گزارش تحلیلی ازتاثیر افزایش قیمتها در مسابقه خلق پول و رشد نقدینگی
جاده دو طرفه پول پاشی و فقر مردم
یک کاسب بازار میگفت هر کس هر ملکی که در تهران دارد بالای میلیارد میارزد اما عده بسیاری برای کسب وکار، معیشت خانواده، تعادل درآمدو هزینه و بدهیها دچار مشکل هستند.
اعتمادآنلاین| یک کاسب بازار میگفت هر کس هر ملکی که در تهران دارد بالای میلیارد میارزد اما عده بسیاری برای کسب وکار، معیشت خانواده، تعادل درآمدو هزینه و بدهیها دچار مشکل هستند. به این فکر بودم که خانه دو طبقه خود را با حیاط و حوض و باغچه و درخت و آشپزخانه گوشه حیاط وبهار خواب را بکوبم و 20 واحد آپارتمان را شراکتی بسازم و پولدار شوم، اما متوجه شدم که بسیاری اکنون در آپارتمان محبوس شدهاند و پولشان در بانک است و از حیاط و حوض و باغچه و زندگی دور شدهاند.
ما کجا اشتباه کردیم که با توهم پولدار شدن عملا زندگی را باختیم و از ارتباط انسانها و صفای زندگی و عطر طبیعت دور شدیم؟ در کنار این حس یک کاسب بازار به زندگی و خرید و فروش و ساخت و ساز و توهم پولدار شدن در کنار از دست دادن شاخصهای زندگی و تغییر سبک زندگی به قیمت میلیاردر شدن اما فقیر شدن و از دست دادن قدرت خرید و گرانی کالاها به صورت هفتگی، نگاهی به آمارهای اقتصادی وضعیت بهتر را روشن میکند. رشد تسهیلاتدهی و سپردههای بانکها در خرداد نشان میدهد که سپردهها به 2800 هزار میلیارد تومان رسیده و تسهیلات از 2000 هزار میلیارد تومان گذشته است و جالب اینکه 65 درصد این تسهیلات در تهران و احتمالا در بازار خدمات مالی مانند ارز و طلا و بانک و بورس در حال گردش است و تهران به تنهایی دو سوم تسهیلات بانکها را بلعیده است.
اما با وجود این رشد بالای 30 درصدی تسهیلات و سپردهها، اقتصاد 8 فصل است که در رکود به سر میبرد و رشد آن منفی است. قدرت خرید مردم یا رشد مصرف بخش خصوصی منفی است، تورم بالا و رشد شدید قیمت داراییهایی مانند مسکن، سهام، ارز و طلا و خودرو، لوازم خانگی و... موجب شده که تقاضا برای خرید و فروش دارایی بیش از تقاضای واقعی برای لوازم زندگی ومعیشت و کالاهای تولیدی رشد کند و عدهای به جای آنکه به دنبال کالاهای مورد نیاز زندگی باشند سعی میکنند که برای حفظ ارزش پول خود، سهام و مسکن بخرند. چنین روحیهای کمک به رشد اقتصاد و تولید و معیشت و قدرت خرید خانوارها نکرده است زیرا به جای کار مولد و تولید، عرضه و تقاضای کالا و تامین نیازهای معیشتی، تنها حجم پول و نقدینگی از یک طرف افزایش مییابد و از طرف دیگر قیمت داراییها بیشتر میشود اما این داراییها بیشتر نمیشوند. یعنی بازار مسکن به هر میزان که با رشد قیمتها روبرو میشود به همان نسبت با رکود معامله و ساخت و ساز مواجه میشود. بازار سهام نیز عمدتا به خرید و فروش دست دوم سهام مشغول است و عرضه اولیه یا افزایش سرمایه شرکتها را دنبال نمیکند. در بازار ارز نیز به جای اینکه با رشد قیمتها عرضه بیشتر شود و صادرات و برگشت ارز صادراتی افزایش یابد، عملا ارز صادراتی به میزان مورد انتظار بازنگشته است.
پس این همه رشد نقدینگی و خلق پول و این همه معامله و خرید و فروش وسیل نقدینگی به سمت بازارهای دارایی روی بخش واقعی اقتصاد و تولید اثری نداشته است. واقعیت این است که مسیر رشد قیمتها و تورم و توهم پولدار شدن از یک سو و فقر و مشکلات معیشتی و کاهش قدرت خرید یک جاده دو طرفه است و به هر اندازه که قیمتها افزایش مییابد فقر بیشتر میشود و به هر اندازه که افراد به جای تولید و کار مولد و خلق ارزش و عرق ریختن، به سمت خرید و فروش و سوداگری و سفته بازی میروند و به دنبال پولدار شدن هستند در واقع به تورم بیشتر و فقر بیشتر و دور شدن از معیشت و حس زندگی دامن میزنند و در حالی که زمین و خانه حیاطدار خود را به آپارتمان تبدیل میکنند و پولدار میشوند و پول خود را در بانک و بازار دارایی به خرید و فروش اختصاص میدهند، در واقع از حس زندگی دور میشوند. در اقتصاد سواری مجانی نداریم. اگر چیزی را به دست آوردید و احساس پولدار شدن کردید، حتما یک چیزی از دست شما رفته است و مدتی طول میکشد که متوجه میشوید چه چیزی از دست داده اید. سرانجام تخریب باغها و خانهها و تبدیل آن به سنگ و سیمان و فولاد و آپارتمان، تخریب زندگی و طبیعت بوده است و توهم پولدار شدن و خرید و فروش و دلالی و سوداگری به جای کار کردن و عرق ریختن و ساختن زندگی، موجب شده که میلیاردرهای گرسنه شکل بگیرند.
نتیجه چنین روحیهای موجب شده که سفته بازی و سوداگری و خرید و فروش ارز و طلا و مسکن و سهام جای خلق ارزش و تولید و فعالیت و کسب وکار را بگیرد. اکنون هزاران میلیارد تومان نقدینگی جذب شده در بورس که دو برابر تولید ناخالص داخلی کشور است به جای اینکه جذب شرکتها شود و کار و اشتغال و صادرات و تولید و سرمایهگذاری را افزایش دهد در بازار سهام به خرید و فروش سهام دست دوم و.... اختصاص یافته است. ارزیابی افزایش سرمایهها نشان میدهد که تنها 13 درصد افزایش سرمایه از محل آورده نقدی بوده و پول به شرکتها اضافه کرده است و 87 درصد عملا تجدید ارزیابی داراییها بوده و ارزش ملک و ساختمان و ماشین آلات و داراییهای دیگر را روی کاغذ و درعملیات حسابداری بالاتر نشان داده و اثر تورم در سالهای اخیر را روی داراییها نمایش داده است.
عرضههای اولیه سهم کمی از کل معاملات دارد. دولت و مسوولان اقتصادی و بورس به جای اینکه پول را به شرکتهای مشکلدار اختصاص دهند و سرمایه شرکتهای هپکو، اقتصاد نوین، ایران خودرو، سایپا و... را افزایش دهند تنها سهام شرکتهای سود ده و زیانده است که دست به دست میشود و افزایش مییابد. خلق ارزش و تولید مورد توجه نیست و تنها سود آن هم از محل قیمت سهام اهمیت پیدا کرده است. در بخش واقعی اقتصاد نیز با وجود رشد 34 درصدی نقدینگی و پایه پولی، رشد 32 درصدی تسهیلات و سپردهها، عملا رشد اقتصادی و سرمایهگذاری منفی است. قدرت خرید مردم و خانوارها و مصرف بخش خصوصی که تشکیلدهنده تقاضا برای شرکتهای تولیدی است منفی است و با وجود این همه رشد شاخصهای پولی و بانکی، اقتصاد 8 فصل پشت سر هم در رکود و رشد منفی بوده است. این بازار نیز جاده دو طرفه است و علاوه بر آنکه رشد نقدینگی و سپردهها باعث رشد تسهیلاتدهی بانکها و رشد قیمتها تورم میشود، از سوی دیگر، رشد قیمت ارز و طلا و سهام و مسکن نیز عامل رشد تسهیلاتدهی بانکها و خلق پول است و موجب رشد نقدینگی میشود و در بازخوردهای بعدی نقدینگی عامل رشد قیمتهاست و دوباره رشد قیمتها عامل خلق پول و تسهیلاتدهی بانکها و رشد نقدینگی است.
به عبارت دیگر، در یک طرف جاده دو طرفه اقتصاد امروز ایران، رفتار مردم و سهامداران و خریداران ارز و مسکن و طلا و سهام، بانکها را تشویق میکند که پول بیشتری خلق کنند، تسهیلات بیشتری بدهند، نرخ سود بازار بین بانکی را افزایش دهند، نرخ سود سپردهها را از ترس هجوم به بازار ارز افزایش دهند و این موضوع باعث رشد تسهیلاتدهی بانکها به بالای 2 تریلیون تومان شده و نقدینگی و تسهیلات بانکها و پایه پولی و سپردهها را با رشد بالای 30 درصدی مواجه کرده است.
در مقابل در آن سوی جاده دو طرفه اقتصاد ما، دولت با رفتار خود در مخارج، کسری بودجه، ارتباط خارجی و مشکلاتی مانند امضا نکردن FATF عامل رشد بدهی به بانکها و بانک مرکزی و رشد پایه پولی و نقدینگی و تسهیلاتدهی بانکها شده است و در نتیجه با رشد نقدینگی، قیمتها افزایش یافته و انتظارات تورمی به خاطر تحریم و fatf و مسائل دیگر افزایش یافته است. براین اساس باید یک نفر در وسط جاده بایستند و سوت پایان این مسابقه غیر منطقی را بزند و به دولت و بانکها اعلام کند که به تقاضای پول چه از جانب بازارهای دارایی و خرید و فروشها و چه از جهت دولت پاسخ منطقی بدهند و شرط تسهیلاتدهی بانکها را کمک به تولید اعلام کنند. در بازار سهام باید اولویت را به افزایش سرمایه شرکتهای درون بورس بدهند تا تولید تقویت شود و شرکتهای زیان ده به سوددهی برسند و افزایش تولید داشته باشند و سهام آنها ارزش واقعی و رشد واقعی داشته باشد و نسبت قیمت به سود سهام معقول شود.
باید صندوقها و شرکتهایی در جهت توسعه طرحهای مهم فولاد، کشاورزی، پتروشیمی، نفت، جادهسازی، محیط زیست و گردشگری و... ایجاد شود. تا زمانی که بدون ضابطه و منطق اقتصادی، پول خلق میشود و نقدینگی افزایش مییابد و قیمتها بالا میرود و همه کار و زندگی و کسب وکار را رها کرده و به فکر خرید و فروش سهام و مسکن و طلا و ارز هستند و عده بسیاری از مردم متوسط جامعه با وجود میلیاردر بودن توان و قدرت خرید کافی برای مایحتاج زندگی را ندارند و هر روز در برابر گرانی کالاها سر تکان میدهند و این پرسش را مطرح میکنندکه تا کجا پیش میرود؟ اتفاقی نخواهد افتاد. زیرا عامل رشد نقدینگی و قیمتها رفتار خود دولت و مردم است که تولید و خدمات و کسب وکار را رها کردهاند و به خرید و فروش دلخوش کردهاند و به همین دلیل است که تولید و رشد اقتصادی و سرمایهگذاری و مصرف بخش خصوصی و قدرت خرید مردم منفی است و هر چه پول بیشتری کسب میکنند احساس فقر و مشکل بیشتری دارند.
اگر مسابقه خلق پول و رشد نقدینگی پایان نیابد و قیمتها هر روز بالا رود فعالان اقتصادی چارهای ندارند جز آنکه هر روز به دنبال تبدیل پول خود به داراییهایی باشند که سود بیشتری دارد. باید شرط خلق پول و تسهیلاتدهی بانکها کمک به تولید واقعی باشد تا اقتصاد و سرمایهگذاری رشد کند.
منبع: تعادل
دیدگاه تان را بنویسید