پیمان مولوی، فردین آقابزرگی و محمود رباطی وضعیت بازار سرمایه را در میزگرد «تعادل» بررسی کردند:
جامعه و دولت کوتاهمدت/ جامعه و اقتصاد ما ضد ثروت است/ عدم آگاهی، نقص اساسی بورس تهران/ مشکل دولت بدون ریسک جلوه دادن بورس است
روزنامه «تعادل» با حضور فردین آقابزرگی، کارشناس بازار سرمایه؛ مهدی محمود رباطی، مدیرعامل کارگزاری بورس بیمه ایران و پیمان مولوی، دبیر انجمن اقتصاددانان در میزگردی به بررسی وضعیت بازار سرمایه و سهام موجود در این بازار همچنین تاثیر بودجه 1400 پرداخته است.
اعتمادآنلاین| با شروع سال جاری شاهد رشد بیش از 300 درصدی در بازارسهام بودیم و بعداز گذر از 4 ماه این نزول تبدیل به افت 40 درصدی شد. تنها دلیل رشد بورس را میتوان اثرات تورمی و دعوت بدون حد و رمز دولت دانست که درنهایت موجب شد عده زیادی از سهامداران در بازار با افت دارایی خود مواجه شوند. یکی از مهمترین مشکلات ورود مردم به بورس توسط دولت بدون ریسک جلوه دادن این بازار و عدم آموزشهای لازم بود. امثال این موارد باعث شد که شاهد یک نزول عمیق و بیاعتمادی سهامداران در بازار باشیم. «تعادل» با حضور فردین آقابزرگی، کارشناس بازار سرمایه؛ مهدی محمود رباطی، مدیرعامل کارگزاری بورس بیمه ایران و پیمان مولوی دبیرانجمن اقتصاددانان در میزگردی به بررسی وضعیت بازار سرمایه وسهام موجود در این بازار همچنین تاثیر بودجه 1400 پرداخته است.
*بهترین راهکار و زمان برای سرمایهگذاری در بورس چیست و چرا هیچ نوع آموزش جامعی در این بازار وجود ندارد؟
فردین آقابزرگی: فرآیند سرمایهگذاری در بورس کاملا توجیهپذیراست اما این سرمایهگذاری باتوجه به ویژگیها و انتظار هر فرد میتواند متفاوت باشد. نمیتوان توصیههایی به یک شکل به سرمایهگذاران قدیمی و جدید بازار سهام کرد. موضوع آموزش بازمیگردد به ارزیابی سطح ریسکپذیری سرمایهگذاران، میزان دارایی تحت تملک و امثال این موارد، به هرحال باید یک دوره آموزشی در بازار انجام شود. خوشبختانه در سال 1399 نیز امر آموزش در بازارسرمایه بیش از گذشته پر رنگ شده و همچنین میزان انتظارات سرمایهگذاران از این امر تعریف شده و متناسب با ساختار ویژگیهای هر فرد بحث سرمایهگذاری توسط کارشناسان و متولیان امر دارای تخصص، تجربه و دارای مجوزهای رسمی این توصیهها را انجام دهند. درصورتی که بخواهیم امر سرمایهگذاری در بورس را موفقیتآمیز جلوه دهیم شروط اولیه آن بدین ترتیب است ولی اگربخواهیم انتظاراتی را تعریف کنیم که به هر شکل ممکن از هر مبدا میزان نقدینگی صرف سرمایهگذاری در بورس شود دچار همین وضعیت حال حاضر بازارسرمایه میشویم که خیل عظیمی از تازهواردها و افراد بیتجربه انتظارات بحق و بجایی دارند ولی قابل شناسنایی در مقوله بازار سرمایه نیست. به عنوان مثال؛ انتظاری از قبیل اینکه اگر ما در بورس سرمایهگذاری کردیم چه کسی زیان ما را میدهد؟ آموزش جزو مهمترین و اصلیترین زیرساختهای سرمایهگذاری است. بحث آموزش مطرح میشود درست مثل این است که کسی که در علم پزشکی به دنبال مشورت است توصیه کنیم فن جراحی را آموزش ببیند و در نهایت برای خود نسخه تعیین کنند، این فرد باید به مشاور رجوع کند. درست همان حرکتی که در بازارهای مالی جهان به خصوص امریکارخ میدهد و بیش از 90 درصد سرمایهگذاریهای با مشاوره کارشناسان موجود تبدیل به زیان میشود. انتظارات در مقوله سودآوری بسیار پیچیده است.
مهدی محمود رباطی: بحث سرمایهگذاری تنها محدود به ایران نیست. قریب به دو قرن است که در کشورهای توسعه یافته شاهد شکلگیری بازارهای مالی و بورسها هستیم و تمامی این کشورها یک روند رشد تکوینی طی کردهاند و درنهایت به بازارهای بالغ و توسعهیافتهای تبدیل شدهاند. مهمترین مشکل موجود در اقتصاد بورسی ما عدم استفاده از تجربیات است، کاری که کشورهایی همانند سنگاپور، هنگکنگ و مالزی انجام دادهاند و برای توسعه بازارهای مالی خود از نخبههای مالی و مدیریت در تمامی جهان استفاده کردهاند. بحث آموزش در بورس بالواقع آمادهسازی همگانی مردم برای سرمایهگذاری به عنوان یک زیرساختار از ساختار کلی بازار است. یکی دیگر از مهمترین مشکلات موجود در کشور اتصال نهادی مدیریت ثروت و مدیریت دارایی به رگولاتوری سازمان بورس که با مجوزدهی و مجوزگیری باعث شده طی 10 سال گذشته مشکلات بسیار جدی در توسعه نهادی بازار شاهد باشیم. درست است که باتوجه به درخواستهای متعدد این روند حرکت روبه جلو داشته ولی توسعه آن به دلایل متعددی انجام نشده. در زمان عدم توسعه نهادهای مالی بحث توسعه پایدار و آموزش نیز میتوانند نادیده گرفته شوند و به شکل واقعی به موضوعات ذکر شده پرداخته نشود. مشکل بعدی بازار اینجاست که نباید مردم را برای سهامدارای در بازارسرمایه آموزش داد. در تمامی دنیا بیش از 80 درصد سرمایهگذاری در بورسها به صورت غیرمستقیم و از سمت و سوی نهادهای مدیریت دارایی، صندوقهای سرمایهگذاری، سبدگردانها و... صورت میگیرد و اینگونه نیست که هر فردی با یک آموزش کوتاهمدت مستقیما وارد بورس شود. نقص اساسی بورس تهران فارغ از موضوع آموزش عدم آگاهی است.
بالاخره پس از آموزش یک فرد زمان طولانی برای معاملهگری حرفهای طی میکند و این نوع سرمایهگذاری چندین سال زمان میبرد و شخص نمیتواند با یک آموزش تئوری به بالاترین سطح ممکن برسد. این سهامداری کاری است که باید نهادیهای مدیریت ثروت انجام بدهند. درهمه دنیا بدین صورت است اما در کشور ما به دلیل کمبود این نهادها و عدم شناخت مردم وسرمایهگذاران متاسفانه سهم کمی از سرمایهگذاری توسط این نهادها انجام میشود. به هرحال بحث آموزش به عنوان یک موضوع مهم در بورس شناخته میشود. رسانهها و صداوسیما نیز در این حوزه فعالیت خوبی دارند ولی این موضوع باید در سطح آگاهیرسانی همگانی باشد. آشنایی با بورس و آموزش نباید به عنوان یک مدخلی تلقی شود که سرمایهگذاران را به صورت مستقیم وارد بورس و بازار سهام کند بلکه سرمایهگذاری مردم در بورس باید از طریق نهادهای مدیریت دارایی باشد و نه به صورت مستقیم.
پیمان مولوی: سرمایهگذاری برای ایجاد ثروت ایجاد میشود. جامعه و اقتصاد ما ضد ثروت است. تمامی گفتمانهای موجود در جامعه ضد ثروت است، این بدان معناست که شما درکشوری زندگی میکنید که درخصوص بازار سرمایه صحبت میشود اما هر روز شاهد گفتمان ضدثروت در حوزههای مختلف هستیم. در گفتمان ضد ثروت شما در آموزش و پرورش در کنار درسها، درس سرمایهگذاری در اقتصاد دارا نیستید و در دوره متوسطه شما به فرزندان خود مطلبی درباره ثروت آموزش نمیدهید. بازارسرمایه یک بازار موازی در کنار بازارهای دیگر است یعنی در دنیا بازار اوراق، بازارسرمایه، بازارطلا و امثال این موارد را داریم. بازارسرمایه یکی از این بازارهاست، درکجای کتاب درسی درخصوص سرمایهگذاری با استانداردهای روز دنیا آموزش دادیم که درحال حاضر انتظار خروجی داشته باشیم. آموزش یک امر یک ماهه و یا چندماهه نیست.
نخست باید به گفتمان توجه داشت و یا منشأ صورت برخی از اقتصاددانان بازار سرمایه را قمار محسوب میکنند بالاخره باتوجه به رسانه این موضوع اشاعه پیدا میکند و هیچ تریبونی برای پاسخگویی به چرایی این موضوع وجود ندارد.ممکن است این یک دیدگاه منفی نسبت به بازار سرمایه باشد. اولین حوزه این است که آیا ما نسبت به بازارسرمایه یا بازارهای موازی به سرمایهگذاری برای ایجاد ثروت نگاه میکنیم؟
نکته دوم؛ «ما دیر آمدیم و زود میخواهیم برویم.» یک بازاری مثل بازار سرمایه امریکا 110 سال است که درنقطه است که ما به آن نرسیدیم و ما یک فاصله بسیار زیاد با جهان سرمایهداری به لحاظ اتفاقات بازار داریم و تمامی این اتفاقات خوب بازار و رشد سهام به واسطه فضای مجازی و گسترش ارتباط است.
نکته سوم؛ «هیچوقت دولتها درحوزههای تخصصی نمیتوانند موفق باشند» از تارو پود بازار وفعالین بازار است که میتوان انتظار آموزشی داشت. برای مثال؛ لندن یکی از مراکز مالی دنیاست و بورس لندن دارای یک مرکز بسیار تخصصی است و این مرکز درمقایسه با مراکز متعدد در انگلستان موفق نیست و مراکز دیگر بهطور بهتری عمل میکنند چراکه این مراکز باتوجه به نیاز موجود دایر میشوند.
زمانی که ما از فرهنگسازی استفاده میکنیم میخواهیم دیدگاه تنگ خود را به دیگران نیز القا کنیم. درصورتی که جامعه درصورت نیاز به سمتوسوی ابزارها میرود. از سوی دیگر سختگیری صدور طی سالهای اخیر باعث شد که افراد کمککننده کمتر در بازار فعالیت کنند. برای مثال؛ افردای که در ماههای نخست به شکل مشاور بورس ظاهر شده بودند با نزول بازار صفحات خود را از دسترس خارج کردند. سه سطح اصلی نیز وجود دارد نخست؛ دید ما نسبت به ثروت، دوم؛ دنیا چه عملکردی داشته است، سوم؛ مسیر110 ساله را نمیتوان یکساله طی کرد. پس از هراتفاق اغلب میگویند فرهنگسازی در بازار رخ نداده. چه نوع فرهنگسازی فرهنگسازی برپایه ریسک، تورم، کسری بودجه و یا عدم رشد اقتصادی؟ این موارد جزو آموزشهای بسیار مهم است. ماسعی میکنیم که اصل ماجرا را با یک آموزش و یا فرهنگسازی بپوشانیم و عوامل متعددی که موجبات این موضوع را فراهم میسازد نادیده بگیرم.
*آقای رباطی شما به عنوان مدیر یک کارگزاری به سهامداران خود پیشنهاد سرمایهگذاری در صندوقها را میدهید؟
موضوع رجوع به صندوقهای سرمایهگذاری باید به صورت کلان رخ دهد و تنها یک کارگزاری نمیتواند وظیفه فرهنگسازی در بازار سهام را انجام دهد. متاسفانه مردم به ورود مستقیم و بدون واسطه به بورس اقبال نشان میدهند و بر این گمان هستند که درصورت ورود مستقیم بازدهیهای نجومی را تجربه میکنند و برخی نیز بر این نظرند که با ورود غیرمستقیم بازدهی مطلوبی نداشته باشند. نحوه دعوت مردم به بورس توسط دولت برای بازارسرمایه مطلوب نبود و این گمان در میان مردم به وجود آمد که دولت زیان مردم را پرداخت میکند. همچنین تلقی حمایت فضای سیاسی از بورس پیش آمد ولی دیدیم در عمل بدین شکل نبود. زمانی که دولت کسری بودجه خود را از بازار تامین کرد نوع حمایتهای خود را کمی تغییر داد.
*چرا بازدهی بیش از 300 درصدی ابتدای سال تبدیل به نزول شد و چه عواملی روند صعودی و نزولی بازار را فراهم میسازد؟
فردین آقابزرگی: با بازدهی شارپی تا میانههای سال در بازار رخ داد فراخوانهایی برای دعوت عمومی در بازار ایجاد و برخی از سرمایهگذاران برای اولین بار وارد بورس میشدند و این افراد را آگاه نکردند که چه ریسکهایی بر این امر سرمایهگذاری تاثیرگذار است. معاملات بازار ثانویه یک طراوتی ایجاد میکند که امر سرمایهگذاری که مهمترین رسالت بورسها است. منظور نهایی کردن تامین مالی صندوقهاست. این فرآیند را تشویق میکند اما تمرکز بیش از اندازه به بازار ثانویه که ممکن است در ابعادی درحداقل ممکن به واگذاری سهام مازاد ویا تحت مدیریت میتواند کمک کند به تامین مالی مستقیم بنگاهها، ولی هدف اصلی بازار ثانویه نیست متاسفانه به دلیل عدم تطابق زیرساخت ما با یک استراتژی، فرهنگ، دانش و... که مربوط به دو دهه گذشته بازار است انتظار داریم به سطح بالندگی برسیم و این عدم تطابق باعث وضعیت امروز بازارسهامشد.
این مورد موجب شده تا سال 99 تا همین لحظهای که صحبت میکنیم شاهد فراز و نشیبهای بسیار زیاد هستیم و چهارماه 310 درصد بازدهی و طی سه ماه افت بسیار قابل توجه و مطابق آن آذرماه باز هم به مدار صعودی غیرقابل توجیه بازگشتیم. همزمان اطلاعاتی که ما داریم مبتنی بر اطلاعات منتشر شده درسایتها سوددهی بورس مبتی بر 110 میلیارد تومان تطابق آنچنان منطقی ندارد با افزایش قیمتها و شاخص در بورس حتی اگر انتظارات تورمی را در کنارش به عنوان چاشنی قرار دهیم این افزایشها توجیه خواستی ندارند. تنها دلیل باقی مانده استفاده مقطعی، گذرا به منظور پوشش اهداف کوتاهمدت مسوولان است که تجربه چندماه گذشته نشان داد مهمترین هدف دولت تمرکز و هدایت نقدینگی برای جلوگیری از سرایت به سایر بازارها بود به همین دلیل مردم تشویق شدند حتی از مجاری غیرمجاز و غیرقانونی به سرمایهگذاری در بورس که نهایتا حتی منتهی به بزرگتر شدن دولت شد. ما درقانون برنامه توسعه طی چند دوره مختلف به عنوان تکلیف قانونی داریم، اصل 44 قانون اساسی که میبایست دولت کوچک شود و میزان هزینههای خود را کمتر از گذشته کند اما سیر تکاملی که درسال 1399 بخشی از آن را باتوجه به بازار سرمایه قرار داد نه تنها تصدیگری دولت کاهش پیدا نکرد بلکه از طریق فشار یونیتهای ETFای که مصادف شد با مدیریت متولیان دولتی و یا ساز و کاری فراهم شد که بزرگترین و بهترین فرصتی که درسال 1399 به دلیل شکلگیری تقاضای بیش از اندازه در بازار دولت استفاده بهینه نکرده است.
این فرازونشیبی که درسال 1399 داشتیم به وضوح تغییر زیرساختهای یا آموزش راپررنگتر کرد و ما نمیتوانیم با برنامه 10 الی 20 سال گذشته پذیرای این میزان از سرمایهگذاران با همان دیدگاه و نگرش باشیم. سامانه معاملات هم از لحاظ دیدگاه سختافزار محسوب میشود اما؛ با همین زیرساخت اگر 40 میلیون سهامدار وارد بازارسرمایه شود، نمیتوانیم بازار را کنترل کنیم وباید ساز و کاری داشته باشیم.
مهدی محمود رباطی: دلایل ریزش بازار طی مردادماه کاملا واضح و روشن است ولی متاسفانه در کشور ما چون نگاه غالب کوتاهمدت سیاسی بر روی تصمیمگیریها حاکم است با اینکه راهحلهای کارشناسی و مساله و جواب آن برای سیاستمدار روشن است لیکن به دلیل غلبه نگاههای کوتاه به سمت مصلحت عمومی با نگاه بلند به بازار نمیرویم.
یکی از نگرانیهای من اتفاقی بود که در سالهای 1399 و 1398 در بازار رخ داد، به جای اینکه تبدیل شود به یک گشایش برای تثبیت بازار سرمایه. اغلب مردم ایران تمایل به سرمایهگذاری در داراییهای ثابت و مشهود دارند و سرمایه گذاری در بازارمالی بورس به یک خاطره تلخ تبدیل شد که اتفاقی رخ دهد تا مردم از سرمایهگذاری در بورس فراری شوند. اگر چند تصمیم گرفته میشد قطعا ما شاهد رشدی بیش از 300 درصد در چند ماه نبودیم که بعد از آن تبدیل به ریزش چند ماهه شود. اقدامات بسیار روشن بود که اغلب کارشناسان اقتصادی به دولت توصیه کردند. یکی از این مسائل بحث دامنه نوسان و حجم مبناست، موضوع بسیار روشن و شفافی که جز بورس ایران و چند کشور دیگر بدین شکل شما در هیچ کدام از بازارهای توسعه یافته دنیا هم چنین چیزی را مشاهده نمیکنید. دامنه نوسان یکی از ابزارهای جدید ثبت بازی و رشد غیرعادی سهام در روندهای صعودی و روند سقوط سهام است. دلیلش هم این است که وقتی شما دارای دامنه نوسان هستید با ابزار پول و چیدن صفهای خرید میتوانید هیجان خرید در بازار ایجاد کنید و بالعکس و در نزول بازار با ایجاد صفهای فروش هیجان و فروش در بازار ایجاد کنید و وجود دامنه نوسان سبب فرسایشی شدن عادی روندهای صعودی میشود به عبارتی این محدودیت سبب میشود که به تعادل رسیدن بازار مدتها زمان ببرد و بازاری که در یک مدت کوتاه یک هفته میتواند به تعادل برسد و از یک سال طول بکشد تا آن تعادل اتفاق بیفتد. یک موضوع این بود چرا اتفاق افتاد بحث ساختارهای ریزساختارهای معاملاتی بازار سرمایه ایران که مهمترینش بحث دامنه نوسان و حجم مبناست. موضوع دیگر دعوت متعدد و بیدلیل مقامهای رده اول سیاسی کشور از مردم بود برای ورود به بورس که این تلقی را ایجاد کرد این روند رو به رشد قیمت سهام الیالابد ادامهدار خواهد بود. دولت یک تصمیم حاکمیتی که رفته مبنی بر اینکه از بازار حمایت کند و اجازه ریزش بازار سرمایه را ندهد که این موضوع هم مزید بر علت شد که سبب هجوم توده وار از جانب مردم در ردههای مختلف اقتصادی به بازار شد که این اقدام بسیار غلطی بود و دلیلش هم همان نگاه کوتاهمدت سیاسی بود که ما یک سری نیازهایی داریم از بازار سرمایه باید مرتفع کنیم پس مداوم مردم را دعوت میکنیم وارد بازار شوند. بحث بعدی این بود که در کنار این اتفاقاتی که افتاد و ورود مردم ما متاسفانه شاهد این بودیم آن حمایتی که من میگویم از طرف دولت میخواست انجام بگیرد، ظرف چند هفته حقوقیها که عمدتا دولتی و شبهدولتی هستند به شکل بسیار سنگینی به مردم سهام فروختند و خالص فروش حقوقیها ظرف دو هفته منتهی به ریزش بازار سرمایه 70 هزار میلیارد تومان بود. حقوقیها عددی بین 70 الی 80 هزار میلیارد تومان به مردم سهم فروختند حالا مدرس به این موضوع ورود کرده که چه کسی این سهم را فروخته. نوشدارو بعد مرگ سهراب فایده ندارد و اعتماد مردم زمینه این رفتار شد و شاهد این ریزشها در بازار بودیم. حداقل باید در آن زمان یک تمهیدی ایجاد میشد که جلوی این فروش گرفته شودبه شکلی که در بازار خودفروشی صورت میگیرد .در بازار ناقص خودمان بازارهایی داریم که معاملاتمان را در آنجا انجام دهیم و لازم نیست بازار خرید سهام را بفروشند. این طرح که ریزش بازار موضوع فروش حقوقیها بود و اختلافی که بین وزارت نفت و وزارت اقتصاد به وجود آمد.
در وزارت نفت اعتقادی به بازار سرمایه وجود ندارد و در سنوات قبل دیده بودیم که جناب زنگنه مطرح کرده، پالایشیهایی که در بورس واگذار کردیم پس بگیریم از مردم و بخریم. این موارد باعث شد که ETFها در آخرین لحظات عرضه به مشکل برخوردند و همین موضوع نگرانی را بین مردم ایجاد کرد که دولت حمایتی از بازار سرمایه نمیکند و تمامی این موارد بهانه است. قطعا اگر آن سیاستهایی که باید اتخاذ میشد جلوی این رشد بیمهار با بازار گرفته میشد به این شکل به هر بهانه شاهد ریزش بازار مالی هستیم.
یکی از مهمترین نکاتی که در بازار رخ نداد، بحث بالابودن شناوری سهام بود که دولت در آن دورهای که در بازار شتابان رشد میکرد به تدریج سهام خود را عرضه کند. کوچک شدن دولت رخ دهد و در کنار آن عمق بازار سرمایه افزایش یابد و در نهایت جلوی رشد بیمحابای بازار گرفته شود. بازهم باید به مطلب اول رجوع کنیم زمانی که دولت سهام خود را به بالاترین قیمت خود به فروش برساند، قیمت سهام را در بازه کوتاهمدت هرچه زودتر رشد داده و به سقفهای مدنظر خود برساند و درنتیجه به بالاترین قیمت ممکن به فروش برسانند.
در جمعبندی این چند علت باید گفت که P/S بازار در حالت عادی بر روی رقم 2 الی 3 بود اما؛ در مدت کوتاهی این P/S به رقم 12 الی 13 واحد رسید و این رشد قیمت سهام به تولید شرکتها ارتباطی نداشت درحال حاضر نیز شاهد سقوط بازار هستیم و اگر تصمیمی در حوزه بورس اتخاذ نمیکرد شاهد P/S تاریخی در بازار نبودیم.
پیمان مولوی: ما شاهد یک جامعه کوتاهمدت و دولتی با تفکر بسیار کوتاهمدت هستیم. البته در جلوی تریبون همه مسوولان در خصوص افقهای پیش رو صحبت میکنند اما در اقتصاد ما این افقها بسیار کوتاهمدت است. ما نمیدانیم طی یک ماه آینده چه اتفاق اقتصادی در بازار ایران رخ میدهد. در سال 1398 تمامی عوامل بنیادی اقتصاد ایران حاکی از تورم سال 1397 در اسفند مشخص بود و در بهمن و دی ماه بعد از لایحه بودجه 1397 و در جامعه سخن گفته میشد.
در جامعه امروزی موبایل هوشمند و شبکههای اجتماعی وجود دارد دسترسی مونولوگ نیست و چندین گروه مختلف افراد مختلف با دیدگاههای مختلف درست و یا نادرست فعالیت میکنند. جامعه در نهایت فرد باهوشتری از جزئیاتی که ما فکر میکنیم است چرا که خردجمعی خروجی متناسبی دارد و بازارها در حال حرکت هستند. بازار املاک، دلار و... درحال رشد هستند. یکی از مهمترین مشکلات دولت بدون ریسک نشان دادن بازار بود درصورتی که ایران جزو پرریسکترین اقتصادهای جهان است.
با تورم بالا، نقدینگی، کاهش درآمد با نقدینگی، اقتصاد بدون رشد؛ این موارد مشخصات یک اقتصاد پرریسک را داریم. در بورسهای جهانی هر فردی نمیتواند به صورت مستقیم وارد بورس شود و باید از طریق صندوقها اقدام کند، یکی از مهمترین مشکلات دولت دعوت مستقیم مردم به بورس بود.
اگر هدف توسعه بازار سرمایه است نباید فشار زیادی به این بازار تحمیل کنیم و منافع کوتاهمدت را بر منافع بلندمدت ترجیح دهیم. در بیشتر کشورهای دنیا 40 الی 45 درصد دارایی مردم به صورت مالی است اما در ایران بیش از 90 درصد سرمایهگذاری در املاک و مستغلات است و ما در دوره رنسانس هستیم. نباید نگران بازار بود چراکه مردم متوجه شدند چیزی تحت عنوان حمایت دولت از بورس خروجی نخواهد داشت و شاهد سرمایهگذاری خردمندانه در بازار هستیم و زمانی که حقوقیها وارد بازار میشوند حقیقیها خارج میشوند و این نشان از خردمند شدن سهامداران دارد. در کشورها و بورسهای بزرگ دنیا هیچ کدام از دولتها و مسوولان اعلامیهای برای ورود به بورس ندادند اما در ایران پس از دعوت مستقیم مردم به بورس شاهد این وضعیت هستیم. دولت سعی داشت بازارسرمایه را بدون ریسک جلوه دهد. جلوه دادن بدون ریسک بازارسرمایه بحث فرهنگسازی نیست و این بازار توام با تورم است. درست است ما انتقاد میکنیم اما در کنار آن راهحل نیز ارایه میدهیم دولت چقدر میتوانست در صندوقهای توسعه زیرساخت ایجاد کند و نقدینگی مردم را به سمت وسوی پروژههای عمرانی کشور هدایت کند. با این روش میتوانستیم در حدود 100 هزار میلیارد تومان نقدینگی به دست بیاوریم و این رقم بهطور تقریبی دو-سه برابر عدد بودجهای و عمرانی که دولت در سال جاری گرفته بود، است. اقتصاد و جامعه ما به صورت کوتاهمدت است و رویکرد ابزارها نسبت به هر بازاری از همین محل صورت میگیرد. وقتی کسری بودجه داریم دیگر نمیدانیم از کجا پول به دست بیاوریم و به سمت و سوی مالیات بر تراکنشهای بانکی خواهیم رفت که نتیجه آن وضعیتی ناگوار و خروج نقدینگی از یکسری از بازارهاست.
*چرا وضعیت ETFهای دولت ناگوار است و مردم در زیان هستند؟
مهدی محمود رباطی: دیدکوتاهمدت دولت باعث شد که سهام جهشی روبه بالا داشته باشد و چندین برابر P/S و به P/Eهای موجود را تجربه کند و این عرضههای دولتی در زمان اوج بازار به بالاترین قیمت ممکن به فروش رسید و در زمان تعادل بازار قیمتها به میانگین طبیعی خود بازگشتند.
قیمتها به سمت وسوی خودشان برگردند طبیعت انرژی ایشان بر اساس قیمت تابلوی سهام داخل پرفروش و محاسبه میشود با افت با همان میزان مواجه میشوند دلیل این موضوع اینکه اینها دربازهترین قیمت سهام فروخته میشوند الان شاهد این هستیم که دارای یک معنای بیولوژیک 23 ،24 هزار تومان به قیمت 15 و 16 هزار تومان معامله میشود که قیمت الایدی کابلشون هم پایینتر و خود پالایش هم 25 ،30 درصد قیمت ارز شاهد معامله شدن آن هستیم که دلیل این موضوع به نظرم دوتا عامل است ذات بازار که برخی از سهام خیلی جذاب نیستند یعنی کسی اگر بخواهد در بازار سرمایهگذاری کند باید به صورت مستقیم وارد بازار شود وبرخی از سهام موجود در بازار و شرکتهای سرمایهگذاری روی 100 درصد NAV بازار معامله نمیشود و این بحثی که در بازار وجود دارد براساس قیمت تابلوی قیمتهای معاملاتی طیفها طبیعی است یعنی این صندوق ها پایین تر از قیمت NAV معامله می کنند. دلیل ریزش قیمتهای سهام دولتی این بود که سهام مذکور روند ریزشی گرفته اند و درحال حاضر هم با ریزش قیمت داراییهای موجود در این صندوق ها بر روی میزان فروش و معامله آنان نیز تاثیرگذار گذاشته است. این مدل بازارگردانی که در ایران مطرح شده شبیه شوخی است یعنی شما همه چی را پیادهسازی میکنیم در هیچ جای دنیا این سبک بازارگردان مانندایران نداریم که شمای ناشر بیایید و مواظبت کنید کاملاً لمس میکنیم یک بنگاه اقتصادی رو خصوصی و مجبور کنید به اینکه تو موظفی به انقدر منابع بیاری و روزانه آنقدر سهم خودتون بخرید و با یک صندوق قرار داده که این هم این کار را بکند بعد هم بیاید در بازار این انتظار را به وجود بیاورد، چیزی داریم به نام بازارگردانی مردم هم متوقف بشوند به وضعیت بازار کمک خواهد کرد ولی در نهایت حجم و میزان بازارگردانی مطرح شده ارزشی که در نظر گرفته شده در نهایت یک روز یک معاملات 98 و کمکی به وضعیت بازار نمیکند چیزی که به عنوان بازارگردان در بازار وجود دارد به این شکل است و از بالا نیست که بخشنامه وجود داشته باشد شرکت یک کارهایی بکنند شرکتها خود بر اساس تخمینی که بر اساس ارزش ذاتی سهام دارند آن را خرید و فروش می کنند.
درخصوص طرحها و پالایش هم موضوع همین است دولت پولی ندارد که از این سهم ها حمایت کند و مقابل روند اصلاح قیمتی این سهم ها رابگیرد.
دولت در بودجه 1400 هم درنظر گرفته 95 هزار میلیارد تومان از داراییهای خودش را در قالب واگذاری داراییهای مالی در قالب فروش سهام پیاده سازی بکند که در سال جاری موفق نبود و 10 درصد مقدار مذکور محقق نشد. بعید میدانم با این اتفاقی که برای داراهای دولت و پالایش افتاد استقبال خوبی در سال 1400 داشته باشند.
فردین آقابزرگی: ایجاد انتظار برای سودآوری در سرمایهگذاری به ترتیبی که در هر شرایطی سودآور باشد، ناصحیحترین روشهای آموزشی است که متاسفانه از سطح بالایی شروع میشود.یعنی اینکه هر پیشنهادی دولت ها ومسوولین برای خرید سهام بدهند صددرصد به سود منجر می شود و اصل نباید این انتظار را از بازار داشت. نباید انتظار داشت که زمانی که طرف سرمایه گذاری بخش خصوصی سهام سودآورد باشد و در آموزش های هیچ اشاره ای به فعالیت اقتصادی در بازار نشده است. برخی از انتظارات سودآوری غلط است و مسوولین حقوقی ها در مقابل حقیقی ها قرار داده اند. ما درخصوص زیرساختهای بازار سرمایه صحبت میکنیم. شرایط اقتصادی را اصلاح میکنیم. متمرکز کردن نقدینگی درست یک نتیجه مثل 4 ماهه ابتدایی سال 99 در پی خواهد داشت، ولی در اصل باید درکی از بازارهای متقابل هم داشت. باید بازارهای متعدد و یا حتی ابزارهای کنترل ریسکی در سطوح مختلف داشته باشیم و مبادلات بانکی ضوابط معاملات سودآور آزاد که 20 سال پیش تدوین شده بود متفاوت باشد. اگر میخواهید سرمایهگذاری در بورس را توسعه دهید باید به زیرساختهای مشخص آن اشاره کنم.در بعضی موارد شفافیت را داشته باشیم، حتی در شرکتهای بورسی شاهد این موضوع هستیم که بسیاری از شرکت ها اطلاعات خود را به طور کامل شفاف سازی نمی کنند. برای مثال؛ محدودیت سقف گذاشتن روی معاملات و چرایی محدودیت یک ضابطه شناخته می شود و هرگونه محدودیت بر روی بازار می تواند به عنوان یک محدودیت تلقی شود. ممکن است تلقی یک مزیت برای بازار باشد بنابراین آموزش ناصحیح از سودهای بالا شروع شده شاید بد نباشد اتاق فکر میزان آموزش گروه ها را بالا ببرند. یعنی اینکه آموزش و نحوه بیان مطالب را به ترتیب یادآوری کنند. انتظارات بیرویه باعث وضعیت بد بازار شده اینکه ما به دنبال سود تضمینی هستیم و به ریسک های متنوع در بازار اشاره ای نداریم و تنها حرف سرمایه گذاری را میزنیم.
پیمان مولوی: درخصوص ETFهای دولتی بحثهای زیادی در بازار وجود دارد اما؛ مهمترین مشکل دیدگاه کوتاهمدت دولت که مبتنی بر توجیه هر ابزاری برای تامین یکسری منافع در کوتاهمدت بود که نتیجه آن هم سقوط و بیاعتمادی سهامداران بود. از این رو اگر دولتی بازهم عرضهای در بازار داشته باشد سهامداران بهطور وضعیت آن عرضه را بررسی و بعد از آن اقدام به خرید میکنند. برای مثال؛ پایه پولی در کشور مثل سوییس مهم نیست اما در ایران باید بهطور کامل درخصوص پایه پولی دانش داشت. با تمامی این موارد کارهای بسیار زیادی میتوان برای بازار انجام داد و مثلا عرضه دو باشگاه استقلال و پرسپولیس در دستور کار دولت است، ما میخواهیم خصوصیسازی کنیم و یا سهام این دو باشگاه را واگذار کنیم؟
ما در ظاهر یک شفافیت اقتصادی داریم اما؛ در اصل اینگونه نیست و شاهد یکسری اتفاقات عجیب و غریب در بازار سرمایه هستیم. چگونه میتوانیم یک اقتصاد غیرشفاف داشته باشیم و در کنار آن انتظار اقتصادی شفاف داشته باشیم؟ چندی پیش رییس سازمان بورس هم اشاره به این موضوع کرد و گفت ما از اقتصاد دستوری حمایت نمیکنیم و مخالف دستور هستیم.
ما نباید مثلث کارپمن را در اقتصاد ایجاد کنیم و همیشه یک نفر قربانی داشته باشیم. متاسفانه در اقتصاد ایران همه افراد خود را قربانی میدانند و گهگاه دولت به عنوان ناجی وارد این بازارها میشود. اغلب افراد قربانی اقتصاد و سیاست اقتصاد شدهاند برای مثال، موسسات مالی اعتباری که موجبات قربانی شدن بسیاری از افراد را پدید ساخت. باید نگاه بلندمدت به بازار داشت و از بازارهای مالی مانند آلمان، سنگاپور و... کشورها الگو گرفت. ما چگونه میتوانیم رشد اقتصادی داشته باشیم زمانی که تحریم هستیم صنایع ما فعالیت مطلوبی ندارد.
در حال حاضر سهامداران به دنبال جبران زیان خود هستند و کسانی که در این بازار لطمه خوردهاند با هوشمندی بیشتری در بازار سرمایهگذاری میکنند.
*باتوجه به وضعیت بازار نباید مکانیزم عرضههای اولیه تغییر کند و خرید عرضههای اولیه براساس تحلیل باشد؟
فردین آقابزرگی: غلط مصطلحی طی چند سال گذشته در بازار وجود داشت عنوان شدن بوک بیلدینگ بود که براساس آن قیمتگذاری عرضه اولیه توسط یک نهاد، ناشر و یا سازمانی صورت میگیرد. شناسایی زمان و نرخ ارز اولیه به منظور هدایت و مدیریت حجم معاملات و تطابق میزان عرضه و تقاضا با وضعیت وجود سهام یک حرکت اشتباه است. باتوجه به عرضههای دولتی و سهام عدالت اینگونه صحبتها که عرضههای اولیه با یک قیمت و در زمان و تعداد مشخص شده در بازار باشد یک اشتباه است و ممکن است در بلندمدت خللی در بورس ایجاد کند. همان بحث اعتمادسازی مطرح است. نگاه کنید کسانی که در یک بازه کوتاهمدت مقاصد مالی ریز یا غیرقابلتوجهی دارند در میانمدت و بلندمدت آثاری خواهد داشت که حتی ممکن است دافعهای در فرهنگ سرمایهگذاری ایجاد کند. عدم تطابق با وضعیت موجود و صرف اطلاعرسانی به منظور بدون مدیریت نقض صریح قانون است.
مهدی محمود رباطی: در تکمیل سخنان باید گفت که مهمترین مشکل عرضههای اولیه عدم قیمتگذاری و ارزشگذاری شرکتهایی است که در سهام موجود در صف عرضه اولیه دانست. برای مثال، اگر به عرضههای اولیه کشورهای دنیا نگاهی کنیم مشخص میشود که شرکت در زمان عرضه دارای کف و یا سقف خاصی نیست و از صفر الی صد هزار دلار میتواند قیمتگذاری شود. در ایران یک سیستمی وجود دارد که عرضه اولیه توسط یک تامین سرمایه و یا مشاور سرمایهگذاری ارزشگذاری میشود که اخیرا محل فساد و ابهام بوده که یک شرکت هزار میلیارد تومانی چگونه 5 هزار میلیارد تومان ارزشگذاری میشود. سهامداران برای خرید عرضه اولیه موظف هستند که به قیمت ارزشگذاری و تعیین شده خرید کنند. دولت وعده عرضه 150 را در بازار بیان کرده که باتوجه به وضعیت فعلی بازار، مدل ارزشگذاری و مسائل اقتصادی رخ دادن یکدهم این عرضه تا پایان سال غیرممکن به نظر میرسد.
پیمان مولوی: ما عرضه اولیههای بازار را به عرضه اولیه کوپنی تبدیل کردیم. هر سهم عدد بسیار کوچکی عرضه میشود و به عنوان سیستم کوپنی عرضه اولیه شناخته میشود. ما باید به سمت و سوی ارزشگذاری حرفهای نهادیهای سرمایهگذاری برویم و مشخص نیست این حرفه چقدر زمانبر باشد. برای مثال هنوز مشخص نیست که یک شرکت تولیدکننده مواد غذایی چگونه ارزشگذاری میشود و سود این شرکت چگونه جهش چنددرصدی پیدا میکند. مجوز برای شرکتهای سرمایهگذاری زمانی صادر میشود که ما بخواهیم وضعیت بازار را تشخیص دهیم اما درحال حاضر هیچ خروجی از این روند نداریم و کسی هم نمیتواند بگوید قیمتگذاری اشتباه بوده است. اما؛ نکته سوم این است که نباید به دام اعداد و ارقام بیفتیم. اقتصاد دولتی، اقتصاد عدد و رقم است ما میخواییم تعدادی عرضه در بازار انجام دهیم و این تعداد از طریقی پیدا میشود. بازار، کشش بازار، تقاضا و... اینها عواملی مهم است. چه موردی وجود دارد که ما از بورسهای جهانی الگوبرداری کنیم و سعی کنیم بازار را متناسب با این عوامل توسعه دهیم.
به طور کلی دو مشکل در بازار وجود دارد؛ فروش کوپنی سهام در عرضه اولیه و گزینه دوم بحران ارزشگذاری. ارزشگذاری نادرست تاثیر ارزشگذاریهای درست را از بین میبرد.
*تاثیر بودجه 1400 روی بازار سهام و به طور کلی اقتصاد چیست؟
پیمان مولوی: طی سال جاری صحبتهای بسیار زیادی درخصوص بودجه 1400 شده است و برخی از موارد اینگونه به نظر میرسد تا سال گذشته بودجه ایران همانند سوییس بود و در بودجه 1400 مشکلات پیش آمده در بودجه سالهای گذشته تاکنون وضعیت بدین شکل بوده و هیچگونه تفاوتی در بودجه وجود نداشته. باید یک نوع درآمدهایی ایجاد کنیم. در بودجه سالهای گذشته فروش نفت وجود داشت و در سال آینده وجود ندارد و باید از ابزارهای متنوعی برای جبران این موضوع استفاده کنیم. مشکل بودجه اینجاست که به جای اینکه به روشهای مدرنی همانند فروش اوراق روی بیاوریم و این موضوع را وارد پروژههای زیرساختی کنیم و یک سند حسابداری جدید و یکسری هزینه، درآمدهایمان غیرقابل اتکا داشته باشیم در عوض مصارف هیچگونه کاهشی نداشته باشد. این بدان معناست که ما به سمت سوی افزایش پایه پولی، افزایش نقدینگی، بدون رشد اقتصادی خواهیم رفت و وارد اقتصاد تورمی میشویم.
اصلاح ساختار بودجه، بدون اصلاح ساختار اقتصادی ممکن نیست و ما متخصص استحاله کلمات هستیم، اصلاح ساختاری بودجه یعنی اصلاح ساختاری اقتصاد ایران، اصلاح ساختاری اقتصاد نیز یعنی، کوچکتر شدن تمامی هزینهها. اضافه کردن درآمد حوزههای زیرساختی و واقعی میتواند به اقتصاد کمک کند ولی؛ چرا این مورد در بودجه نسیت و تاثیر آن روی بازار سرمایه چیست؟
دو نوع رشد اقتصادی با این بودجه میتوان برای بازار سرمایه متصور بود؛ نخست، رشد توام با افزایش رشد اقتصادی که رشد پایا و ماندگاری است. رشد ناشی از افزایش نقدینگی، پایه پولی، تورم که آنهم میتواند منجر به افزایش بازار بورس شود، نوع این دو رشد بازار باهم متفاوت است. بازار سرمایه با بازار مسکن، بازار طلا، بازار خودرو تفاوتی ندارد و نکته بعدی در هر کدام از این بازارها نرخ دلار ماشه اصلی آن است همیشه کشیده میشود، ما بازهم شاهد این وضعیت خواهیم بود.
هرگونه عدم توازن در یک بازار در سال 1400 توسط بازارهای دیگر جبران میشود، این جبران میتواند ناشی از بازار سرمایه، دلار و یا دیگر بازارهای مالی باشد. اگر در سال آینده رشد اقتصادی نداشته باشیم شاهد گزینه دوم و رشد تورمی خواهیم بود.
مهدی محمود رباطی: چرا بودجه 1400 اینقدر بحثبرانگیز شد؟ به نظر من بودجه 1400 یک نوع انفجار از گرداب حکمرانی در یک دهه گذشته بود و دهه 90 را میتوان دهه گمشده در حوزه اقتصادی کشور درنظر گرفت.
بودجه 1400 نشان میهد که توان اداره کشور با وضعیت فعلی وجود ندارد. ما این روند را در سالهای گذشته نیز تجربه کردیم اما؛ این وضعیت را در بودجه 1400 به وضوح میبینیم. با نگاهی کوتاه به ارقام بودجه سال آینده باید گفت ما در بودجه یک موردی داریم به نام کسری ساختاری یا همان کسری عملیاتی داریم اما؛ این موضوع چیست؟ این کسری کلیه مصارف از درآمد مالیاتی، گمرک و فروش خدمات دولت است. کسری بودجه در سال گذشته یعنی سال 98 معادل با 196 هزار میلیارد تومان بود و در سال 99 نیز این کسری به 273 هزار میلیارد تومان رسید.
این کسری ساختاری که در بودجه سال 1400 بودجهای ارایه شد، دارای 520 هزار میلیارد تومان کسری ساختاری است که حال تمهیداتی که دولت درنظر گرفته در خوشبینانهترین حالت میتواند به 326 هزار میلیارد تومان برسد. یعنی ما در بودجه 1400 تقریبا دو برابر بودجه 99 کسری عملیاتی داریم اما؛ این مورد منجر به چه چیزی میشود؟
این کسری براساس چیزی که دولت در بودجه اعلام کرده، کسری از محل فروش نفت به میزان 2 میلیون و 300 هزار بشکه در روز از محل پیشفروش نفت از محل اوراق و فروش سهام و فروش اموال تامین میکند که فروش اموال 25 هزار میلیارد تومان دیده شده است.
سال گذشته فقط 1000 میلیارد تومان از این کسری محقق شده و سهام نیز که 95 هزار میلیارد تومان دیده سال گذشته رقم کمتری و تمامی آن نیز در بازار محقق نشد. همچنین گفته شده که 199 هزار میلیارد تومان فروش نفت و 70 هزار میلیارد تومان نیز پیشفروش نفتی خواهیم داشت. بنده فکر میکنم در اوج توافقات بعد از برجام نیز نتوانستیم این مقدار نفت را به فروش برسانیم و حال دولت چه پیشفرضی درنظر گرفته که این مقدار فروش نفت را در بودجه سال آینده آورده است.
به طور قطع این اعداد عمده در بودجه سال آینده محقق نخواهد شد. البته ما یک کسری تحقق هم خواهیم داشت که همان 300 هزار میلیارد تومان است که شاید مقداری کمتر شود و دولت این مبلغ را عموما از دو محل تامین میکند؛ نخست، استقراض میکند و از طریق مختلف از بانک ها تامین می کند. این بدان معناست که به چاپ پول میپردازد و این دو موضوع به شدت پایه پولی کشور را افزایش میدهند. ما در سال 1399 با کسری ساختاری 273 هزار میلیارد تومان و حدود 130 الی 140 هزار میلیارد تومان کسری عملیاتی یک چیزی حدود 70درصد تورم واقعی داشتهایم و تورم اعلامی هم در حدود 40 الی 50درصد بوده است. با دوبرابر شدن کسری باید چاپ اوراق در مقیاس وسیع صورت گیرد و این مورد کاری است که تمامی کشورها در دنیا استفاده میکنند اما؛ هنوز مشخص نیست که چرا ایران در این خصوص مقاومت میکند.
با توجه به اینکه رقم بدهی GDP(تولید ناخالص داخلی) بسیار پایین است و اگر فروش اوراق صورت نگیرد ما شاهد عدم جبران کسری بودجه خواهیم بود که قطعا با یک تورم بسیار بزرگتری از وضعیتی که در سال 99 است مواجه خواهیم بود.
درخصوص تاثیر این مورد روی بورس هم باید گفت: زمانی که با یک پدیده تورمی در سطح کلان کشور مواجه میشویم این مورد به همان نسبت در بورس نیز رشد خواهد داشت و برای پوشش دادن آن تورم سایر بازارها همانند بورس کاربرد دارد.
مهمترین تهدید برای بازارهای دارایی این است که دولت برای کنترل تورم چه حرکتی میکند و به سمت افزایش نرخ بهره میرود یا خیر؟ اگر افزایش نرخ بهره رخ دهد، میتواند ضربهای به رشد بازار باشد و این مورد قطعا تورم شدیدتری خواهد داشت و اگر اوراق چاپ نشود که حتی افزایش نرخ بهره هم کماکان نرخ بهره واقعی را مثبت نخواهد کرد و کماکان بازارهای دارایی جذاب خواهند بود.
به طور کلی با این نوع بودجه یکسری شرایط تورمی شدیدتری نسبت به سال جاری خواهیم داشت مگر اینکه اینکه اوراق در سطح وسیعی چاپ شود. همچنین در شرایط تورمی شدید کلیه بازارهای دارایی وضعیت تشکیل حباب و رشدهای غیرعادی را تجربه خواهند کرد و بورس نیز از قاعده این وضعیت مستثنا نیست.
فردین آقابزرگی: با تجربهای که در اقتصاد دنیا در مقوله کوچکسازی بدنه دولت به منظور افزایش بهرهوری، کارایی و راندمان اقتصادی ایجاد شده با نگاه به بودجه از سال 1396 همانگونه که اشاره کردن اشاره شد. تراز عملیاتی کشور ما از سال 1396 براساس قانون برنامه توسعه ششم اینگونه بود که در سال 1400 به نقطه صفر برسد.
یعنی درآمد منهای هزینه صفر، در صورتی که از 25درصد سال 96 در سال 1400 به حدود 50درصد مازاد هزینه به درآمد میرسیم و این موضوع یعنی بزرگترین شدن دولت، کاهش بهرهوری و تصدیگری دولت کماکان محور عملیات است. متاسفانه در موردکاهش ارزش پول ملی شاهد رشد فزاینده در بازار سرمایه به منظور پیشگیری از کاهش ارزش سپرده و نقدینگی خواهیم بود و این با فرض ثابت بودن شرایط حال حاضر است، یک ماه دیگر، شش ماه دیگر یک تحول چشمگیری خواهد داشت. البته در یک الی دو دهه گذشته نیز اینگونه سوابقی مشاهده نکردیم چه در ابعاد سیاسی و در ابعاد اقتصادی، انتظارات ممکن است شکل بگیرد اما با فرض ثابت بودن شرایط حال حاضر کماکان بازار سرمایه اولویتی است برای امر سرمایهگذاری حداقل به منظور پیشگیری از کاهش ارزش نقدینگی رخ میدهد.
منبع: تعادل
دیدگاه تان را بنویسید