شلیک به یک زن بیگناه در رسوایی بابل
زندانها پر از آدمهایی است که باورشان نمیشود جرمشان قتل باشد. پرونده زندگیشان نشان میدهد که آزارشان به مورچه هم نرسیده اما یک روز و در یک لحظه دست به قتل زدهاند. در نتیجه یک هیجان آنی یا حتی بیآنکه متوجه شده باشند، به سادگی جان یک انسان را گرفتهاند.
اعتمادآنلاین| روایتهای متفاوتی وجود دارد که نشان میدهد در دین اسلام «آبروی مسلمان» را هم اندازه «کعبه» عنوان کردهاند. یعنی تا این اندازه گرانسنگ که باید مراقبش بود اما به واسطه شبکههای مجازی و اشتیاق مخاطبان برای دست به دست کردن اخبار بدون منبع و بدون بررسی که ریشه در فقدان سواد رسانهای دارد گاهی ما آدمهایی را به قتل میرسانیم. شاید راه بروند و نفس بکشند اما روح و آبرویشان را میکُشیم.
درمورد پرونده شرمآور شورای شهر بابل که هنوز ابعاد آن به صورت کامل برای افکار عمومی روشن نشده اخبار پراکندهای میشنویم که برخی از آنها تکذیب میشوند اما مثل گلوله راهشان را باز میکنند و قربانی میگیرند.
چند روزی است که عکس خانمی در شبکههای مجازی منتشر میشود که بدون ذکر نام به عنوان عامل زن دخیل در پرونده شورای شهر معرفی شده است ولی عطش جامعه برای کسب اطلاع در خصوص این پرونده سکسی - امنیتی باعث شده که هر خبری در مورد آن بازدیدهای میلیونی پیدا کند. به همین دلیل بدون راستیآزمایی این عکس دست به دست شد.
اما ریحانه درفشی داور بینالمللی کاراته است، او گرچه اولین زنی است که در بابل آتلیه عکاسی برپا کرده است اما ارتباطی با پرونده شورای شهر ندارد و در گفتوگویی با خبرآنلاین عنوان کرد: «روزگارمان سیاه شده بود و آب از گلوی ما پایین نمیرفت و نمیدانستیم که باید چه کار کنیم. رنج زیادی به من و خانوادهام وارد شد و واقعا اذیت شدیم و همچنان هم این شرایط هست».
او که مدرس دانشگاه و همچنین مربی تیم کاراته دانشگاه علوم پزشکی بابل است به پلیس فتا شکایت برده است و معتقد است کسانی با سوءنیت شخصی او را هدف یک ترور شخصیتی قرار دادهاند.
فارغ از اینکه این پرونده به نتیجه برسد یا نه، به این موضوع فکر کنیم که نقش ما در بر باد دادن آبروی فردی مثل او تا چه اندازه است؟ ما که به محض دریافت عکس و خبر کذب آن را برای دهها نفر فرستادیم و احساس کردیم «اطلاع رسانی» کرده ایم و چهره کریه متخلفان را افشا کرده ایم از این ماجرا عبرت می گیریم که بار دیگر خبر مشابه را بدون صحت سنجی ارسال نکنیم یا شانه خالی می کنیم که من نمی دانستیم و باید از کجا می دانستم و ...
او از خانوادهای خوشنام است و به عنوان یک چهره مطرح و ورزشکار شخصیتی محکم دارد و میتواند این فشار روحی را تحمل کند اما دیگرانی که به همین سادگی قربانی شدهاند چطور؟ خبر داریم که چند نفر به واسطه همین به اصطلاح افشاگریهای ما در حالیکه بیگناه بودهاند زیر این فشارها تاب نیاوردهاند و دست به خودکشی زدهاند؟
در رسانههای معتبر اصلی به اسم «دروازهبانی خبر» وجود دارد. وقتی خبری به این رسانهها می رسد - مثل مسافری که پشت در قلعه رسیده باشد - دبیران و مدیران خبری موظف هستند قبل از انتشار آن را بررسی کنند - درست مثل بازرسی و احوالپرسی از آن مسافر که حامل بیماری یا هر عامل تهدیدکننده برای قلعه نباشد - آن وقت در دروازه را باز میکنند که خبر داخل بیاید و منتشر شود یا مانع از این کار میشوند.
شبکههای اجتماعی این عنصر کلیدی را حذف کردهاند. خبر هر چه سیاهتر و دروغتر و گوبلزیتر، چشم و گوش تشنه برای بلیعدنش بیشتر! اما برای یک لحظه خودمان را جای قربانیان این اخبار بگذاریم. اینکه یک روز صبح از خواب بیدار شویم و ببینیم هزاران نفر عکس ما را دیدهاند که در یک پرونده رسوایی اخلاقی یا مالی ما را دخیل دانستهاند در حالیکه روحمان خبر ندارد. تجربه شب اول قبر است، قبل از آنکه آدم را در گور بگذارند!
در ماه محرم که ماه عبرت گرفتن از سرانجام تندروی و جهل است، آبروی یک زن مسلمان را حراج کردیم. عبرت بگیریم و این همه سریع در دام خبرها نیفتیم. کمی درنگ. کمی تفکر. بترسیم از روزی که این بومرنگ درست وسط صورت خودمان فرود آید!
منبع: ایسنا
دیدگاه تان را بنویسید