علی شمس ارکانی در یادداشتی نوشت:
تغییر هاب انرژی در منطقه
به نظر میرسد، بعد از تحولاتی که در سطح منطقه با نبرد ارمنستان و آذربایجان ایجاد شد، تغییراتی در خصوص هاب انرزی منطقه در حال وقوع است.
اعتمادآنلاین| به نظر میرسد، بعد از تحولاتی که در سطح منطقه با نبرد ارمنستان و آذربایجان ایجاد شد، تغییراتی در خصوص هاب انرزی منطقه در حال وقوع است. در واقع ترکیه با ایفای نقشی تازه در مناسبات انرژیک ظرفیتهای تازه اقتصادی را در این بخش ایجاد کردهاند. تحریمهای اقتصادی ایران و توقف فرآیند فروش نفت و گاز ایران باعث شد تا ترکیه ظرفیتهای انرژی منطقه را به نفع خود به کار بگیرند و ارزش افزوده فراوانی را در این بخش کسب کنند.
ترکیه که هیچ منابع انرژی ندارد و یک واردکننده مطلق و مصرفکننده کامل در حوزه انرژی است و موقعیت استراتژیک آن در منطقه اساسا با ایران قابل مقایسه نیست، خودش را به کانون ترانزیت نفت در منطقه بدل کرده است. این در حالی است که ما از سالهای ابتدایی انقلاب در خصوص تبدیل ایران به هاب انرژی منطقه، صحبت میکردیم و مقابله مینوشتیم، حتی در سفر به هند مذاکراتی را با راجیو گاندی انجام دادیم تا خطوط لوله نفتی و گازی ایران تا شبهقاره گسترش پیدا کند. همانطور که امروز برخی کاسبان تحریم و بروکراتها برخلاف منافع ملی عمل میکنند در آن زمان هم برخی بروکراتهای کشور مانع این ساختارسازیهای پایدار در حوزه انرژی شدند. من حدس میزنم در آن زمان برخی از مخالفان این پروژهها از امریکا و...خط میگرفتند. این مخالفتهای مخرب باعث شد تا خطوط ایران به شبه قاره گسترش پیدا نکند و اتصالات انرژیک ایران در بخشهای نفت، گاز، برق و... در منطقه شکل نگیرد.
وقتی تعاملات بینالمللی و مناسبات ارتباطی ایران با فضای پیرامونی ضعیف باشد در اکثر جبهههای «ژئو اکونومیک» ما به جای اینکه برنده باشیم و از کارتها و ظرفیتهای فراوان داخلی استفاده کنیم، قافیه را به رقبا میبازیم.گفت: «از قضا سرکنگبین، صفرا فزود.» البته اگر شرایط احیای برجام در دستور کار قرار بگیرد و مناسبات ارتباطی بینالمللی ایران وارد دوران تعاملات سازنده و تنشزدایی شود، حتما این فضا نیروهای مخربی که همواره مانع مناسبات دوستانه ایران با کشورهای همسایه و بازیگران اقتصادی بینالمللی میشوند، قدرتشان کمی کاسته میشود. ایران بر اساس ظرفیتها و شاخصهای غنیاش در بخشهای مختلف استعداد ذاتی دارد که برای انرژیهای اولیه و ثانویه (نفت، گاز، فرآوردههای نفتی و...) هاب و کریدور مبادلات انرژی شود.
اما کجایند سیاستمداران و تصمیمسازانی که بتوانند این منافع بالقوه در حوزه انرژی را به ارزش افزوده عینی بدل کنند؟ سالهای پیش ما میگفتیم که خطوط لولههای انرژی ایران نباید با خطوط داخلی یکی باشند که با بروز هر کمبودی در بخش داخلی، رویکردهای صادراتی کشور با تکانه مواجه شوند و مثلا برق صادراتی کشور ناگهان برخلاف قراردادها قطع شود. اما توجهی به این ضرورتها نشد و بوروکراتها به صورت هماهنگ مانع یک چنین اصلاحاتی میشوند. معمولا افرادی که ادعای سیاستمدار بودن میکنند، سواد درستی از موضوعات بنیادین ندارند. نه از تاریخ سر در میآورند، نه اصول دیپلماسی را میشناسند، نه تسلطی بر شاخصهای فراهنگی جامعه دارند و نه علم سیاست را به درستی درک میکنند.
لذا تصمیماتی اخذ میکنند که تضمینکننده منافع ملی کشور نیست. همیشه هم ممکن است سوءنیت نداشته باشند، اما گفته میشود، مسیر جهنم همواره با حسن نیت، سنگ فرش میشودو مرحوم پدرم همواره اشاره میکرد، نمونه اعلای یک چنین افرادی که ظاهرا با حسن نیت، فاجعه میآفرینند، ابن ملجم است. کاراکتری که با دوستانش اراده کردند علی ابن ابیطالب را بکشند به اسم اصلاح امت اسلام. شما فکر کنید، فرق قرآن ناطق را شکافتند تا در امت اسلام اصلاح کنند. متاسفانه ردپای یک چنین رویکردهایی همواره در تاریخ جهان وجود داشته است. بنابراین هستند کسانی که بدون اینکه ظاهرا سوءنیتی داشته باشند و حتی با هدف بهبود شاخصهای اقتصادی کشور تصمیماتی بگیرند که منافع ملی کشور را به باد میدهند. ماموریت مهم اقتصاد ایران برای خروج از وضعیت فعلی، باید تکلیف خود را با کلونیهایی که همواره در مسیر توسعه کشور سنگاندازی میکنند، روشن کند تا بتواند مبتنی بر ظرفیتهای خود سهم خود را از اقتصاد جهانی کسب کند.
منبع: تعادل
دیدگاه تان را بنویسید