محمد خوشچهره:
یک جریان، معاش مردم را هدف گرفته است
«جریان سازمان یافته معاش مردم را هدف قرار داده است.» این عباراتی است که محمد خوشچهره عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران با استفاده از آنها تلاش میکند تا تفسیری از شرایط امروز اقتصاد کشور در حوزههایی چون افزایش نرخ دلار و مسکن ارایه کند.
اعتمادآنلاین| «جریان سازمان یافته معاش مردم را هدف قرار داده است.» این عباراتی است که محمد خوشچهره عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران با استفاده از آنها تلاش میکند تا تفسیری از شرایط امروز اقتصاد کشور در حوزههایی چون افزایش نرخ دلار و مسکن ارایه کند؛ اقداماتی که این استاد دانشگاه معتقد است کاملا برنامهریزی شده از سوی برخی افراد و جریانات در پیش گرفته شده است تا اقتصاد ایران را به سمت درههای ناپیدای بحران راهنمایی کند.
خوشچهره با اشاره به اعداد و ارقام 15، 20 و 25درصدی اعلام شده از سوی دولت برای افزایش قیمت اجارهها در سراسر کشور، استان تهران و شهر تهران این اقدام را یک اقدام منطقی ارزیابی میکند که قبلا از سوی وی به دولت پیشنهاد شده بود و اجرای آن نشان میدهد که گوش دولت نسبت به پیشنهادات کارشناسان بازتر از قبل شده است.
مشکل مسکن در کنار افزایش قیمت ارز این روزها به مهمترین چالشهای روز اقتصادی مردم کوچه و بازار و طبقات محروم بدل شده و هر روز روایتهای تازهای در خصوص مشکلات مردم منتشر میشود. این در حالی است که برنامههای ارایه شده توسط دولت بسیار زمانبر و مبتنی بر نگاههای بلندمدت است؟ دورنمای این حوزه را چطور میبینید؟
در مورد مسکن اگرچه امروز خوشحال شدیم که دولت بخشی از پیشنهادات کارشناسی که تشریح کرده بودیم را عملیاتی کرده است، اما همین موضوع هم ناقص اجرا شده. قبلا اشاره کرده بودم که حل مشکل مسکن به یک برنامه کوتاهمدت نیاز دارد، یک برنامه میان مدت و یک برنامه بلندمدت. در حال حاضر اولویت اقتصاد کشور اقدامات آنی و کوتاهمدت است، چرا که تیغ گرانی مسکن، روی گلوی اقشار مختلف قرار گرفته است.اما دولت توجه ندارد و به فکر اقدامات بلندمدت است و اعلام میکند که ابتدا باید وزارت جهاد کشاورزی سرفرصت زمینها را دستهبندی و مشخص کند و بعد در اختیار وزارت راه وشهرسازی قرار دهد و بعد وزارتخانه بعدی اقدام به ساخت و ساز کندو.... این یک برنامه بلندمدت میطلبد و نمیتواند به مشکلات امروز مردم پاسخ دهد.
الان در کشور جریانی سازمان یافته که هم ریشه در داخل دارد و هم ریشه در بیرون تلاش میکند تا در مسیر معاش مردم سنگاندازی کند. معاش یعنی چه؟ یعنی سبد هزینه خانوارها. مردم یعنی من دانشگاهی، شمای خبرنگار، معلم، کارمند، کارگر و...که یک درآمدی داریم، صرف مسکن میکنیم؛ دوم صرف خوراک میکنیم، سوم بهداشت و پوشاک، چهارم حملونقل و اگر چیزی باقی بماند صرف تفریح و... میشود. در حال حاضر فشار سازمان یافتهای روی مردم وجود دارد که چنانچه به آن دقت نشود در ادامه به بحرانهای امنیتی، اجتماعی و اقتصادی و... میانجامد. به هر حال افراد یک صبری دارند و نمیشود تا بینهایت فشار بر روی مردم آورد.
جدای از بحث مسکن در سایر شاخصهای معیشتی مردم هم تکانههای تورمی فراوانی مشاهده میشود؟
در این فضای آلوده، تورمهای لجام گسیخته در مواد غذایی مورد نیاز مردم گسترش پیدا میکند، بعد با القای تورم سازمانیافته مثلا پراید که یک جنس بنجل است و سمبل کالاهای بیکیفیت است، حساب شده تا 70میلیون تومان بالا میرود و افکار عمومی را آماده گسست نهایی میکنند. پیام افزایش قیمت پراید به جامعه چیست؟ این است که وقتی یک چنین جنس کم کیفیتی اینچنین گران میشود نشانه افزایش در همه محصولات است. وقتی پراید بالا میرود؛ در حوزههایی مانند لوازم یدکی، حمل و نقل، تعمیرات و...بالا میرود و یک موج تورمی ایجاد میشود. بعد از پراید نوبت به مواد غذایی میرسد که روند صعودی در قیمتها پیدا میکند. مرحله بعدی گران شدن مسکن است؛ الان مسکن دچار رکود است؛ حوزهای که دچار رکود است؛ دلیلی برای افزایش قیمت ندارد، این افزایشها هم به خاطر قیمت زمین است چرا که 70درصد آورده سرمایهگذار در تهران به خاطر زمین است.
یعنی تعدادی از این بنگاههای املاک سازمان یافته در دو سه نقطه شهر برنامهریزی میکنند و قیمت مسکن در تهران را از طریق تزریق نوسانات غیرواقعی و فضاسازی در چند نقطه مثل سعادتآباد، الهیه، ولنجک و... افزایش میدهند. این افراد از جهل و غفلت نهادهای نظارتی و شوراها و شهرداریها و ...استفاده میکنند و نوسانات بازار مسکن را شکل میدهند و قیمتها را باشایعه و دروغ و... به اوج میرسانند.
تبعات این فعل و انفعال نوسانی که به آن اشاره کردید برای طبقات محروم چگونه است؟
بازار مسکن که تکان نمیخورد؛ نه خرید و فروشی وجود دارد چرا که به نسبت سال قبل پایین آمده است و نه تقاضایی وجود دارد؛ نه ساختوسازی وجود دارد و...پس چه اتفاقی میافتد؟رهن و اجاره بالا میرود. بالارفتن رهن و اجاره یعنی چه؟ یعنی فشار بر روی محرومها و کارمندان و تعویق ازدواج جوانان و...در این شرایط دولت هم اقدامی نمیکند. دولت در این شرایط صحبت از تخصیص زمین و ساخت و... میکند که نشاندهنده غفلت بعید دولت است. برای مریضی که خونریزی شریانی دارد و اگر به آن رسیدگی نشود میمیرد باید اقدامات اورژانسی صورت بگیرد. دولت باید بلافاصله اعلام کند که اجازه افزایش قیمت در بحث اجارهها وجود ندارد مگر در شرایط خاص و در نقاطی از شهر. بعد هم تمرکز کنند که خانههای زیر 150 متر باید افزایشها زیر 15درصد باشد. اگر خانه 200 تا 300متری باشد نشان میدهد که فرد در رفاه نسبی است و افزایش قیمت در این موارد شاید چندان مهم نباشد. امروز خوشبختانه دولت به بخشی از صحبتهای قبلی که در زمینه مسکن مطرح کرده بودیم عمل کرده است، اما در زمینه اعداد و ارقام قیمتها هنوز درست عمل نشده است.
سراسر کشور را 15درصد اعلام کرده اند؛ استان تهران را 20درصد و شهر تهران را 25درصد. در حالی که باید در خصوص متراژ خانههای اجارهای هم کارهایی صورت میگرفت و دستهبندی میشد. بسیاری فکر میکنند تنها ارز است که باعث رشد قیمتها در بازارها شده است اما این یک جریان سازمان یافته است که در حوزههای مختلف ظهور و بروز پیدا میکند. پسر من استاد دانشگاه است در دانشگاه صنعتی شریف 5میلیون حقوق میگیرد؛ به او گفتهاند برای رهن و اجاره خانه باید 70درصد بیشتر بدهید؛ وضعیت همکارانش هم همینطور است؛ اینها استعدادهایی هستند که به جای کشورهای خارج فعالیت در ایران را انتخاب کردهاند باید به این قشر و سایر اقشار هم توجه شود.
در واکنش به این تکانهها امروز رییس کل بانکمرکزی اعلام کردند که تلاش میکند طرح گواهی سپرده یورویی را به شورای پول و اعتبار ارایه خواهد کند؛ نظر شما درباره این تصمیمات چیست؟.
طرح پیشنهادی که شما به آن اشاره کردید در حقیقت در بهترین و خوشبینانهترین حالت یک آیتم یا یک بند از نسخهای است که برای بهبود وضعیت بحرانی ارز و اقتصاد باید به کار گرفته شود. یعنی همانطور که در یک نسخه پزشکی، دکتر ممکن است؛ مُسکن بدهد، آرام بخش دهد؛ آنتیبیوتیک بدهد و در نهایت داروی اصلی را در ورای این داروها ارایه کند، در این گزاره هم بانک مرکزی یک بند از مجموعه وسیع نیازهای اقتصادی را ارایه کرده است. بنابراین این موضوع که بانکمرکزی به آن اشاره کرده است، فاقد آن داروی اصلی است و به عنوان یک آیتم مطرح است.
به هر حال اظهارنظر درباره اینکه دولت به یک چنین تصمیماتی دلخوش کند و تصور کند که با یک چنین آیتمهای و بدون جامع نگری میتواند مشکلات زیربنایی اقتصاد در بخشهای گوناگون را حل کند؛ این اولین اشتباه استراتژیک است. بسیاری از مشکلات اقتصادی در کشورما با مسکن حل میشود. یعنی مثلا فقر ملت را که ریشه در مشکلات و موانع تولیدی چه تولیدات کشاورزی، چه کارگاهی و چه صنعتی و...دارد، ما آمدیم با توزیع یارانه به عنوان یک مُسکن با این عنوان که یک پولی به فقرا و ملت بدهید تا مشکل را سر فرصت رفع کنیم برخورد کردیم؛ این فرآیند از دولتهای نهم و دهم آغاز شد و در ادامه دولت یازدهم و دوازدهم هم همین مسیر را در پیش گرفت و در ادامه تنها مشکل را سر فرصت حل نکردند بلکه یارانهها به نسخه اصلی اقتصاد هم بدل شد و نهایت تلاشهای فکری و عملی مسوولان در حوزههای اقتصادی شد توزیع یارانهها.در حالی که اشتباه از اول معلوم بود، یعنی در نسخه اولیه این موضوع دیده نشده بود که ما یک سال یا چند سال یارانهها را بدهیم تا موانع بر سر راه تولید، کشاورزی، صنایع کارگاهی و...برطرف شود و فضای کسب و کار و معیشت مردم بهبود یابد. این نسخه بانک مرکزی هم یک بند از یک پکیج 10آیتمی است که برای ساماندهی و جلوگری از رهاشدگی اقتصادی باید گرفته شود.
در مورد جبران کسری بودجه به نظر میرسد یک دو دستگی میان فعالان اقتصادی ایجاد شده است، یک گروه از اساتید اقتصادی معتقدند که دولت با انتشار اوراق باید کسری بودجه خود را جبران کند و در سوی دیگر دسته دیگری از تحلیلگران میگویند که سیاستهای پولی بر انتشار اوراق ارجح است. نظر شما درباره این منازعه اقتصادی چیست؟
جواب را در سطور قبلی گفتم، آنهایی که بر روی اوراق به تنهایی یا سیاستهای پولی پافشاری میکنند از نظر من هر دو اشتباه میکنند. چرا؟ چون مشکلات اقتصاد ملی در این حوزهها نیازمند یک پکیج است که در آن سیاستهای پولی، مالی، ارزی و امثالهم، توامان دیده شده باشد. یعنی اگر کسی فکر میکند فقط با سیاستهای پولی و بعد هم از طریق نرخ بهره میتوانند مشکلی را اصلاح کنند اشتباه است. یا اگر کسی فکر کند که حل مشکلات اقتصادی از طریق سیاستهای مالی آنهم از طریق سیاستهای مثلا بودجهای یا نرخ مالیات ممکن است در اشتباه هستند. یعنی یک مجموعهای سیاستهای پولی، مالی، ارزی و ...است که تازه باید این سیاستها با هم سازگار باشند و اگر تناقض داشته باشند و همدیگر را دفع کنند، بیماری اقتصاد ایران شفا پیدا نمیکند.
شما فکر میکنید برنامهریزیهای راهبردی دولت در حوزه اقتصاد به گونهای بوده که این پکیجی که شما به آن اشاره کردید، محقق شود؟
اینکه اشاره میکنید آیا دولت راهبردی دارد؟ اشتباهی است که متاسفانه این روزها بسیاری آن را مرتکب میشوند؛ واکنشهای دولت در اقتصاد مقطعی، موردی و آزمون و خطایی است و اقدامات جامع و بستهای انجام نمیدهد. حرکتهای دولت در حوزه اقتصاد معنی استراتژی را نمیدهد و دولت در بخشهای اقتصادی دچار نوع خاصی از روزمرگی شده است، ممکن است دولتیها اشاره کنند که راهبرد دارند اما از نظر ما تحرکات دولت در بخش اقتصاد به هیچ عنوان راهبردی نیست. همانطور که در سوال شما هم بود برای ساماندهی اقتصاد باید راهبردی وجود داشته باشد که اقتصاد ایران در حال حاضر متاسفانه فاقد راهبرد است.
راهبرد در عین حال دارای اهداف استراتژیک است و مجموعه سیاستها، شیوهها، اقدامات وبرنامههایی است که برای رسیدن به هدفها تدارک دیده شده است. این مجموعههای راهبردی خودش زیرمجموعههایی دارد که تاکتیکها و روشها را شکل میدهد، مثلا سیاست پولی مناسبی، ارزی مناسب، سیاست مالی مناسب، تجاری مناسب و...که باید با هم سازگار باشند بعد از سازگاری تازه باید ابزارهای مناسب برای اجرای این سیاستها هم که صادرات و واردات را کنترل میکند، میشود نرخ تعرفه، نرخ ارز و...، یکی از ابزارهای سیاستهای پولی که میخواهد انبساطی باشد یا انقباضی و....نرخ بهره است یکی دیگر از ابزارهایش، ذخیره قانونی است؛ بحث دیگرش تنظیم مجدد است. مجموعه این عوامل مثل یک دست شیر، پلنگ، انسان و...که سرپنجه دارد و انگشت دارد میشود ابزار دست انشان. قدرت دست انسان زمانی متبلور میشود که این انگشتها و سرپنجهها در وضعیت سازگار و هماهنگی قرار داشته باشند و تشکیل یک مشت را میدهند.
تا چه اندازه در بروز مشکلات اقتصادی امروز کشور مشاوران اقتصادی رییسجمهوری را مسوول میدانید؛ مردان اقتصادی کابینه تا چه اندازه در به وجود آمدن این وضعیت اقتصادی و معیشتی مقصر هستند؟
پاسخ این سوال را شخص آقای رییسجمهوری بعد از افزایش قیمت ارز از 3 و 200 به محدوده 19 و 20هزار تومان دادند. آقای روحانی اشاره کردند که دوستان اقتصادی ما (که معلوم هست این 2 الی 3نفر چه کسانی هستند، قصد ندارم اسم این افراد را ببرم مگر اینکه ندانید چه کسانیاند) گفتند که بگذارید؛ نرخ ارز برود بالا، صادرات افزایش پیدا میکند، تولید رونق پیدا میکند؛ آقای رییسجمهوری در ادامه گفتند اجازه دادیم تا ارز شد 4هزار تومان؛ بعد شد 8هزار تومان، بعد هم 10هزار تومان را تجربه کردیم و 14هزار تومان و.... آقای روحانی همینطور اشاره کردند که دیدیم که قیمت دلار چند برابر شد اما نه صادراتمان تکانی خورد و نه باعث رونق تولید شد اما دلار گران شد.
هرچند آقای رییسجمهوری این عبارات را به شوخی و خنده مطرح میکردند اما واقع آن است که این افزایش قیمتها در زندگی عمومی مردم نه باعث خنده و کمدی بلکه تراژدی است. رییسجمهوری ریشه مشکلات را خوب توضیح دادند اما این افرادی که یک چنین برنامههایی را پیشنهاد میدادند امروز باید در پیشگاه ملت پاسخگوی عملکرد خود باشند و قبول کنند که اشتباه کردهاند. به نظر میرسد که جریاناتی در اتمسفر اقتصادی و مدیریتی کشور وجود دارند که از بحرانی شدن فضای اقتصادی سود سرشاری میبرند، حتی برخی اقتصاددانها هم هستند که با این جریانات همکاری دارند و منافعشان در این است که مثلا فلان اتفاق برای دلار بیفتد. ممکن است در این میان برخی افراد هم ممکن است وجود داشته باشند که موضوعات را تنها از منظر تئوریک میبینند و به این باور رسیده، یعنی قادر نیستند تا اقتصاد ایران را بر اساس ویژگیهای اقلیمی، بومی و تاریخی و...تحلیل کنند و فقط مبتنی بر دیدگاههای آکادمیک است که برنامهریزی میکنند. این دسته واقعیات بیرونی اقتصاد ایران را در جریان برنامهریزیها در نظر نمیگیرند.
ممکن است درباره این دسته از اقتصادانها بیشتر صحبت کنید؟ این افراد بر اساس چخ ذهنتی به رییسجمهوری و دولت مشاوره میدهند؟
من یکی از این مشاوران اقتصادی را میشناسم که از نقطه نظر تئوریک و نظری به یک باوری رسیده که بر اساس همان باورها عمل میکند اما نمیداند که در اقتصاد ایران عوامل غیر اقتصادی وجود دارند که به اندازه عوامل اقتصادی مهم و اثرگذار هستند. شما فقط عرضه و تقاضا را نمیتوانید ببینید. و بعد نمیداند که اقتصاد ایران در شرایطی قرار دارد که کسانی مثل جان بولتون، پمپئو و ترامپ میگویند که اقتصاد ایران با بزرگترین فشار ممکن روبه رو شده است؛ ارزش پول ملی ایران را کاهش دادهایم، فقر را افزایش دادهایم و پول ملیشان را 200درصد کاهش دادهایم و... این عوامل اما در برنامهریزیهای اقتصادی دوستان به هیچ عنوان در نظرگرفته نمیشود.
منبع: روزنامه تعادل
دیدگاه تان را بنویسید