کد خبر: 258349
|
۱۳۹۷/۱۰/۱۶ ۱۴:۱۷:۰۰
| |

گفت‌وگو با محسن صفایی‌فراهانی در باب توسعه؛

رانت از جنگ‌ هم بدتر است

مفهوم توسعه در ایران با وجود قدمت تاریخی آن، همچنان از سردرگمی نظری و راهبردی رنج می‌برد. شاید بتوان گفت در این سال‌ها رشد و پیشرفت به عنوان دو مفهوم لازم اما ناکافی تا حدودی به ثمر نشسته، اما ثمره توسعه برای کشورمان هزینه‌های گرانباری به وجود آورده است. کشورهایی مانند کره‌جنوبی، ژاپن، ویتنام و... چه کرده‌اند که ما نکردیم؟ آیا برنامه‌های توسعه‌ای هفت‌ساله و پنج‌ساله متعدد توانسته‌اند به ما برای تبدیل شدن به یک جامعه توسعه‌یافته کمک کنند؟

رانت از جنگ‌ هم بدتر است
کد خبر: 258349
|
۱۳۹۷/۱۰/۱۶ ۱۴:۱۷:۰۰

اعتمادآنلاین| روزنامه اعتماد در مصاحبه‌ای با صفایی‌فراهانی نوشت: محسن صفایی‌فراهانی، دوره طلایی توسعه در ایران را میان سال‌های 1342 تا 1352 می‌داند و می‌گوید: «حاکمیت قانون، جلوگیری از فساد و رانت غارتی، رعایت حقوق مالکیت، وجود نهادهای مدنی، تشکل‌ها و شوراهای صنفی، احزاب، رسانه‌ها، توجه به نخبگان و... ما را به توسعه می‌رسانند.»

صفایی‌فراهانی یکی از برجسته‌ترین مدیران سه حوزه اقتصادی، سیاست و ورزش است که با او در خصوص توسعه به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

*اگر بخواهیم ابتدا به سراغ مفاهیم توسعه و پیشرفت و رشد برویم، قبل از پیروزی انقلاب و بعد از آن حرکت ما به سمت پیشرفت بوده یا توسعه؟

کشور ما با شروع سلطنت رضاشاه پوست انداخت و از یک محیط کاملا عقب‌مانده به تدریج به مدرنیزاسیون روی آورد. در آن زمان نگاه و ملاک حکومت فقط مدرن شدن بود و به دنبال این نگاه، نوع آموزش تغییر کرد، مدارس و دبیرستان‌های جدید توسعه یافت و دانشگاه تهران تاسیس شد. ارتش مدرن پایه‌گذاری شد، قوه قضاییه و دادگستری، ثبت احوال و اسناد، ارتباطات، راه‌آهن و بسیاری از بخش‌های دیگر شروع به مدرن و به‌روز شدن کردند. اولین برنامه توسعه‌ای ایران در سال 1328 و در دولت قوام‌السلطنه مطرح شد. به‌ طور کلی پنج برنامه به ظاهر توسعه‌ای پیش از انقلاب و پنج برنامه پنج ساله دیگر پس از انقلاب اجرا شد. اگر به محتوای این برنامه‌ها ورود شود، می‌بینید همه این برنامه‌ها عملا برنامه‌های عمرانی بوده‌اند تا برنامه‌ای برای توسعه همه‌جانبه کشور. میان تمام این ادوار سال‌های 42 تا 52 بخش دیوانسالار و بوروکرات ایران به یکدیگر نزدیک شدند و یک زبان مشترک پیدا شد! می‌توان این دوره را طلایی‌ترین دوره توسعه اقتصادی ایران نامید ولی در کل این مدت توسعه به مفهوم واقعی درک نشد! بیشتر به اجرای پروژه‌های زیربنایی و ساخت کارخانجات و پیشرفت آنها توجه کردند. فقط در همان دوره طلایی است که شاخص‌های اقتصادی بسیار متفاوتی را در مقایسه با دوره‌های دیگر می‌توان دید، رشد اقتصادی متوسط 11 درصد نسبتا مستمر را مشاهده می‌کنیم. تورم همواره یک رقمی و کمتر از پنج درصد باقی می‌ماند. نوع و میزان قابل توجه سرمایه‌گذاری‌های بخش خصوصی در بخش‌های پولی و بانکی و تولیدی حاکی از یک هماهنگی در ارکان هیات حاکمه و احساس امنیت در حوزه‌های مختلف فعالان اقتصادی بوده است و در صورت استمرار آن مسیر امروز ایران حتما از کره جنوبی جلوتر بود اما از 1353، درآمد نفت به یکباره از دو میلیارد دلار به 12 میلیارد دلار در سال و بعدا به 20 و 25 میلیارد دلار در سال‌های بعد از آن رسید، دخالت‌های شاه در امر برنامه‌ریزی باعث شد بورژوازی ملی پس زده شود و عملا دور به دست بورژوازی رانت‌خوار بیفتد و رانت‌های غارتی شکل گرفت و عملا فضای آماده برای جهش به مرحله توسعه عقب‌گرد کرده و به سمت یک محیط پرتلاطم رفت! به ظاهر، امنیت اقتصادی و رسیدن به دروازه‌های تمدن بزرگ مطرح بود، اما در واقع در آن جنگل تنازع بقا فقط مسابقه پای روی سر یکدیگر گذاشتن و دسترسی به رانت‌های حکومتی بود که فرصت را برای هر نوع زیرساخت توسعه‌ای از بین ‌برد! در نهایت آن مسیر قهقرایی به انقلاب سال 57 منتهی شد.

*نتیجه و دستاورد فعالیت‌های توسعه‌ای در ایران پس از پیروزی انقلاب چه بود؟

نتیجه و دستاوردهای بعد از انقلاب را به صورت ساده در سه دیدگاه از شخصیت‌های کشور در چند ماه اخیر می‌توان خلاصه کرد. معاون اول رییس‌جمهوری چندین ماه قبل اعلام کردند که نظام اداری فعلی نه تنها پیش‌برنده توسعه کشور نیست، بلکه ترمز و مانع پیشروی توسعه است! احمد توکلی، نماینده چند دوره مجلس گفت: «سقف اعتقاد معتقدان به نظام در آستانه فرو ریختن است. بی‌اعتمادی به قانون، تبدیل به دموکراسی مرگ شده و مسوولان سیاسی در کشور ما عموما قانون را مزاحم می‌دانند. دستگاه‌های نظارتی به درجاتی از فساد آلوده شده‌اند.

ناکارآمدی، کوته‌پروری، مدیحه‌سرایی و مجیزگویی رذایل اخلاقی هستند که ما در این سال‌ها دیده‌ایم.» محمود صادقی، نماینده مجلس دهم می‌گوید: «بنابر اطلاعات موثق دولت سابق دردیوان عالی محاسبات کشور 48 هزار میلیارد تومان محکومیت مالی قطعی داشته که 12 میلیارد تومان آن مربوط به شخص رییس‌جمهوری سابق است.» این جملات نتیجه پنج برنامه توسعه بعد از انقلاب را به خوبی نشان می‌دهد که متاسفانه بدون توجه به امر توسعه، اجرای برنامه‌های عمرانی نهایتا به رانت غارتی و سقوط اخلاقی در تمامی رده‌ها منتهی شده است!

*توسعه اقتصادی مطلوب از نظر شما چه مولفه‌ها و معیارهایی دارد؟ چگونه می‌توانیم به سوی آنها حرکت کنیم؟

در یک کشور توسعه یافته یک بافت به هم پیوسته و عمیق بین هیات حاکمه دیده می‌شود و اگر محدودیتی در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی وجود داشته باشد، صرفا در چارچوب قانون است و به عبارت دیگر در رقابتی‌کردن فضای جامعه، هیچ مانعی وجود ندارد. با ثبات شدن نهادهایی که امکان حکمرانی خوب در جامعه را میسر می‌سازند، توانایی‌هایی در قبال توجه فکری و سازماندهی در ارکان حاکمیت را به وجود خواهند آورد تا روش‌های علمی و عقلانی برای اداره کشور به تکامل عینی می‌رسند.

در حالی که در کشور ما از تشکیل حداقلی نهادهای مدنی به طرق مختلف ممانعت می‌شود. حقوق اساسی مردم مانند حقوق شهروندی و حقوق مالکیت فقط در حد حرف باقی است، حتی به مرحله قانون شدن نرسیده است! چه برسد به آنکه عملیاتی شود. در یک جامعه توسعه‌یافته، خشونت‌های سیاسی و اقتصادی به حداقل می‌رسد. (خشونت به معنای بمب‌گذاری یا تیراندازی نیست) وقتی در محیط اقتصادی رقابت وجود ندارد و افراد برای احقاق حقوق خود با دیوارهای بتونی مواجه می‌شوند و عده‌ای از اتوبان بی‌قانونی به سرعت می‌گذرند! برگزاری انتخابات سالم و کاملا رقابتی تبدیل به آرزو می‌شود (به نحوی که رهبر کشور تذکر دهد که رای مردم حق الناس است) حقوق مالکیت در کشور ما مطلقا مفهومی ندارد! وقتی وزیر اقتصاد کشور می‌گوید دولت بیش از 380 هزار میلیارد تومان به موسسات مختلف بدهی عقب افتاده چند ساله دارد ناشی از امضای قراردادهای بین حکومت و بنگاه‌های اقتصادی مختلف است. بنابراین وقتی دولت تعهدات خود را انجام نمی‌دهد، حقوق مردم را نادیده می‌گیرد!

تصور کنید یک شرکت 500 میلیارد تومان از دولت طلبکار باشد. وقتی قرار باشد ارزش این پول هر سال 20 درصد یعنی 100 میلیارد تومان در سال از بین برود، آن شرکت چه می‌کند؟ در شرایطی که به دلیل عدم رعایت حداقل حقوق خود منابع خود را به دلیل بدعهدی حکومت از دست می‌دهد، آیا حاضر نمی‌شود سهمی از این پول را خرج کند تا تمام پول را به دست بیاورد؟ همین جاست که دومینوی فساد شروع می‌شود.

*دولت که به تعهدات خود عمل نکند از بقیه چه توقعی می‌رود؟

92-1384 به دلیل درآمد بالای نفت، سوء‌مدیریت شدید رانت‌های غارتی وحشتناکی در جامعه شکل گرفت. در ابتدای انقلاب فهرستی منتشر شد که نشان می‌داد چه میزان ارز در سال‌های 57-1356 از کشور به وسیله رانت‌خواران خارج شده و امروز حجم و میزان غارت بیشتری را در کشور مشاهده می‌کنید! وقتی مشخص می‌شود که یک نفر نزدیک به 5/2 میلیارد یورو ارز بابت صادر کردن نفت خام را پس نداده است، این فساد مالی نیست، غارت اموال عمومی است. در این مورد معاون اول رییس‌جمهور می‌گوید همین یک مورد نیست و افراد دیگری هم بودند. نشان می‌دهد سودگرانی که به مرکز قدرت نزدیک بودند از رانت‌های غارتی چه سوءاستفاده‌های متعدد و کلانی کردند و این نوع رانت متاسفانه از جنگ مخرب ‌تر است، چرا که زیرساخت‌های ارزش‌های اجتماعی را هدف می‌گیرد و فساد گسترده، بی اعتمادی، چپاول و پا روی سر هم گذاشتن در جامعه همه‌گیر می‌شود.

وقتی یک کشور از مسیر عقلانی و مدیریتی برای اداره کردن خارج می‌شود، همه این موارد مانند یک دومینو و با سرعت پشت سر هم به تخریب جامعه می‌پردازند، حاکمیت قانون در کشور به فراموشی سپرده می‌شود و انضباط‌ مالی جای خود را به نظام‌های غارتی می‌دهد. فرقی نمی‌کند حکومت یا دولت چه کسی روی کار باشد، همه ارزش‌ها و اعتمادها در جامعه سقوط می‌کند. سال‌های 57-1353 شاهد بودید که حذف تکنوکرات‌ها از حکومت، از هم‌ پاشیدگی به دنبال داشت و همچنین در سال‌های 92-1384 که عوامل نظارتی و کنترلی از مدار خارج شده بی‌اعتنایی به قانون به شکل علنی در گفتار رییس دولت دیده می‌شد. سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی منحل شد و نتیجه همه آنها یک فوق بحران واقعی در اخلاق اجتماعی و سقوط اقتصادی بود.

*این موضوعاتی که بیان شد فقط مخصوص کشور ما بوده یا در کشورهای دیگر نیز مشابه این اتفاقات رخ داده است؟

کشورهای جهان سوم اکثرا دارای مشکلات مشابه هستند. مثلا کشور ونزوئلا که چاوز همین مشکلات را ایجاد کرد و امروز ارزش پول ملی به ‌طور بی‌سابقه‌ای کاهش یافته و تورم به 100درصد رسیده است. مادامی که به تفکیک قدرت بین ملت و حکومت توجه نشود و به این باور که قدرت از آن ملت است، توجه نشود، رسیدن به شرایط مطلوب کار بسیار دشواری است. برای نمونه به آمارهای بین‌المللی که منتشر شده اگر توجه شود نوع و میزان دسترسی به امکانات در جامعه در شاخص‌ها و نوع آمار خود روشن‌کننده است.

این آمارها نشان‌دهنده واقعیت‌های کلی در کشور است که فضای عمومی، سلامت، کسب و کار و... در چه مرحله‌ای قرار دارد؟ قرار بود که کشور در پایان سال 1404 به کشور اول منطقه تبدیل شود. در حال حاضر نزدیک به سه چهارم از این مدت گذشته است، فاصله‌ها در آمارها خود بیانگر شرایط عقب‌مانده کشور است.

در سال 2015 سرانه مطالعه در هندوستان یک ساعت و 52 دقیقه، در تایلند یک ساعت و 34 دقیقه، چین یک ساعت و 12دقیقه و در ایران فقط 12 دقیقه بوده است. اگر به تربیت انسان توجه نشود نباید انتظار داشت که او در جامعه صاحب تعقل و منطق و اهل تمیز و تشخیص باشد! توسعه‌یافتگی نیاز به انسان‌های صاحب تعقل و منطق است. مرکز ثقل جامعه نخبگان آن است آنها هستند که با اندیشه، درایت، دوراندیشی وظیفه هدایت کشور را به عهده دارند، مهم‌ترین و با اولویت‌ترین مساله در یک کشور در حال توسعه تربیت عقلی و منطقی انسان‌ها و حفظ و بهره گرفتن از دانش آنهاست. آنچه در طول 70 سال و طی 10 برنامه در ایران اجرا شده به معنای واقعی آنچه فراموش شده است، انسان و تربیت نیروی انسانی و رشد آنهاست. به همین دلیل رشد بهره‌وری در ایران به‌شدت پایین است. به عنوان مثال، کارخانه‌ مشابه تراکتورسازی تبریز در ترکیه نصف سرمایه‌گذاری ایران را انجام داده، اما دو برابر کارخانه تراکتورسازی تبریز در سال تراکتور تولید می‌کند. نسبت بهره‌وری نیروی کار و سرمایه چهار برابری را می‌توان مشاهده ‌کرد؛ این موارد نشان می‌دهد مردم کشور مصرف‌کننده خوبی شدند، اما نوبت به فکر، برنامه‌ریزی، مدیریت و سازندگی و راندمان که می‌رسد در جایگاه‌های پایینی هستیم. به عنوان مثال، ایران در حوزه استفاده از خودرو بالاترین مصرف‌کننده در منطقه خاورمیانه و شمال افریقا است اما جالب است بدانید در همین منطقه فقط بانکداری یمن از ایران عقب‌تر است.

*عوارض و پیامدهای این مواردی که ذکر کردید، در سال‌های گذشته چه بوده است؟

عوارض گسترده آن، فساد همه‌گیر، سقوط ارزش‌های اجتماعی، مصرف‌گرایی، رواج بی‌اعتمادی، بی‌اعتمادی مردم به مردم و مردم به حکومت. نمونه عدم اعتماد مردم به حکومت را می‌توانید در تقاضای دولت از مردم دهک‌های بالا درباره انصراف از دریافت یارانه‌ها ببینید. چند سال پیش یک رفراندوم در سوییس انجام شد که دولت به مردم پیشنهاد پرداخت 2200 یورو در ماه برای هر نفر داده بود. بیش از 80 درصد پاسخ نه دادند. وقتی علت‌ پاسخ منفی شهروندان سوییسی بررسی شد، سه عامل کلیدی را بیان کرده بودند. ابتدا اینکه اعلام کردند بیشتر از خود به حکومت اعتماد دارند و گفتند دولت بهتر از ما می‌تواند برای آینده برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری کند. دوم اینکه این منابع فقط برای ما نیست، بلکه به نسل‌های آینده نیز تعلق دارد و سوم اینکه دریافت این پول بدون کار ما را تنبل می‌کند! این پاسخ‌ها یعنی انسان توسعه‌یافته. در طول سه سال گذشته دولت ایران چندین بار درخواست کرده است تا کسانی که نیازی به یارانه‌ها ندارند انصراف دهند. در آخر دولت و قوه مقننه مجبور شدند تا دستوری و به اجبار یارانه عده‌ای را قطع کنند. وجه دیگر بی‌اعتمادی که امروز شاهد آن هستیم بی‌اعتمادی میان مردم است.

وقتی بانک مرکزی در گزارش‌های سه ماهه انبوهی از چک‌های برگشتی را اعلام می‌دارد دو عامل به ذهن می‌رسد؛ ابتدا عدم رعایت حقوق مالکیت و دوم میزان بی‌اعتمادی در جامعه. این مشکلات عمده حاکی از آن است که اگر امر توسعه به عنوان امر جدی مورد توجه حکومت است باید هر چه زوتر به عامل اصلی که انسان است بپردازد. اگر فقط به اجرای طرح‌های عمرانی و سرمایه‌گذاری‌های فیزیکی کم‌حاصل توجه شود مطمئنا نتیجه بدتر می‌شود، این درست است که راه‌آهن و جاده‌های بین شهری مناسب، برای کشور لازم است، اما اجرای صحیح، برابر استاندارد، استفاده مطلوب، بهره‌برداری بهینه و نگهداری خوب به مردمی آگاه و با فرهنگ و دلسوز احتیاج دارد. اگر کشورهایی که در آنها حاکمیت قانون وجود دارد را مورد بررسی قرار دهید، می‌بینید برای هر دلار سرمایه‌گذاری 400 درصد بهره‌وری عایدی دارند. این در حالی است که در کشورهایی مانند ایران حتی یک دلار به همان یک دلار هم نمی‌رسد. ساختن جاده، بندر، کارخانه، احداث سدهای بزرگ و... مهم است و لازم اما اگر به مساله تربیت صحیح نیروی انسانی توجه نشود، از آنها استفاده مطلوب نمی‌شود. (همین شرایطی که فعلا در کل کشور حاکم است) وقتی به گفته آقای احمد توکلی دستگاه نظارتی هم به فساد مبتلا شود، چه انتظاری از سایر دستگاه‌ها می‌رود؟یا بر اساس گزارش کنترل کیفیت منتشر شده در مورد خودروهای تولیدی در کشور که مشخص می‌کند خودرو از نظر کیفیت و استانداردهای روز چه شرایطی دارد. (درجه‌بندی داخلی دارای 5 رتبه است از یک ستاره به پنج ستاره) حدود 70 درصد خودروهای تولیدی ایران یک ستاره، 21 درصد دو ستاره و 6 درصد سه ستاره هستند. یعنی در کشوری که بالاترین میزان تولید و مصرف خودروی منطقه را دارد حتی یک درصد هم تولید با استاندارد و کیفیت روز دنیا را تولید نمی‌کند. این شرایط را مقایسه کنید با تولید خودرو در کره‌جنوبی و بازار جهانی آنها. اینها همه عارضه‌های بی‌توجهی به شاخص‌های نیروی انسانی است.

*آیا تا به حال توسعه اولویت کشور ما بوده است؟

در بیان و نوشته‌ها توسعه اولویت بوده است، اما در عمل به الزاماتی که لازمه تحقق توسعه در کشور است، به صورت عقلایی و علمی توجهی نشده است.

آیا برنامه‌های توسعه‌ای یکم تا پنجم و در ادامه برنامه ششم توسعه به روند توسعه‌یافتگی ایران کمک کرده و می‌کنند؟

توسعه در یک کشور نیازمند یک استراتژی بلندمدت است. ابعاد مختلف یک استراتژی همه جانبه باید در زمینه‌های توسعه نیروی انسانی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... دیده شود، در این پنج برنامه استراتژی توسعه تدوین نشده است. زمانی می‌توانند از برنامه‌های پنج ساله توقع نتیجه مطلوب داشته باشند که بر اساس استراتژی بلندمدت تدوین شده باشد، ضمن اینکه این برنامه‌های اسما توسعه‌ای فعلی توازن ندارند. قرار بود در برنامه چهارم توسعه سه درصد از رشد اقتصادی حاصل از بهره‌وری باشد. آیا حاکمیت به ارزش این بند واقف بود و اگر بود چه اجتماعی به وجود آورد که این بستر جدید در حکومت و جامعه شناخته و برنامه‌ریزی شده و به صورت مستمر اجرا شود؟ نتیجه آن هدف‌گذاری در برنامه چهارم متاسفانه صفر بود. آیا کسی در ارکان حکومت به این مساله مهم توجه کرد و نگران به نتیجه نرسیدن آن شد؟ این مشتی است نمونه خروار از عقلانیت مدیریتی در ارکان حکومتی. بعد از انقلاب در تمامی برنامه‌ها به بخش خصوصی توجه کلامی شده است، اما کدام بخش خصوصی؟ بخش خصوصی که نه رقابتی قابل قبول در توزیع منابع و نه فضایی برای تجهیز امکانات و نه شرایطی برای حضور در بیشتر فعالیت‌ها را دارد؟ در کلام به آنها پرداخته شده است، اما در عمل آنها سهم اندکی در اقتصاد دارند. بخش خصوصی ایران هیچ وقت وزنی در اقتصاد و مدیریت کشور نداشته است، بنگاه‌های بزرگ اقتصادی عمدتا به خواست حکومت شکل گرفته‌اند؛ عمده سهامداران بزرگ بانک‌ها، بیمه‌ها، فولاد، پتروشیمی، سیمان و ... نهادهای حکومتی هستند.

بخش خصوصی یعنی آحاد ملت، چنانچه به این ملت فرصت دهند که رشد کند و حضور جدی و مستمر در ابعاد مختلف جامعه داشته باشد، قطعا در تمامی بسترهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، کشور حضور جدی خواهد یافت و در آن شرایط است که نقش آنها سازنده و مسوولانه خواهد شد.

محدودیت‌های اعمال‌شده از طرف حکومت فقط در بخش اقتصادی نیست. این محدودیت در ابعاد وسیع‌تر در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی وجود دارد حتی در بسترهایی مثل محیط زیست. هر نوع فعالیتی که حاکمیت سهمی در آن نداشته باشد مذموم است.

*پس رسانه‌ها، نهادهای مدنی، تشکل‌ها و شوراهای صنفی، احزاب، نتوانسته‌اند آن طور که انتظار می‌رفت، عمل کنند؟

یکی از مهم‌ترین عوامل نظارتی در جوامع امروز رسانه‌ها و تشکل‌های مردم نهاد هستند. تیراژ بزرگترین روزنامه‌های ایران به 30 هزار نمی‌رسد. سابقه انتشار اکثر روزنامه‌های کشور به 30 سال نمی‌رسد؛ اگر برسد هم آنهایی هستند که به حکومت متصلند، در حالی که در کشورهای توسعه یافته صدمین سال انتشار یک رسانه را جشن می‌گیرند و آنها چشم و گوش ملت در نظارت بر رویدادها هستند و نهادهای مدنی مثل اتحادیه‌ها و سندیکاها و احزاب که به توانمند شدن بدنه جامعه کمک می‌کنند. در کشور ما این بخش‌ها همواره با نگاه‌های امنیتی مواجه هستند و از رشد و توسعه آنها جلوگیری می‌شود.

*همواره بحث‌هایی درباره الگوی توسعه در ایران مطرح می‌شود. برخی عنوان می‌کنند باید با کنار گذاشتن خطاهای غرب از آنها الگو بگیریم و برخی دیگر بر این باورند باید راه توسعه را خودمان آغاز کنیم؟

هیچ جامعه‌ای نمی‌تواند از جامعه دیگری عینا الگوبرداری کند؛ البته می‌توان از تجربیات مفید دیگران استفاده کرد. طبیعی است بخشی از روش‌ها و استاندارد‌های کشورهای توسعه‌یافته را می‌توان با محیط خود سازگار کرد. زمانی که در فدراسیون فوتبال فعالیت داشتم، برنامه‌ریزی شد که لیگ حرفه‌ای را در ایران راه‌اندازی کنیم. در آن زمان کارشناسان خبره‌ای از اکثر کشورهای صاحب لیگ‌های موفق دنیا به ایران دعوت کردم. همان طور که می‌دانید لیگ برتر انگلستان معتبرترین و باکیفیت‌ترین لیگ را دارد. کارشناسان آنها بهترین الگوها را ارایه دادند از آنها پرسیدم 50 سال پیش لیگ شما چه مشکلاتی داشت؟ به این دلیل تجربه نیم ‌قرن گذشته آنها را می‌خواستم که ما حدودا در جایگاه آن زمان آنها بودیم. ما اطلاعات آن زمان لیگ انگلستان را می‌خواستیم تا بدانیم آنها، مسیر را چگونه طی کرده‌اند که امروز به این اعتبار رسیده‌اند. در آن زمان من با توجه به شرایط داخلی و بضاعت فوتبال ایران و الگو گرفتن نحوه سازماندهی لیگ‌های حرفه‌ای خلاصه‌ترین شرایطی که امکان اجرایی شدن در ایران را داشت برای شروع لیگ حرفه‌ای انتخاب کردم و لیگ حرفه‌ای در ایران شروع به کار کرد.

برای توسعه همه‌جانبه هم باید ببینیم کشورهایی مانند کره‌جنوبی، مالزی، شیلی و... چه مراحلی را برای توسعه‌یافتگی طی کرده‌اند که به این نقطه رسیده‌اند. به عنوان مثال، کره‌جنوبی تا سال 1945 مستعمره ژاپن بود. با اتمام جنگ جهانی دوم کره مستقل شده و با جنگ‌های داخلی در سال 1954 که به کره‌جنوبی و شمالی تقسیم می‌شود. امروز وقتی به کارنامه‌ دو کشور نگاه می‌کنیم، تفاوت‌های بسیاری به چشم می‌خورد. امروز کره‌جنوبی پس از ژاپن پیشرفته‌ترین و کره‌شمالی جزو عقب‌افتاده‌ترین کشورهای آسیایی است. کره‌جنوبی هیچ معدنی ندارد؛ عمر مستقل شدن آنها 70 سال است که 10 سال ابتدایی کشورش درگیر جنگ بوده است. کره جنوبی فقط 60 سال عمر فعال مستقل بودن دارد و ملت ایران 110سال پیش برای مشروطه شدن حکومت انقلاب کرد، 90 سال است که به توسعه می‌اندیشد. امروز درآمد سرانه کره‌‎جنوبی چهار برابر ایران و تولید ناخالص ملی آنها سه برابر کشورمان است. محصولات کره‌جنوبی را با محصولات ایرانی مقایسه کنید؛ شرکت هیوندای و ایران خودرو دقیقا همزمان با یکدیگر شروع به کار کردند. امروز هیوندای کجای صنعت خودروی جهانی و ایران‌خودرو در کجاست؟ در بعد سیاسی در سال گذشته بود که به دلیل فساد مالی رییس‌جمهور، مردم کره جنوبی اعتراض گسترده‌ای را شروع کردند که منجر به سرنگونی او و بعد زندانی شدنش را به دنبال داشت. این حاکی از رشد نهادهای مدنی در کره جنوبی است! باید تجربیات آنها را دریافت کرده و بخش‌هایی که با فرهنگ و شرایط اجتماعی ما قابل انطباق است استفاده کنیم، به هر حال نمونه‌های موفقی در دنیا وجود دارد، می‌توان آنها را مورد مطالعه و بررسی قرار داد.

* یکی از کارشناسان می‌گوید ما برای توسعه‌یافتگی باید به یک کشور قفل شویم. به عنوان مثال، لهستان با قفل‌شدن به کشوری مانند آلمان امروز شرایط خوبی دارد. این درست است؟

اینکه باید به یک کشور قفل شویم تا به توسعه دست یابیم، هیچ معنایی ندارد توجه به پارامتر‌های اصلی توسعه از جمله توانایی فکری، بافت به هم پیوسته و عمیق در ارکان حاکمیت، دسترسی به دانش و علم مدیریت، تربیت نیروی انسانی، قانونگرایی و نظم، ایجاد امنیت اجتماعی اولین نیازهای جامعه ما است. طبیعی است در برنامه‌ریزی باید توانایی فراگیری از تجربیات مفید کشورهای پیشرو در حال توسعه را داشته باشیم ولی بیش از توجه به الگوهای خارجی باید به بافت و پتانسیل‌های ملی توجه کرد، بدیهی است در این اقدامات باید از مسیر تحولات بین‌المللی در بخش‌های مختلف شناخت دقیق به وجود آید. بعد از آن باید با اتخاذ سیاست‌ها و برنامه‌های منطقی تلاش کنیم که در نظام بین‌المللی در بخش‌های مختلف اقتصادی و سیاسی و فرهنگی حضور جدی و مستمر داشته باشیم. امروز ایران یک درصد از جمعیت جهان را دارد، اما تولید ناخالص کشور4/0 تولید جهانی است. به عبارت دیگر ایران به نسبت پتانسیل ملی خود در بازار جهانی حضور ندارد. برای مثال، همان آلمانی که شما می‌فرمایید لهستان خود را به آن گره زده، بعد از جنگ‌جهانی دوم در هیچ جنگی حضور نداشته و به لحاظ نظامی هم‌وزنی در ناتو ندارد ضمن اینکه ادنائر صدراعظم بعد از جنگ آلمان با یک تلاش گسترده و به‌رغم قرارداد خفت‌بار شکست جنگ جهانی دوم، سعی کرد با زنده نگه داشتن ملت آلمان به نحوی برنامه‌ریزی کند که 70 سال بعد از جنگ آلمان ویرانه آن روز به چهارمین اقتصاد جهان تبدیل شود و یک وزنه سیاسی قوی و متعادل‌کننده در تمام اروپاست! ولی آلمان دهه 50 به کسی گره زده نشد، همه تلاش برای بازیابی روحیه ملت آلمان و بازسازی آلمان بود. حرکت بعدی را می‌توانیم بعد از فروپاشی بلوک شرق و ادغام دو آلمان ببینیم نیروی انسانی و رشد آن در هر کشور می‌تواند بستر توسعه آنها باشد.

*با بررسی تجربه توسعه‌ کشورهایی مانند آلمان، ویتنام و کره جنوبی می‌بینیم این کشورها از هیچ آغاز کرده و امروز به این نقطه رسیده‌اند. آیا توسعه محصول نداری است؟

نه، توسعه محصول نداری نیست؛ توسعه محصول عقلانیت و بافت به هم پیوسته هیات حاکمه و تربیت نیروی انسانی در یک محیط فرهنگی و عمیق فکری برای تولید انسان مسوول برای اداره جامعه است.

میزان سرمایه‌گذاری ایران در صنعت از بسیاری از کشورهای در حال توسعه بیشتر است، اما دریغ از تولید محصول استاندارد و قابل رقابت. کارخانه‌های بزرگ و زیادی در کشور ساخته شده ولی از تولید محصولات با ارزش افزوده بالا خبری نیست. بنابراین توسعه یک کشورمحصول نداری نیست بلکه توسعه حاصل دانایی و همگرایی در ارکان حکومت و رشد ملت است. همه این کشورهایی که مثال زدید با همین ابزارها خرابی‌های جنگ را تبدیل به توانایی و قدرت ملی کردند.

*در هر زمانی که در ایران درآمدهای نفتی افزایش داشته است، ما شاهد بروز صدها مشکل کوچک و بزرگ بودیم. آیا نفت از رسیدن به توسعه ما جلوگیری کرده است؟

نفت و درآمد نفتی عامل مشکل‌زا برای کشور نیست بلکه حکومت‌هایی که متکی به یک الیگارشی محدود بودند و برنامه‌ریزی برای توسعه و حضور همه‌جانبه مردم ندارند، آنها عامل وجود رانت‌های افسارگسیخته غارتی می‌شوند که مشکل‌ساز ‌است! درآمد صادراتی برخی کشورهای در حال توسعه ده‌ها برابر درآمدهای نفتی ما است. چرا آنها به مشکلات امروز ما دچار نشده‌اند؟ دولت نهم و دهم هیچ مشکل درآمدی نداشت، اما بزرگترین میزان بدهی را در مقایسه با دولت‌های پس از جنگ در تاریخ ایران باقی گذاشت. اگر از نیروهای با فکر و دانش علم مدیریت توسعه در همان زمان‌ها هم استفاده می‌شد درآمدهای حاصل از معادن ملی کشور به سرمایه‌گذاری و تولید ثروت ملی تبدیل می‌شد و مطمئنا در آن صورت بورژوازی ملی رشد پیدا می‌کرد.

کشور نروژ درآمدهای نفتی بالایی دارد و جمعیتی بالغ بر پنج میلیون، چرا در نروژ درآمدهای نفتی مشکل‌ساز نشده است؟ اگر قرار بود درآمدهای نفتی مبنای مصیبت باشد باید در بسیاری از کشورهای نفت‌خیز مانند نروژ، آمریکا، و... نیز این مشکلات به وجود می‌آمد. آمریکا هنوز با تولید 7/11 میلیون بشکه نفت در روز بزرگترین تولید‌کننده نفت جهان است، اما از نظر اقتصادی یک ابرقدرت و درآمدهای نفت و گاز آنها عامل و مانعی برای توسعه نبوده است، آنچه مانع توسعه است عدم توجه به نیروی انسانی در کشور است.

*در کشور ما مکانیزم تولید و توزیع ثروت با ایدئولوژی آمیخته شده است. آیا ایدئولوژی این مناسبات را به هم می‌زند؟

ایدئولوژی اسلامی هیچ مشکلی برای توسعه کشور به وجود نمی‌آورد، اسلام مانعی برای تولید ثروت سالم نبوده و نیست. استفاده ابزاری از دین است که مشکل‌ساز می‌شود. حضور تنگ نظری‌ها، خرافات و راندن مدیریت علمی از کشور باعث عقب‌ماندگی شده است، اگر مبنا رعایت قانون بدون اعمال سلیقه‌های فردی و رعایت عدالت مبنای همه فعالیت‌ها باشد، رقابت سالم محقق می‌شود. وقتی امکانات کشور بر اساس دانایی و توانایی و رقابت سالم امکان توزیع داشته باشد بدیهی است مانعی برای رشد و توسعه وجود نخواهد آمد. وقتی امکانات کشور به صورت رانت‌های خاص بین افرادی با توجیه ایدئولوژی توزیع شود، مشکل ایجاد می‌شود. دیانت هیچ ربطی به تولید و توزیع سالم ثروت ندارد. در امارات شاهد بودم موقع نماز جمعه تمامی مساجد پر می‌شد از نمازگزاران از قشرهای مختلف، ولی رفتن به نماز جمعه مبنای به دست آوردن فرصت یا امکانات دولتی نبود! در حالی که هنوز در ایران بعد از 40 سال که از انقلاب گذشته در مورد بررسی تایید یک کاندیدای مجلس سوال از همسایه‌ها حضور فرد در نماز جماعت یا نماز جمعه است! این نوع نگاه به ایدئولوژی مطمئنا مناسبات منطقی در جامعه را به هم می‌زند و فرصت‌طلبان نهایت بهره را از این شرایط می‌برند!

«به یزدان که ‌گر ما خرد داشتیم

کجا این سرانجام بد داشتیم»

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها