سلامت مالی و رابطه آن با فراگیری مالی
یکی از مفاهیم بسیار مهم مرتبط با فراگیری مالی در دنیای امروز، موضوع «سلامت مالی» است که آن را اینگونه تعریف کردهاند: «سلامت (یا حالِ خوب) مالی، وضعیتی است که در آن یک فرد یا سازمان، میتواند بهراحتی به تعهدات مالی خود، عمل کند.
اعتمادآنلاین| فرهنگ فرزان، کارشناس صنعت بانکداری- یکی از مفاهیم بسیار مهم مرتبط با فراگیری مالی در دنیای امروز، موضوع «سلامت مالی» است که آن را اینگونه تعریف کردهاند: «سلامت (یا حالِ خوب) مالی، وضعیتی است که در آن یک فرد یا سازمان، میتواند بهراحتی به تعهدات مالی خود، عمل کند و به آینده مالی خود نیز امیدوار باشد.» به این ترتیب سلامت مالی شامل چهار بعد مختلف زیر است:
سلامت مالی در زندگی روزمره: اینکه فرد از عهده مخارج روزانه و کوتاهمدت خودش بربیاید.
تابآوری مالی: فرد در برابر شوکهای اقتصادی (نظیر رکود اقتصادی ناشی از شیوع کرونا) بتواند مقاومت کند.
هدفگذاری مالی: فرد بتواند برای خودش، اهداف مالی تعیین کند و به آنها هم دست یابد.
اطمینان مالی: فرد در مورد تحت کنترلداشتن جنبههای مختلف مالی زندگی خود احساس امنیت داشته باشد.
البته تعریف فوق تنها تعریف سلامت مالی نیست و میتوانیم مثلا بگوییم سلامت مالی یعنی: «دراختیارداشتن وجوه نقد ضروری برای زندگی روزمره، داشتن توانایی مالی کافی جهت پوشش هزینههای بهداشت و سلامت، داشتن پوشش حمایتی مالی مناسب برای پوشش زمان بازنشستگی و داشتن امکانات مالی برای حمایت از خانواده پس از مرگ فرد؛ مثلا از طریق خرید بیمه عمر.»
با توجه به توضیحات فوق، سلامت مالی و فراگیری مالی دو بال حرکت انسانها، سازمانها و جوامع به سوی افزایش استانداردهای کیفی زندگی محسوب میشوند. سلامت مالی اگرچه به دسترسیداشتن به حداقلِ درآمد و منابع مالی میپردازد؛ اما در عین حال روی «مهارتافزایی، آموزش و توانمندسازی افراد و سازمانهای جامعه در حوزه مدیریت مالی خود برای ایجاد حس اطمینان و کنترل درمورد امور مالی» تمرکز دارد. از سوی دیگر، فراگیری مالی به دنبال ارائه زیرساختها و ابزارهای لازم برای استفاده از مهارتها و توانمندیهای مالی توسط افراد و سازمانهاست. در نتیجه باید توجه کنیم سلامت مالی و فراگیری مالی صرفا روی فقرزدایی از جامعه و دهکهای پایین درآمدی تمرکز ندارند، بلکه به دنبال «توانمندسازی تمام انسانها، کسبوکارها و سازمانهای جامعه در حوزه مدیریت مالی خود برای افزایش کیفیت زندگی کل جامعه» هستند.
طبعا برای داشتن توانایی استفاده از مهارتها و قابلیتهای مالی، افراد و سازمانها ضروری است به ابزارهای لازم مالی هم دسترسی داشته باشند؛ مثلا فردی که به اهمیت سرمایهگذاری برای آینده زندگی خود واقف است، باید ابزارهای متنوعی برای سرمایهگذاری در اختیار داشته باشد تا بتواند بدون توجه به میزان سرمایه خود و البته با درنظرداشتن میزان ریسکپذیریاش، در حوزههای مولد برای کل جامعه سرمایهگذاری کند. برای چنین فردی در یک اقتصاد دارای فراگیری مالی انواع روشهای سرمایهگذاری فراهم است؛ از جمله موارد زیر که کمابیش هم در جامعه ما در دسترس هستند:
امکان افتتاح حسابهای سپرده سرمایهگذاری در بانک
امکان سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار و صندوقهای سرمایهگذاری مختلف
امکان سرمایهگذاری روی انواع پروژهها و استارتآپهای جذاب و با پتانسیل بالا
امکان سرمایهگذاری در بازارهای دارایی مانند طلا و املاک
امکان سرمایهگذاری روی ارزهای خارجی و رمزارزها (کریپتوکارنسی)
امکان سرمایهگذاری از طریق خرید بیمه عمر
با توجه به توضیحات فوق میتوان گفت که لازمه سلامت مالی، افزایش فراگیری مالی است و برای افزایش کیفیت زندگی در جامعه، به هر دو عامل نیاز داریم. یعنی باید زمینه را برای دسترسی تمام اعضای جامعه به شغل و درآمد حداقلی فراهم کنیم و سپس، آنها را از نظر قابلیتهای مربوط به تفکر و سواد مالی هم توانمند سازیم. همچنین لازم است ابزارهای لازم را برای اداره اثربخش و ارتقای مستمر کیفیت زندگی مالی در اختیار افراد و سازمانهای جامعه قرار دهیم. مؤسسات مالی در تمامی این سه حوزه یعنی اشتغالزایی، توانمندسازی جامعه و توسعه ابزارهای مدیریت امور مالی زندگی میتوانند نقش ایفا کنند.
آنها برای ارتقای سلامت مالی و فراگیری مالی در جامعه میتوانند اقداماتی چون موارد زیر را در دستور کار قرار دهند:
بازطراحی و بازتعریف مبانی تعریف محصولات و خدمات مالی به منظور متناسبسازی آنها با نیازهای گروههای خاص مشتریان (مثال: آیا میتوانیم به «بانکداری برای دانشآموزان» یا «سرمایهگذاری برای افراد روزمزد» فکر کنیم؟)
سرمایهگذاری روی ارتقای سواد مالی جامعه به ویژه مشتریان خود (مثال: آیا یک بانک میتواند برای مشتریان بانکداری خُرد خود، کلاس آموزشی آنلاینی در زمینه «مباحث پایهای مدیریت مالی شخصی» برگزار کند؟)
تنوعبخشی به ابزارهای مختلف مدیریت مالی برای مشتریان در چارچوب قوانین و مقررات و نوآوری در محصولات و خدمات (مثال: آیا یک کارگزاری بورس یا شرکت سرمایهگذاری میتواند با راهاندازی یک سکوی سرمایهگذاری جمعی، به تمام مشتریان خود اجازه دهد حتی فقط با داشتن «هزار تومان» بتوانند در سرمایهگذاری روی پروژهها و استارتآپهای سودآور، مشارکت کنند؟)
تجمیع محصولات و خدمات مالی (و حتی غیر مالی) در قالب یک پلتفرم واحد و قابل دسترس در کانالهای مختلف غیرحضوری، اعم از وب، اپلیکیشن موبایل، تلفنبانک و... (مثال: قبلتر بانکها به دنبال تبدیلشدن به سوپرمارکت مالی بودند. در دنیای «سوپراپ»ها، بانکها چگونه میتوانند رقابتپذیری کانالهای دسترسی به خدمات خود را برای مشتریان حفظ کنند؟ آیا بانک نمیتواند خدمات سرمایهگذاری و بیمه را در درون اینترنتبانک و همراهبانک خود به مشتریانش ارائه دهد؟ آیا بانک نمیتواند خدمات متنوع مالی و غیر مالی ـخدماتی فراتر از خدمات پایه پرداخت و انتقال وجهـ شرکای تجاری خود را را در داخل پلتفرم خود برای مشتریانش ارائه دهد؟)
نکتهای که پیش از این هم روی آن تأکید کردیم این است که سرمایهگذاری در این حوزه اگرچه میتواند جزو مسئولیت اجتماعی مؤسسات مالی به ویژه بانکها محسوب شود اما تمام ماجرا هم این نیست. درواقع فینتکها با هوشمندی تمام، متوجه این موضوع شدهاند که به عنوان یک خدماتدهنده مالی باید به مشتریانشان در درجه اول «سلامت و فراگیری مالی» بفروشند و نه صرفا «خدمات مالی». درواقع «مشارکت در توسعه سلامت و فراگیری مالی» اعضای جامعه اگرچه یک ارزش اخلاقی ارزشمند در دنیای کسبوکار است؛ اما درحقیقت، یک «گزاره ارزش» بسیار کلیدی در مدل کسبوکار مؤسسات مالی در جهان امروزی هم محسوب میشود.
به عنوان مثال به آمارهای زیر که توسط شرکت پیپل ارائه شدهاند، توجه کنید:
توسعه خدمات مالی دیجیتالی تا سال 2025 میتواند باعث خلق 95 میلیون شغل جدید در جهان شود، 1.6 میلیون نفر (که بیش از نیمی از آنها زنان هستند) را به چرخه اقتصاد بیفزاید و موجب افزایش 3700 میلیارد دلاری در تولید ناخالص داخلی (GDP) کشورهای جهان شود. حدود دوسوم از این ارزشافزوده اقتصادی با افزایش استفاده از خدمات دیجیتال ایجاد میشود.
مرکز نوآوری خدمات مالی برآورد کرده که با توسعه سلامت و فراگیری مالی، افراد بدون بانک در ایالات متحده بیش از 145 میلیارد دلار برای مدیریت امور مالی خود هزینه خواهند کرد و نکته جالب این است که در آن حالت، هزینهای که این افرادْ برای بهره و کارمزد خدمات مالی میپردازند تقریبا به اندازه مبلغی است که برای خرید مواد غذایی هزینه میکنند.
براساس برآورد بانک جهانی، 43 درصد از حسابهای بانکی در بانکهای هندوستان، راکد هستند. این یعنی حسابهای 195 میلیون از 460 میلیون حساب راکد افراد بزرگسال در جهان، متعلق به کشور هند است. 73 درصد از مصرفکنندگان هندی گفتهاند که به بهرهمندی بیشتر از خدمات مالی به ویژه در دو حوزه تسهیلات و خدمات اعتباری علاقهمند هستند.
جمعبندی
واقعیت این است که در ایران، فراگیری مالی از جنبه دسترسی به خدمات پایه مالی به ویژه حساب بانکی و کارتهای بدهی (Debit Card) مشکل خاصی ندارد؛ چنانکه مدیر اداره نظامهای پرداخت بانک مرکزی در اواخر تیرماه 1400 اعلام کرد که سرانه تعداد کارت بانکی در کشور حدود 3.3 کارت به ازای هر نفر است. اما تردیدی نیست که در زمینه خدمات ارزشافزوده مالی مانند خدمات اعتباری بانکی به عنوان جایگزین تسهیلات خرد، محصولات بیمهای، محصولات سرمایهگذاری برای عامه مردم و بسیاری حوزههای دیگر چه از نظر ضریب نفوذ در جامعه و چه از نظر طراحی محصولات نوآورانه، جای کارهای بسیاری وجود دارد که نشانه آن هم استقبال مردم از محصولات نوآورانه بانکی و استارتآپهای فینتک، به ویژه محصولات دیجیتالی آنها در سالهای اخیر است.
اما با وجود تأثیر قابل توجه شرایط اقتصادی کلان جامعه، به ویژه تأثیرات تحریمهای ایالات متحده، افزایش نرخ ارز، تورم بالا و مزمن، رکود اقتصادی و بحران کرونا در سالهای اخیر بر سلامت مالی اعضای جامعه، به نظر میرسد که در زمینه سلامت مالی هم کارهای زیادی برای انجام وجود دارند که در این مقاله به برخی از آنها اشاره شد. به عنوان مثال با عرضه محصولات سرمایهگذاری که هر فردی با هر میزان سرمایه (حتی هزار تومان) بهراحتی از طریق ابزارهای دیجیتال بتواند سرمایهگذاری کمریسک با بازده مناسب داشته باشد، میتوان بخشی از مردم عادی جامعه را از فضای سوداگری به فضای سرمایهگذاری مولدْ هدایت کرد.
در عین حال سرمایهگذاری روی ارتقای سواد مالی در جامعه هم اقدام بسیار مهم دیگری است که لازم است مورد توجه مؤسسات مالی قرار بگیرد.
دیدگاه تان را بنویسید