کد خبر: 438428
|
۱۳۹۹/۰۷/۲۱ ۱۰:۴۳:۳۲
| |

محمد خوش چهره اقتصاددان:

تقاضا را مدیریت کنید تا ارزش پول ملی حفظ شود

محمد خوش چهره اقتصاددان گفت: تحریک تقاضا در جامعه نیز نیازمند تحلیل محتوایی دقیق است.هنگامی که دولت‌ها از این اتفاقات بی‌اطلاع هستند خود را درگیر مدیریت عرضه می‌کنند.در چنین شرایطی تمرکز دولت‌ روی عرضه است و تنها نیم‌نگاهی به تقاضا دارد.این در حالی است که در بحران‌ها، مدیریت تقاضا دارای اهمیت زیادی است.اگر یک دولت تشخیص ندهد که در زمان بحران باید تمرکز خود را روی مدیریت تقاضا بگذارد به معنای این است که بازی را به رقیب خود باخته است.

تقاضا را مدیریت کنید تا ارزش پول ملی حفظ شود
کد خبر: 438428
|
۱۳۹۹/۰۷/۲۱ ۱۰:۴۳:۳۲

اعتمادآنلاین| با افزایش لجام‌گسیخته نرخ ارز و رسیدن آن به مرز 30 هزار تومان بحران‌های اقتصادی در کشور عمیق‌تر از گذشته شده است. در چنین شرایطی قیمت کالاها روز‌به‌روز بیشتر شده و چالش‌های معیشتی مردم نیز افزایش پیدا کرده است. این در حالی است که سیاست‌ها و برنامه‌های مسئولان جامعه، برای مرتفع کردن مشکلات معیشتی کارساز نبوده و تدابیری که اتخاذ می‌شود نتیجه مطلوبی به همراه نداشته است.

به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع با دکتر محمد خوش‌چهره، اقتصاددان و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی گفت‌وگو کرده است. دکتر خوش‌چهره معتقد است: «‌بنده نگران همین مسأله هستم که نرخ ارز به صورت تدریجی و مستمر در حال افزایش پیدا کردن است. این در حالی است که تمرکز تصمیم‌گیران جامعه روی حفظ ارزش پول ملی کم است. در سال‌های اخیر مسئولان و رسانه‌ها بیش از آنکه روی کاهش پول ملی تمرکز کنند روی افزایش نرخ ارز تأکید کرده‌اند. یعنی به‌جای اینکه عنوان کنند پول ملی کاهش پیدا کرده همواره می‌گویند نرخ ارز افزایش پیدا کرده است. هنگامی که قیمت ارز افزایش پیدا می‌کند صداوسیما باید عنوان کند در معاملات ارزی امروز 10 درصد ارزش پول ملی کاهش پیدا کرده است تا مردم متوجه شوند 10 درصد نسبت به گذشته فقیرتر شده و قدرت خرید آنها کاهش پیدا کرده است. در چنین شرایطی مسئولان باید پاسخگو باشند و مردم نیز مطالبه‌گری کنند». در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.


مهم‌ترین دلایل عمیق‌تر شدن مشکلات اقتصادی و افزایش لجام‌گسیخته نرخ ارز در شرایط کنونی جامعه چیست؟

موضوع ارز با اعتراف دیرهنگامی که رئیس‌جمهور تحت‌عنوان جنگ اقتصادی مطرح کرده معنادار است. در ابتدا بسیاری از تحلیلگران موضوع ارز را بر مبنای عرضه و تقاضا تحلیل می‌کردند اما عوامل تأثیرگذار شرایط را تغییر دادند.کاهش عرضه از یک‌طرف و تحریک تقاضا با حمایت تشکیلات سازمان‌یافته‌ای که در جامعه جنگ روانی ایجاد می‌کند و جنبه‌های روانی بازار را تقویت می‌کند از طرف دیگر در این زمینه موثر بودند. بازار ارز فارغ از عرضه و تقاضا نیست اما در شرایط کنونی عرضه و تقاضا دارای مدیریت جنگی و تخریبی است و در عرضه ارز اختلال ایجاد می‌کند.از سوی دیگر تحریک تقاضا نیز در جامعه صورت می‌گیرد.

تحریک تقاضا در جامعه نیز نیازمند تحلیل محتوایی دقیق است.هنگامی که دولت‌ها از این اتفاقات بی‌اطلاع هستند خود را درگیر مدیریت عرضه می‌کنند.در چنین شرایطی تمرکز دولت‌ روی عرضه است و تنها نیم‌نگاهی به تقاضا دارد.این در حالی است که در بحران‌ها، مدیریت تقاضا دارای اهمیت زیادی است.اگر یک دولت تشخیص ندهد که در زمان بحران باید تمرکز خود را روی مدیریت تقاضا بگذارد به معنای این است که بازی را به رقیب خود باخته است. این بازی می‌تواند مانند بازی فوتبال، بازی اقتصادی یا بازی نظامی باشد.در شرایط کنونی نیز ما نتیجه باخت خود را در این بازی مشاهده می‌کنیم که به دلیل عدم‌مدیریت روی تقاضا صورت گرفته است.

دولــت چـــگونه مــی‌تواند در این زمینه تغییر استراتژی بدهد؟

در چنین شرایطی شیوه و روش حائز اهمیت است.نکته مهم در این زمینه حرکت پله‌ای و تدریجی است.هنگامی که قیمت ارز افزایش پیدا می‌کند پس از مدتی با برخی اظهارات مقامات دولت و فضای روانی‌ای که ایجاد می‌شود قیمت ارز اندکی کاهش پیدا می‌کند.این اقدامات نیز بیشتر پاسخگویی به فضای روانی جامعه است. با این وجود تثبیت قیمت ارز که مانند پله عمل می‌کند دوره‌های یک یا دو ساله را طی می‌کند.عرض این پله‌ها نیز روز‌به‌روز کوتاه‌تر می‌شود و تثبیت‌های ضعیف و شکننده‌ای شکل می‌گیرد.پس از مدتی دوباره قیمت ارز افزایش پیدا می‌کند و سیکل گذشته تکرار می‌شود.این مثال، مانند قورباغه‌ای است که هنگامی که آن را در داخل آب جوش بیندازند به یک‌باره واکنش نشان می‌دهد و خود را به بیرون از آب پرتاب می‌کند.

با این وجود اگر گرم شدن آب به مرور زمان صورت بگیرد و قورباغه به صورت تدریجی گرم شدن آب را درک کند تا مرز پختگی و مرگ نیز پیش می‌رود و به جایی می‌رود که ممکن است بر اثر گرمای آب جان خود را از دست بدهد. در شرایط کنونی بنده نگران همین مسأله هستم که نرخ ارز به صورت تدریجی و مستمر در حال افزایش پیدا کردن است. این در حالی است که تمرکز تصمیم‌گیران جامعه روی حفظ ارزش پول ملی کم است. در سال‌های اخیر مسئولان و رسانه‌ها بیش از آنکه روی کاهش پول ملی تمرکز کنند روی افزایش نرخ ارز تأکید کرده‌اند. یعنی به جای اینکه عنوان کنند پول ملی کاهش پیدا کرده همواره عنوان می‌کنند نرخ ارز افزایش پیدا کرده است.هنگامی که قیمت ارز افزایش پیدا می‌کند صداوسیما باید عنوان کند در معاملات ارزی امروز 10 درصد ارزش پول ملی کاهش پیدا کرده است تا مردم متوجه شوند 10 درصد نسبت به گذشته‌ فقیرتر شده و قدرت خرید آنها کاهش پیدا کرده است. در چنین شرایطی مسئولان باید پاسخگو باشند و مردم نیز مطالبه‌گری کنند. واقعیت این است که تمرکز مسئولان روی ارز واقعیت‌های اقتصادی را برای مردم و جامعه نشان نداده است.

واقعیتی که به جامعه نشان داده نشده چیست؟

در درک مفهوم و محتوایی اتفاقات ارز ضعیف هستیم. از سوی دیگر به شیوه‌ها و روش‌ها نیز توجه نمی‌کنیم تا متوجه شویم چه اتفاقی در حال رخ دادن است. اشکال ما با برخی از همکاران این بود که صرفا براساس تحلیل هر روزه عرضه و تقاضا و متغیرهایی که در مدل‌های اقتصادی با‌ ثابت در نظر گرفتن سیستم و پیش‌فرض‌هایی‌ که تحت‌تأثیر عوامل تغییر کرده است توجه نمی‌کنند و تنها به موضوع عرضه و تقاضا توجه می‌شود. به همین دلیل نیز نسخه‌هایی که ارائه می‌شد نسخه‌های ناقصی بود.این در حالی است که اگر قرار است در مدل کلان اقتصاد ملی مورد تحلیل قرار بگیرد عوامل غیر‌اقتصادی در این زمینه وجود دارد که به اندازه وشدت عوامل اقتصادی در جنگ اقتصادی تأثیرگذار است.این مسائل یا کمتر دیده شده و یا نادیده گرفته شده است.

حمله به پول ملی یک تهدید ملی است.این تهدید ملی نیز قبل از اینکه متوجه عوامل بیرونی باشد به ضعف مدیریت تهدید باز‌می‌گردد.ما این مسأله را ساده گرفتیم و با محدود‌نگری و خوش‌باوری به آن نگاه کردیم. این رویکرد نیز باعث شده به راه‌حال‌های مناسب و صحیح دست پیدا نکنیم. ترامپ در سال گذشته عنوان کرد جنگ نظامی با ایران از دستور کار آمریکا خارج شده است. با این وجود ما موفق شده‌ایم به ارزش پول ملی ایران به شدت ضربه بزنیم.پس ازآن پمپئو و بولتون نیز به این نکته اشاره کردند.این اتفاق نیز با کمک عربستان، امارات و رژیم اسرائیل رخ داده است.اگر این اقدامات مانند جنگ است در نتیجه اتاق تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی ملی ما باید به این مسائل دقت کند که در این جنگ ممکن است برخی افراد نفوذی‌، جاهل و نادان وجود داشته باشند. همچنین افرادی که محدودنگر هستند نیز ممکن است وجود داشته باشد. نتیجه تصمیم‌گیری‌های چنین افرادی در نهایت آشفتگی موجود در بازار ارز خواهد بود که روی جنبه‌های دیگر اقتصادی نیز تأثیر می‌گذارد.آمریکا روی نقطه حساسی نیز دست گذاشته است.مفهوم جنگ اقتصادی برای بنده که بیش از دو دهه در کنار علم اقتصاد، مدیریت استراتژیک نیز در دانشگاه تدریس کرده‌ام یک مفهوم پیچیده و هوشمندانه است. به همین دلیل نیز معتقدم آمریکا روی نقطه حساسی دست گذاشته است.

چه اهدافی پشت ایــن جنگ اقتصادی توسط آمریکا دنبال می‌شود؟

هنگامی که پول ملی یک کشور هدف قرار گرفته می‌شود همه مناسبات اعم از اخلاقی، ارزشی، اجتماعی، اقتصادی و رفتاری را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. این اتفاقی است که امروز در جامعه ایران در حال رخ دادن است.در شرایط کنونی جامعه‌ای طبقاتی به وجود آمده که شکاف عمیقی بین غنی و فقیر رخ داده است.در چنین شرایطی ثروت‌های بادآورده در اختیار درصد کمی از جامعه است که با افزایش شکاف طبقاتی ثروتمند‌تر می‌شوند و در مقابل فقرای جامعه روز به روز فقیر‌تر می‌شوند.در چنین شرایطی هشیاری در جامعه نخبگان به مفهوم هشدارهای عالمانه نیز مشاهده نمی‌شود. رسانه نیز تمرکز خود را روی ارزش پول ملی نمی‌گذارد و به جای آن به نوسانات ارز توجه می‌کند. در چنین شرایطی تصمیم‌گیران جامعه با رویکرد ساده و پس از دست دادن زمان به نکاتی می‌رسند. در اظهارات اخیر رئیس‌جمهور جنگ اقتصادی مطرح می‌شود. با این وجود این اظهارات دیر صورت می‌گیرد و مصداق این شعر است که «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا». سوال اینجاست که چرا با این تأخیر این مسأله عنوان می‌شود. این در حالی است که هنوز وضعیت تدبیرهایی که در این زمینه اتخاذ خواهید کرد، مشخص نیست.

با توجه به روند کنونی اقتصاد در ماه‌های آینده چه اتفاقاتی در اقتصاد ایران رخ خواهد داد؟

واقعیت این است که در شرایط کنونی هر نوع پیش‌بینی نوعی تحریک تقاضا به شمار می‌رود.در مرحله نخست بنده براساس منافع ملی نباید عنوان کنم وضعیت نامناسب‌تر خواهد شد و قیمت ارز همچنان سیر صعودی خواهد داشت.این نوع اظهارات تقاضای جامعه را تحریک می‌کند و به همین دلیل سبب آشفتگی در فضای اقتصادی می‌شود.با این وجود دروغ هم نمی‌توانم بگویم. در شرایط کنونی همه مسئولان به صورت مشترک مسئول کاهش ارزش پول ملی هستند و تنها دولت در این زمینه مقصر نیست. در این راستا مجلس‌ باید از یک‌سو عالمانه، هوشیارانه و دلسوزانه اقدام کند و از سوی دیگر قوه قضائیه با نظارت‌هایی که در راستای هماهنگی با دولت انجام می‌دهد این مسیر را تقویت کند، این در حالی است که در شرایط کنونی هماهنگی‌ای که مور‌د انتظار همگان باشد کمتر دیده می‌شود.

اگر راننده اقتصاد ملی که دولت است، عینک خود را تمیز‌تر کند و چشم‌انداز پیش‌رو را بهتر ببیند، می‌توانیم از کاهش معنا‌دار ارزش پول ملی جلوگیری کنیم، در غیر این صورت اگر وضعیت به همین شکل غبارآلود پیش برود باید نسبت به آینده با بدبینی و ناامیدی نگاه کرد. همه چیز به خودمان بستگی دارد که چگونه عمل کنیم. اقتصاد ایران دارای بنیه‌ای قوی است و می‌توانیم مانع از ادامه این وضعیت شویم. حتی می‌توانیم یک تثبیت آنی داشته باشیم و شاهد کاهش تدریجی قیمت نرخ ارز نیز باشیم.اما اگر وضعیت رها شده باشد این رها‌شدگی شتاب به خود می‌گیرد وضعیت را وخیم‌تر می‌کند. همه‌چیز به ظرفیت تصمیم‌گیری دولت بستگی دارد که در آینده به چه شیوه‌ای عمل می‌کنند. نوع تدابیر عالمانه یا ناعالمانه‌ای که در این زمینه به کار گرفته می‌شود نیز در چشم‌انداز پیش‌روی جامعه تأثیر‌گذار است و هر کدام می‌تواند شرایط را متفاوت کند.

راه‌حــل شـما برای عبور از بحران‌های کـنونی اقتصادی در جامعه چیست؟

یکی از مهم‌ترین راه‌حل‌ها این است که متوجه باشیم در وضعیت جنگ اقتصادی قرار گرفته‌ایم. رئیس‌جمهور در اظهارات خود از جنگ اقتصادی صحبت می‌کنند. با این وجود طرز بیان جنگ اقتصادی‌ای که ایشان‌ در گفته‌هایش استفاده کرده بنده را نگران می‌کند. به نظر می‌رسد تصمیم‌گیران جامعه به جای اینکه از نظر استراتژیک تراژدی کاهش ارزش پول ملی را تبیین کنند آن را به کمدی تبدیل کرده‌اند. رئیس‌جمهور عنوان کرده دوستان اقتصاددان ما عنوان کرده‌اند اجازه بدهید قیمت ارز افزایش پیدا کند تا تولید ملی افزایش پیدا کند. تأکید ایشان نیز روی این بوده که در چنین شرایطی صادرات کشور افزایش پیدا می‌کند. این در حالی بود که ما شاهد بودیم قیمت ارز از چهار هزارتومان به 10 هزار و پس مدتی 20 هزار تومان و امروز 30 هزار تومان است و هیچ اتفاقی نیز در تولید ملی رخ نداده است.کسانی که چنین تصمیمی گرفته‌اند باید نسبت به وضعیت موجود پاسخگو باشند.

در یک مدل اقتصادی هنگامی که قیمت ارز افزایش پیدا می‌کند به صادرات سیگنال مثبت می‌دهد. با این وجود به ارزش پول ملی، تورم و تولید ملی سیگنال منفی می‌فرستد.این وضعیت پزشکی است که به بیمار خود یک دارو می‌دهد که برای پنج دقیقه حال وی را خوب می‌کند اما پس از مدتی دچار تپش قلب می‌شود. پیشنهادهایی که در این زمینه مطرح می‌شود و مبنای تصمیم‌گیری می‌شود باید در بین کارشناسان مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد تا ضعف‌های آن برطرف شود. نه اینکه این پیشنهادها بدون هیچ بررسی‌ای مبنای تصمیم‌گیری قرار بگیرد. راه‌حل دوم در مدیریت تقاضا است که باید به صورت جدی در دستور کار تصمیم‌گیران جامعه قرار بگیرد.حفظ ارزش پول ملی یکی از وظایف ذاتی بانک مرکزی است. پول ملی مانند ناموس ملی است و مدیریت کلان باید نسبت به آن غیرت بیشتری داشته باشد. به‌همین دلیل نباید اجازه داد به پول ملی خدشه وارد شود. این در حالی است که برخی مسئولان جامعه با اقداماتی که انجام داده‌اند به‌راحتی به پول ملی ضربه وارد کرده‌اند. به نظر می‌رسد برخی مدیران جامعه در این زمینه محدود نگر بوده‌اند، برخی غفلت کرده‌اند و در مقابل برخی نیز بازی‌ مشاوران خود را خورده‌اند.

منبع: آرمان ملی

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها