محمود جامساز، اقتصاددان پاسخ داد:
در «ونزوئلا» چه خبر است؟ / چگونه «ونزوئلا» نشویم؟
ونزوئلا کشوری است که روی انباری از ثروت سیاه خوابیده است. رویاییترین میزان ذخایر نفتی جهان را دارد، اما آمارها میگوید این سکه روی دیگری هم دارد که اصلا در رویا نمیگنجد. ونزوئلا شدن به یک کابوس تبدیل شده است. این کشور اکنون به خاک سیاه نشسته است و بی ارزشترین پول جهان را دارد. با هر دلار میشود یک فرقان با دو میلیون و دویست بولیواری تاخت زد. در ادامه محمود جام ساز، اقتصاددان وضعیت اقتصاد ونزوئلا را تشریح میکند.
اعتمادآنلاین| محمود جام ساز، اقتصاددان در تشریح اقتصاد ونزوئلا میگوید: ونزوئلا تا سال 1950 یکی از ثروتمندترین کشورهای آمریکای جنوبی بود. این کشور چهارمین کشور قدرتمند جهان بود. درآمد نفت خام این کشور بیش از 50 درصد GDP (تولید ناخالص داخلی) بود. به این ترتیب این کشوری کاملا به نفت اتکا داشت و این اتکای حتی بیشتر از اتکای ایران به نفت بوده است. جامساز ادامه میدهد: 95 درصد کل صادرات ونزوئلا نفت و پنجمین کشور دربین کشورهای تولید کننده اوپک بود. 300 میلیارد بشکه ذخایر نفتی اثبات شده این کشور در مقایسه با ذخایر نفتی بقیه کشورها بسیار بالاست.
این رقم در حالی است که ایران 175 میلیارد بشکه نفت درآمد نقتی اثبات شده دارد. این کشور با این میزان درآمد نفتی تا سال 1980 یکی از بالاترین استانداردهای زندگی در آمریکای جنوبی را داشت. اما از اواسط دهه 1980 میلیادی قیمت نفت کاهش پیدا کرد که این موضوع تکانه شدیدی را به اقتصاد نفتی ونزوئلا وارد کرد و باعث شد این کشور با بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شود.
ونزوئلا چگونه از عرش به فرش آمد؟
این تحلیلگر مسائل اقتصادی میگوید: وقتی کشوری تک محصولی است، و قیمت محصولش را در اختیار نداشته باشد بلکه آن محصول در تب و تاب عرضه و تقاضا و متاثر از سیاستای بین المللی تعیین شود، با اشکال در تولید یا صادرات آن محصول اقتصاد کشور زیر و رو میشود. اقتصاد ونزوئلا نیز همین گونه بود و این کشور جایگزینی برای نفت نداشت.
جام ساز ادامه میدهد: کاهش قیمت نفت باعث کاهش درآمد ارزی در ونزوئلا شد و بولیوار که واحد پول این کشور است ارزش خود را به صورت تصاعدی از دست داد. یکی از دلایل این موضوع آن بود که دولت در امور اقتصادی و اداری بسیار ضعیف بود. همچنین اقتصاد ونزوئلا دولتی بود که اقتصاد دولتی طی سالها و دههها نتیجه خوبی در هیچ جای دنیا نداشته است.
او تصریح میکند: در سایر کشورهای سوسیالیستی مثل کوبا، ونزوئلا مشاهده کرده ایم که دولت قادر نبود وقتی با کاهش درآمدهای نفتی، به اقتصاد خود تنوع بخشی دهد و سایر بخشها را تقویت کند. در این وضعیت هوگو چاوز سوسیالیست در 1998 وعده داد که بر همه مشکلات از قبیل: فقر ایجاد شده، استاندارد پایین زندگی، و بیکاری بالا فایق میشود. چاوز این اقبال را داشت که قیمت نفت افزایش پیدا کرد.
به این ترتیب او در دهه 2000 موفق شد به بخشی از وعده هایش جامه عمل بپوشاند. البته این به خاطر مدیریت صحیح سوسیالیستی نبود، بلکه علتش ورود دلارهای نفتی به ونزوئلا بود. منبع: یورونیوز اقتصاد سوسیالیستی با ونزوئلا چه کرد؟
این تحلیل گر مسائل اقتصادی ادامه میدهد: اگر چاوز دلارهای نفتی را بر اساس روشهای مبتنی بر علم اقتصاد به صورت بهینه تخصیص داده بود، ونزوئلا به سرنوشت امروز خود دچار نمیشد. با این حال قیمت نفت دوباره کاهش پیدا کرد. با کاهش قیمت نفت در کشورهای نفتی از جمله ونزوئلا دوباره بحران پیدا شد. البته این تکانه بر کشورهایی که به فکر آینده بودند و ذخایر ارزی خود را تقویت میکردند خیلی موثر واقع نشد.
چاوز آینده نگر نبود و از اقتصاد سوسیالیستی شکست خورده پیروی میکرد. سرانجام ارزش پول ملی این کشور به این ترتیب چندین برابر ارزش خود را از دست داد و از آن تاریخ به بعد این روند همچنان ادامه دارد.
جامساز در تشریح وضعیت اقتصادی ونزوئلا میگوید: صندوق بین المللی پول پیش بینی کرده است که تا پایان سال 2018 تورم ونزوئلا به 2600 درصد میرسد. گفته میشود تورم این کشور در حال حاضر نزدیک دو هزار درصد است. حساب کنید با چنین تورمی دولت فقط میتواند پول چاپ کند و آن را به بازار تزریق کند تا بتواند هزینههای خود را تامین کند. وقتی پول چاپ میشود، نقدینگی بالا میرود، تقاضا افزایش پیدا میکند، در نتیجه قیمتها بالا میرود و بنابراین این مردم هستند که متضرر میشوند.
سبد مصرفی خانوادهها در ونزوئلا او با بیان اینکه خوراک، پوشاک، مسکن، درمان و آموزش مهمترین موارد سبد مصرفی یک فرد است میگوید: در کشورهای در حال توسعه و گذار با تورمهای بالا، با گرسنگی رو به رو میشوند. مثلا یادم میآید که در سوئد، دولت شعار تبلیغاتی میداد که چرا هر سوئدی نباید یک خانه ویلایی هم داشته باشد؟ یعنی نیازها در کشورهای پیشرفته از سطح بسیار بالاتر است. در کشورهای پیشرفته نیازها، نیازهای فرامعیشتی هستند.
جامساز میگوید: مردم ونزوئلا اکنون در فقر مطلق زندگی میکنند. فقر در این کشور بین 76 تا 80 درصد است. بسیاری از نیازهای مردم ونزوئلا فروخورده و از سبد مصرفی آنها حذف شده است. آنها برای تامین مایحتاج زندگی صفهای طولانی تشکیل میدهند. بسیاری از کسب و کارها متوقف شده است. در ونزوئلا که از ثروتمندترین کشور آمریکای جنوبی به فقیرترین کشور آمریکا جنوبی تنزل پیدا کرده حالا مهمترین مساله معیشت است.
اقتصاد در خدمت مبارزه
این تحلیلگر مسائل اقتصادی تصریح میکند: با وجود تیرگی روابط بین ونزوئلا و آمریکا، ونزوئلا چیزی حدود دو میلیون و 400 هزار بشکه نفت تولید میکرد که آمریکا 500 هزار بشکه از آن را میخرید. هوگو چاوز بعد از انقلاب سوسیالیستی و بعد از ادامه پیدا کردن کاهش ارزش نفت به خاطر افکار سوسسیالیستی خود، سازمانهای جهانی مثل صندوق بین المللی پول و بانک جهانی را نهادهایی تحت تسلط امپریالیسم میدانست.
او میتوانست از این نهادها کمک بگیرد، اما از این اقدام خودداری کرد. 500 شرکت آمریکایی در ونزوئلا شعبه داشت. همه این شرکتها شعبههای خود را تعطیل کردند و از ونزوئلا رفتند.
چاوز همچنین شروع به خلع ید از شرکتها و موسسات و مزارع و تولیدیهای مردم کرد. او معتقد بود که پول اینها سرمایهدارها باید متعلق به دولت باشد که این بتواند آنها را صرف مردم و طبقه کارگر کند که البته چنین چیزی در هیچ کشور کمونیستی اتفاق نیفتاده و فقط حزب حاکم ثروتمند شده است.
خانهسازی احمدی نژاد برای همسایه
جامساز با بیان اینکه نیکلاس مادورو، رئیس جمهور کنونی ونزوئلا راه چاوز را دنبال میکند میگوید: مخالفان مادورو میگویند او با تقلب بر سر کار آمده است. در دوران او هم وضعیت اقتصادی ونزوئلا روز به روز بدتر شده است. آمریکاستیزی و امپریالیسم ستیزی در آمریکا اوج گرفته و پولهای نفتی نیز بیشتر صرف تبلیغات ایدئولوژیک میشود. مشکلات ونزوئلا به قدری بود که مردم این کشور خانه نداشتند و در زمان آقای احمدی نژاد چندین هزار واحد مسکونی در این کشور توسط پیمانکاران ایرانی ساخته شد.
این در حالی بود که در بخشهایی از ایران حتی مدرسه وجود نداشت و کودکان در کپر درس میخواندند دولت احمدینژاد برای مردم ونزوئلا مدرسه ساخت. این اقتصاددان درتشریح وضعیت اقتصادی ونزوئلا میگوید: واردات ونزوئلا 80 درصد کاهش پیدا کرد. سبب شد مواد غذایی، دارو به شدت کاهش پیدا کند، فاصله طبقاتی به شدت افزایش پیدا کند و بیکاری تا رقمی بین 76 تا 80 درصد افزایش پیدا کند.
از همه مهمتر رشد اقتصادی آنها در سال 2016 به 16.5- درصد رسید. نرخ بیکاری در 2016، 20.18 درصد بود. در سال 2017 پیش بینی میشد این عدد به 26.4 میرسد. البته هنوز آماری در این باره منتشر نشده است. چرا که دسترسیها به آمار و ارقام در این کشورها مشکل است. در سال 2018 پیش بینی میشود که درصد بیکاری به 29.8 درصد برسد. جامساز با بیان اینکه کشورهای در حال گذار آمارهای درستی ارائه نمیدهند، میگوید: کما اینکه در ایران میبینیم که بین آمار سازمان برنامه و بانک مرکزی ایران اختلاف شدیدی وجود دارد.
فاصلههای آماری هم فاصلههای وحشتناکی است که قابل توجیه نیست. در واقع آمار ارزش وجودی خود را از دست میدهد. در ایران هم شفافیت اقتصادی اصلا وجود ندارد. در حالی که شفافیت اطلاعاتی یکی از عوامل اعتماد مردم به دولت است. من بارها درباره دولت یازدهم و دوازدهم گفتهام که رئیس جمهور باید هر ماه در تلویزیون دولتی ظاهر شود و به صورت شفاف مشکلات کشور را با مردم در میان بگذارد.
مقایسه بیکاری ایران و ونزوئلا
این تحلیل گر مسائل اقتصادی با اشاره به میزان بیکاری در ونزوئلا میگوید: فکر میکنید این وضعیت در ایران چگونه است؟ بیکاری قشر تحصیل کرده در ایران 30 درصد و شاید هم بیشتر باشد. از این نظر وضعیت ایران تقریبا شبیه ونزوئلاست. موسسات تولید بخش خصوصی ما به خاطر واردات بی رویهای که در زمان احمدی نژاد انجام شد تضعیف شد. جنسهای چینی و بیکیفیت با قیمتهای پایین تولیدکنندگان را ضعیف کرد. تولید کننده برای ادامه تولید خود تنخواه گردان یا سرمایه در گردش نداشت. بانکهای ما هم که یکی از وظایف اصلی شان تجهیز منابع خرده مردمی از طریق جمع آوری سپردهها و تجهیز کردن تسهیلات برای بخشهای تولیدی بود به این وظیفه خود عمل نکردند. آنها به بخشهای تولیدی تنخواه گردان ندادند، چون سرگرم سکانداری و بنگاه داری بودند. نتیجه اقتصاد دولتی چیز دیگری جز رانت و فساد نیست
جامساز با انتقاد از بالا بودن تعداد بانکها در ایران ادامه میدهد: از ابتدای میدان کاخ نیاوران تا تجریش 25 شعبه بانک وجود دارد. اما کدام یک از این بانکها به داد بخش خصوصی رسیدند؟ هشت هزار موسسه مالی و اعتباری با مجوز یا بدون مجوز بانک مرکزی برای بخش خصوصی چه کار کردند؟ همه ذخیره بخش خصوصی را تصاحب کردند. آمدند شرکتهایی را تاسیس کردند و آدمهای خودشان را هم گذاشتند؛ آدمهایی که وابسته به ثروت، قدرت و اطلاعات بودند و با استفاده از رانت تمام تسهیلاتی که بانکها باید به بخش خصوصی مولد میدادند را دریافت کردند و پولها را از بانکها خارج کردند. الان بانکها با تهی شدن منابع برای تخصیص منابع به بخش خصوصی رو به رو هستند.
او میگوید: در حالی که رئیس جمهور میگوید بخش خصوصی باید به ما کمک کند و راهکار به ما بدهد. اقتصاددانها بارها در مقالات شان راهکار نشان داده اند. اما کدام یک از این راهکارها موثر بوده است. ریشه این راهکارها تغییر تفکر و اندیشه سیاستمداران نسبت به اقتصاد دولتی است. اقتصاد دولتی رفاه به جامعه ما نمیدهد. اقتصاد دولتی استاندارد زندگی ما را بالا نمیبرد. اقتصاد دولتی جز رانت و فساد تولید نمیکند. چرا از برجام استفاده نکردیم؟
وی میافزاید: مضاف بر دولتی بودن اقتصاد، سیاستهای خارجی مان را هم اضافه کنید. ببینید چه تاثیری از دیپلماسی خارجی ما بر اقتصادمان وارد شده است. ما در دوران آقای روحانی به برجام دست پیدا کردیم که اقدام بسیار خوبی بود. مذاکره نتیجه داد، اما نتوانستیم به خوبی از آن استفاده کنیم. از علتهای اینکه نتوانستیم از آن درست استفاده کنیم عدم توانایی عدم مدیریت صحیح اقتصاد دولتی و همچنین مقررات و قوانین بازدارنده بود. علی رغم اینکه سرمایه داران خارجی به کشور آمدند و تفاهم نامه امضا کردند هیچ کدام از آنها برای شروع کار نیامدند.
این اقتصاددان میگوید: از همه اینها مهمتر تعارضات داخلی بود. عده بسیار زیادی ضدبرجام بودند چرا که در موقعیت بحرانی بیشتر پولسازی میکردند. بیشترین نقدینگی نیز در دست آنها بود و هست. نان آنها در بحران است. بعید میدانم که راحت بتوانیم از گردنه صعب العبور تحریم نجات پیدا کنیم جامساز میگوید: آمریکا مقرر کرده 4 نوامبر که دقیقا سالروز تسخیر سفارت آمریکا در ایران است، خرید نفت در ایران به صفر برسد. نمیگویم خرید به صفر میرسد، اما مسلما درآمد نفتی ما به شدت کاهش پیدا میکند. به عبارت دیگر وضعیت ارزی ما بدتر از این میشود. البته در یکی از گزارشهای خارجی خواندم که ایران حدود 112 میلیارد دلار ذخیره دارد. اگر چنین باشد جای بسیار خوشبختی است. چرا که اگر این ذخیره به درستی مدیریت شود با آن میتوان کشور را در این وضعیت تحریم به خوبی اداره کرد. اما متاسفانه با همه چالشهایی که دولت چه به لحاظ سیاسی چه به لحاظ اقتصادی چه به لحاظ سیاست خارجی و چه به لحاظ نیروی انسانی با آن رو به روست بعید میدانم که خیلی راحت و مدبرانه بتوانیم از گردنه صعب العبور تحریمهای شدید نجات پیدا کنیم.
ایران چه سرنوشتی خواهد داشت؟
این تحلیل گر مسلئل اقتصادی ادامه میدهد: اروپاییها میگویند ما برجام را نگه میداریم، اما نگه داشتن برجام به معنای آن نیست که ما برجام را به همان صورتی که توافق کردیم داشته باشیم. اصلا امکان ندارد که بانکهای بزرگ با ایران همکاری کنند. آمریکا اولتیماتوم داده است که اگر با ایران همکاری کنند مستوجب جرایم سنگین میشوند و، چون مهمترین حجم گردش پولی با دلار انجام میشود، مسلما بانکها همکاری خود را با ایران قطع میکنند، کما اینکه بعد از اجرایی شدن برجام هم بسیاری از این بانکها با ایران همکاری نکردند. حالا حساب کنید کشوری درآمد نفت چندانی نخواهد داشت، درآمد ارزی ندارد که بتواند برای تولیدات خود واردات مواد اولیه داشته باشد، به این ترتیب نمیتواند صادرات داشته باشد همچنین دو سوم نقدینگی در اختیار عده از صاحبان قدرت است که سنگ اندازی میکنند و خیال تغییر دولت دارند. فکر میکنید ما چه سرنوشتی خواهیم داشت؟ مسلما افزایش بیکاری، تورم خواهیم داشت. این افزایش تورم تاثیر مخربی بر روی زندگی مردم خواهد داشت و مردم بیشتر ناراضی میشوند.
آدرس غلط ندهیم
این اقتصاددان با بیان اینکه نباید آدرس غلط بدهیم میگوید: تظاهرات اصناف، کامیون داران و ... همه به خاطر مطالبات اقتصادی است. کارگران بعضی کارخانهها چندین ماه دستمزد دریافت نمیکنند. این مطالبات اقتصادی است و نباید همه چیز را به دشمن وصل کرد. آیا دشمن باعث شد که ما کمبود آب پیدا کنیم؟ آیا دشمن باعث خشک شدن تالابهای ما شد؟ آیا دشمن باعث آلودگی هوا شد؟ آیا دشمن باعث شد خرابیهای ناشی از سوانح طبیعی در کرمانشاه و بم شد؟ چرا ما باید هرچیزی را به دشمن نسبت دهیم؟ گیرم اینها کار دشمن باشد. آیا دیپلماسی ایجاب میکند با دشمن مذاکره عزت مدارانه و بر اساس منافع و مصالح ملی داشته باشیم یا اینکه بگوییم اصلا مذاکره نمیکنیم؟
مگر ما در زمان اوباما با آمریکا مذاکره نکردیم؟ بهترین مذاکره کننده را هم داشتیم و نتیجه هم گرفتیم. مذاکره کلید حل مشکلات است. مگر هرکسی مذاکره کند خائن است؟
چه کار کنیم که ونزوئلا نشویم؟
او ادامه میدهد: اگر کشور از نظر تجارت خارجی در انزوا قرار بگیرد و به بهانه خودکفایی بگوییم با دنیا کاری نداریم، دنیا نسبت به ما بیگانه میشود. ما اکنون نیازمندیم که بر اساس مذاکره روی پای خودمان بایستیم و قدرت مذاکره پیدا کنیم. نباید از مذاکره با آمریکا بترسیم. الان بسیاری از نمایندگان کنگره آمریکا مخالف سیاستهای ترامپ هستند. در این شرایط ترامپ همواره میگوید ایران اصلا مذاکره نمیکند. ایران هیچ وقت پای میز مذاکره نمینشیند. اما اگر ایران بگوید ما ترسی از مذاکره نداریم ترامپ موافقت خواهد کرد چرا که میداند مخالفان زیادی در کنگره دارد. ج
امساز معتقد است: اگر ما میخواهیم ونزوئلا نشویم نباید مسائل را بر گردن دشمن بیندازیم. بلکه باید به روابط خودمان نگاه کنیم. گفته میشود معدل متوسط خروجی دلار از اربیل عراق 15 میلیون دلار در روز است. باید جلوی اختلاسها را بگیریم. بیاییم مختلسین را معرفی کنیم. بیاییم برای مردم روشن کنیم که میخواهیم این کارها را انجام دهیم، اما فلان طیف سنگ اندازی میکند. کار ما با جنگ و دعوا حل نمیشود. به بیگانگان هم نباید اعتماد پیدا کنیم. روسیه هیچ وقت حامی ایران نیست. اکنون شاهد تغییر موضع روسیه هستیم. در عراق هم حکومتی بر سر کار میآید که خیلی موافق ایران نیست. اینها به معنای کاهش نفوذ ایران در منطقه است. ما نه باید به روسیه اعتماد کنیم و نه به چین. ما باید بر تواناییهای ملت خودمان و دادهها و داشتههای خودمان متکی باشیم. ما کشور دارا و ثروتمندی هستیم.
تفکرتان را عوض کنید همه به ایران میآیند
او میگوید: شنیدم در بعضی از مسئولین این مطرح شده است که ما مانند کشورهای هند، پاکستان و افغانستان به کشورهای خارجی نیرو بفرستیم که آنجا کار کنند و پول به کشور بفرستند تا از این طریق هم درآمد ارزی داشته باشیم. کدام منطق و شیوه عقلایی این روش را تجویز میکند؟ ما چندین میلیون ایرانی در خارج از کشور داریم که باعث سرافرازی کشور هستند. با آنکه میلیاردها دلار پول دارند، اما کدام یک از آنها پول وارد ایران میکنند؟ آن وقت ما انتظار داریم کارگری به خارج بفرستیم که ارز به کشور بفرستد؟ جامساز در پایان میگوید: محیط را امن و فضای کسب و کار را مناسب کنید. اقتصاد را در اختیار بخش خصوصی قرار دهید. تفکرتان را عوض کنید. آن موقع میبینید که ایرانیان خارج از کشور در داخل سرمایه گذاری میکنند یا نه. اما اگر دو نفر از این افراد به کشور بیایند و به عنوان جاسوس دستگیر شوند، دیگر چه کسی حاضر میشود به ایران بیاید؟ این است که ما برای جلوگیری از ونزوئلا شدن ایران باید دو سیاست داخلی و خارجی مان تجدید نظر کنیم و جز این امکان پذیر نیست. ما نمیتوانیم با دنیا بجنگیم. درست است که در هعمه دنیا باید عدالت برقرار شود، اما آیا نیرو و قدرت آرا داریم که در همه جای دنیا عدالت برقرار کنیم؟ پس باید ابتدا عدالت را در کشور خودمان برقرار کنیم، کشور خودمان را الگوی کشورهای دیگر قرار دهیم.
منبع: فرارو
دیدگاه تان را بنویسید