما گذاشته شد، چون زندگیاش را بر پایه مبارزه و انتقام گذاشته بود و ما هم وارث آن هستیم!
با کمال تاسف اکثر هموطنان من،در بسیاری از موارد، کماکان ترجیح میدهند به جای اینکه با واقعیتها روبرو شوند و چهره به چهره با مشکلات کمرشکنشان روبرو شوند و دست و پنجه نرم کنند و ارتقای کیفیت زندگی ایرانیان را رقم زنند و دل در گرو توسعه سیاسی کشور و رفع موانع فرهنگی و فشار معیشتی ملت داشته باشند،در خلسه فرو رفته و افتخارات اکثرا القا شده و بزرگ شده گذشته را مزه مزه کنند و به یکدیگر تهنیت گویند. اما در عین حال برای کاستیهای غیرقابل انکارشان انگشت اتهام را به طرف تمامی عوامل و اشخاص مرئی و نامرئی حقیقی و حقوقی، دولتهای سابق یا جناح و اشخاص رقیب دراز کنند، الا خودشان و رفتارشان، افکارشان و مسوولیتناپذیریشان.
هر گروه و جناح و باندی، تلاش میکند، آن یکی را زمین بزند تا نوبت خودش بشود، این برای آن میزند و آن برای این. ما ملتی هستیم که جنگ را ذاتا دوست داریم، حماسه را دوست داریم، قهرمان را دوست داریم. آری، تاریخ را باید مطالعه کرد، تا بلکه درک کرد، این خصال، چگونه در لابهلای وجودمان ریشه دوانیده است. نهایت کلام، قطعا تاریخ در زندگی روزانه ما حضور دارد و نقش تاریخ در شکلگیری ژنهای اجتماعی امروز ما بسیار تعیینکننده و سرنوشتساز است.
دیدگاه تان را بنویسید