کد خبر: 268584
|
۱۳۹۷/۱۱/۲۳ ۱۱:۳۱:۰۰
| |

رابرت فیسک نویسنده و روزنامه‌نگار انگلیسی تحلیل کرد؛

چرا سرنوشت خاشقجی اهمیت بیشتری نسبت به دیگر روزنامه‌نگاران کشته‌شده دارد؟

سرنوشت جمال خاشقجی، اهمیت به غایت بیشتری نسبت به سرنوشت یاسر مرتجی که در غزه کشته شد، دارد چرا که تحقیقات سازمان ملل متحد در ترکیه برای جستجو درباره اعمال نابکارانه عربستان سعودی، با تحقیقات کامل سازمان ملل متحد در غزه تفاوت بسیار زیادی دارد. فرستاده سازمان ملل ریچارد گلدستن گزارش خود در مورد جنگ غزه در سالهای 2009-2008- برای آن‌چه که کشتار نامیده می‌شد- را طرح و سپس آن را تکذیب کرد، و به خاطر این کار توسط اسرائیل و دوستانش به عنوان یهودی‌ستیز، دشمن «شرور» و «خائن» به حقیقت (با آن‌که او یهودی بود) تخریب شد.

چرا سرنوشت خاشقجی اهمیت بیشتری نسبت به دیگر روزنامه‌نگاران کشته‌شده دارد؟
کد خبر: 268584
|
۱۳۹۷/۱۱/۲۳ ۱۱:۳۱:۰۰

اعتمادآنلاین| مینا جزایری- رابرت فیسک نویسنده و روزنامه‌نگار انگلیسی به عنوان خبرنگار روزنامه ایندیپندنت در امور خاورمیانه بیش از سی سال ساکن بیروت است. او در مقاله‌ای جالب توجه به بررسی مقایسه‌ای واکنشهای جهانی به قتل خاشقجی و قتل دیگر روزنامه‌نگاران می‌پردازد. در این مقاله چنین آمده است:

مایه دلگرمی است که بشنویم که اگنس کالامارد، کارشناس اجرایی سازمان ملل، در نهایت در استانبول است تا «تحقیقات بین‌المللی مستقل» درباره قتل جمال خاشقجی را پیش ببرد. شاید دیر پرداختن بهتر از هرگز نپرداختن باشد، اما خرِ پیر سازمان ملل، بر طبق سیاستهای صاحب‌منصبان پرمدعای حاشیه رودخانه شرقی در نیویورک، در صحنه جهانی یورتمه می‌رود.

از این رو کالامارد چهار ماه کامل پس از اینکه خاشقجی در کنسولگری عربستان در استانبول سلاخی شد، سررسیده است. او اکنون مودبانه از خود سعودیها می‌خواهد-«با احترام»، چنانکه خودش می‌گوید- که به او امکان دسترسی به صحنه قتل را «در بعضی سطوح» بدهند.

همانطور که همه ما می‌دانیم، خاشقجی حقیقت را درباره عربستان سعودی نوشته بود، با فریب به کنسولگری کشورش در استانبول کشانده شد، او را خفه و سپس تکه‌تکه کردند و به صورت مخفیانه‌ای دفن شد. اگر قصد داریم با کسانی که اعضای صنف روزنامه‌نگاران را به قتل می‌رسانند با شدت برخورد کنیم- افسوس، باید برای یک لحظه همه روزنامه‌نگاران ترکی که در کشور خودشان زندانی هستند را کنار بگذاریم-کالامارد این اقدام را آغاز کرده است. که این امر در تضاد با رفتار افرادی همانند رئیس بانک سرمایه‌گذاری مورگان استنلی، جیمز گورمن، و رئیس‌جمهور سوئیس یولی مورِر که مشتاق از سر گرفتن روابط تجاری با عربستان سعودی هستند قرار دارد.

مورِر اعلام کرده است که «ما مدتهاست با پرونده خاشقجی درگیریم.» من از روی عقل سلیم فکر می‌کنم بعید است که گورمن یا مورِر با فریب به سفارت عربستان کشانده شوند، آنها را خفه و با اره تکه‌تکه کنند و در گور ناشناسی دفن شوند.

اما این تمام نقطه‌نظر من نیست. پرسش اصلی من این است که چرا کشته شدن یک روزنامه‌نگار عرب با کشته شدن دیگر روزنامه‌نگاران عرب برابر نیست؟ برای مثال، چرا سرنوشت جمال خاشقجی، دوست و همکار بسیاری از ما، از اهمیت به غایت بیشتری نسبت به سرنوشت یاسر مرتجی برخوردار است؟

اولین نکته این است که یاسر مرتجی در غزه کشته شد. دومین نکته این است که او یکی از 15 گزارشگر یا خدمه دوربینی است که بر طبق گفته کمیته حفاظت از روزنامه‌نگاران از سال 1992 تاکنون توسط اسرائیلی‌ها کشته شده است، دونفر از این تعداد سال گذشته کشته شدند. تیراندازی به گزارشگران در غزه به قدری عادی شده است-بیشتر از 4 نفر بین مِی و سپتامبر 2018 توسط گلوله‌های اسرائیل زخمی شده‌اند- که روزنامه‌ها و تلویزیون غربی به ندرت زحمت ثبت رنج و مصیبت آنها را به خود می‌دهند.

درست همانطوری که سعودی‌ها از پیوند خاشقجی با «تروریسم» صحبت می‌کنند-منظورشان اخوان المسلمین است- اسرائیلی‌ها نیز از پیوندهای خیالی کشته‌شدگان روزنامه‌نگار غزه با «تروریسم» می‌گویند. در مورد یاسر مرتجی، این پیوند با حماس فرض شده بود- که به اخوان‌المسلمین نزدیک است و در ناکجاآباد تخیل سعودی‌ها، خاشقجی برای آنها کار می‌کرده است.

برای یک لحظه فراموش کنید که همانند ادعای عضویت خاشقجی در اخوان‌ المسلمین هیچ مدرکی دال بر این که مرتجی مامور حماس بوده است وجود ندارد؛ طبق گفته‌های آسوشیتدپرس، به تازگی شرکت تولید مِدیایی که مرتجی در آن مشغول به کار بوده است، پس از بررسی‌های دولت ایالات متحده از آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده (USAID)، کمک هزینه‌ای دریافت کرده است. هنگامی‌که مرتجی در 6 آوریل 2018 در 300 فوتی مرز اسرائیل و غزه طی هفته «راهپیمایی بزرگ بازگشت» فلسطینی‌ها مورد هدف قرار گرفت، جلیقه ضدگلوله‌ای با آرم «پرس» پوشیده بود. نُه فلسطینی دیگر نیز در همان روز کشته شدند و 491 نفر توسط گلوله‌های پلاستیکی با روکش فولاد و نارنجک‌های گاز اشک‌آور زخمی شدند.

مرتجی در میان تعداد زیادی از فلسطینیها فیلمبرداری می‌کرد، در حالی که دود سیاهی در هوا پخش شده بود. اما تک‌تیراندازی از ناحیه پایین بازو او را مورد هدف قرار داد- جایی که شکاف کشنده‌ای در همه جلیقه‌های ضدگلوله وجود دارد- مرتجی در حالی که به همکارش می‌گفت: «زخمی شدم. من زخمی شدم. شکمم» بر روی زمین افتاد. جلیقه‌های ضدگلوله توسط بسیاری از خبرنگاران غربی در خاورمیانه مورد استفاده قرار می‌گیرد- منتقدان بر این باورند که حتی در بسیاری از موارد که خبرنگاران با صحنه نبرد فاصله زیادی دارند نیز از جلیقه ضد گلوله استفاده می‌شود. اما مرتجی انسان متظاهری نبود.

خاشقجی در یک ستون همیشگی برای واشنگتن‌پست می‌نوشت. مرتجی، که به نحو منحصر به فردی هنگام تهیه گزارش برای شرکت تولیدی عین مدیا از پهباد استفاده می‌کرد، در تهیه گزارش به بی‌بی‌سی و الجزیره کمک می‌کرد. رهبر حماس برای مراسم خاکسپاری مرتجی حاضر شد، اما مرتجی یکی از شناخته‌شده‌ترین روزنامه‎‌نگاران غزه بود- و اسماعیل هنیه باید آنجا بوده باشد. دست‌کم پیکر مرتجی طی یک مراسم تشییع جنازه دفن شد- که بیشتر از آن چیزی است که می‌توانیم برای خاشقجی بگوییم.

چهار سال پیش‌تر، مرتجی توسط ماموران حماس برای امتناع از تحویل دادن فیلم‌هایش به آنها مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود و هیچ شواهدی در دست نیست که او تا کنون برای حماس و یا با آنها کار کرده باشد. حتی اگر این دروغها حقیقت داشته باشد، همگان می‌دانند که سال‌ها پیش از آن‌که مرتجی خواهان جلای وطن به ایالات متحده بوده، خاشقجی از رژیم جلاد عربستان سعودی حمایت می‌کرده است- واقعیتی که هنگام محکوم کردن قتل او زیاد درباره آن نگران نیستیم.

اما تحقیقات سازمان ملل متحد در ترکیه برای جستجو درباره اعمال نابکارانه دشمن فعلی، عربستان سعودی، با تحقیقات کامل سازمان ملل متحد در غزه در زمینه کشته شدن روزنامه‌نگاران فلسطینی که پیش از این توسط اسرائیل و پروپاگاندایش، انگِ حامی «تروریست» بودن خورده‌‌اند تفاوت بسیار زیادی دارد.

پس از آنکه فرستاده سازمان ملل ریچارد گلدستن گزارش خود در مورد جنگ غزه در سالهای 2009-2008- برای آن‌چه که کشتار نامیده می‌شد- را طرح و سپس آن را تکذیب کرد، و به خاطر این کار توسط اسرائیل و دوستانش به عنوان یهودی ستیز، دشمن «شرور» و «خائن» به حقیقت (با آن‌که او یهودی بود) تخریب شد، شک دارم اگنس کالامارد تمایلی داشته باشد برای تحقیق در مورد مرگ یاسر مرتجی به غزه سفر کند و نه سازمان ملل متحد نشینان در کناره رودخانه شرقی تمایلی خواهند داشت، که پس از شکست مفتضحانه گلدستون، موضوع اسرائیل را برجسته کنند.

سازمان ملل متحد منصفانه به مرگ مرتجی اشاره کرد و کارکنان حقوق بشر سازمان ملل به شدت به مرگ غیرنظامی‌ها، کارکنان پزشکی و روزنامه‌نگاران در کرانه غربی و همچنین نواز غزه انتقاد کردند. اما همه حکومت‌ها عادت دارند پس از ارتکاب اعمال خشونت‌آمیز توسط خدمتگزارانشان قول بررسی بدهند اما سوال این است که آیا این ضمانت‌ها چیزی بیش از مسکنی از نوع فراموشی به واسطه گذشت زمان را فراهم خواهد کرد.

طبق گفته‌های حجای العاد، رئیس اجرایی سازمان حقوق بشر اسرائیل بتسلیم، اسرائیل در برابر هر گونه انتقاد از اشغال سرزمین‌های فلسطینی به طور پرخاشگرانه‌ای «کمپین ساکت کردن» را اعمال می‌کند. اول، اسرائیل اعلام می‌کند که تحقیقات صورت داده خواهند شد. « اما 97 درصد از مواقع هیچ تحقیقی صورت نخواهد گرفت- یا تحقیقاتی انجام می‌شود اما هیچکسی متهم نمی‌شود.» نظرات بین‌المللی سپس با اخبار «تحقیقات» فرونشانده می‌شود.

«این تلاشی است برای خفه کردن هر نوع انتقادی از اشغال سرزمین‌های فلسطینی و با هیچ پیامد بین‌المللی نیز روبرو نمی‌شود.»

مرکز حقوق بشر فلسطینیها، المیزان، در غزه -سازمانی «قابل احترام»، عبارتی که روزنامه‌نگاران برای سازمان‌های غیردولتی که می‌توانند به آنها اعتماد کنند استفاده می‌کنند- برای بررسی کشتار غیرنظامی‌ها، کارمندان کمک‌های بشردوستانه و روزنامه‌نگاران به دیوان عالی اسرائیل مراجعه کرده است. «کشتن روزنامه‎‌نگاران نقض حقوق بشر و قوانین بین‌المللی است» جمله‌ای است که مدیر ارتباطات المیزان، محمود ابورحمان بارها و بارها هنگام صحبت با من تکرار می‌کرد. «یاسر مرتجی شخصی بود که همه او را می‌شناختند. او ارتباطی با حماس نداشت. اعتراضی شد، اگرچه نه به اندازه اعتراضی که برای خاشقجی صورت گرفت و واکنش قوی که توسط سازمان‌های بین‌المللی صورت گرفت.»

اما-مشکل بزرگی اینجا وجود دارد- ابورحمان نیز مانند بسیاری دیگر این تحقیقات را «یاوه» می‌داند، هرچند به روش پیچیده‌ای ترویج شده‌اند. او می‌گوید «تحقیقات اسرائیلی بهتر از تحقیقات سعودی نیستند.» «اقدام برای خاشقجی ضروری است- اما برای مرتجی و دیگرانی که آشکارا به عنوان روزنامه‌نگار شناخته شده‌اند، کسانی که آشکارا توسط تک‌تیراندازهای اسرائیلی قابلت رویت هستند، نیز ضروری است. اسرائیلی‌ها اعلام کردند که در مورد آنها «تحقیق» می‌کنند.»

پس از این‌که مرتجی هدف قرار گرفت، کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران (CPJ) طی نامه‌ای از بنیامین نتانیاهو تقاضا کرد که نخست‌وزیر اسرائیل «تضمین کند که تیراندازی به روزنامه‌نگارانی که تظاهرات در نوار غزه پوشش می‌دهند سریعا و به طور جامع مورد بررسی قرار گیرد». مدیر اجرایی کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران، جوئل سیمون نوشت، اسرائیلی‌ها یک سرتیپ را برای تحقیق درباره واکنش ارتش به معترضان فلسطینی -و به طور خاص در مورد قتل یاسر مرتجی- منصوب کرده‌اند، بنابراین «تحقیقات» باید عمومی شود.

دنیا منتظر پاسخ نتانیاهو است. ما همه منتظر نتایج این «تحقیقات» هستیم- هر زمان که سرتیپ اسرائیلی نتایج شاق خود را عرضه کند. درست همانطوری که ما با اعتماد به نفس کامل برای نتایج فوق‌العاده منصفانه و دقیق «تحقیقات» انجام شده توسط سعودیها درباره قتل جمال خاشقجی منتظر ماندیم، تحقیقاتی که انجام آن توسط خود شاهزاده محمد بن سلمان دستور داده شد، فردی که سیا معتقد است خود در وهله اول دستور قتل خاشقچی را صادر کرده است.

متاسفانه، «تحقیقات» در خاورمیانه به معنای پنهان‌کاری است. همانند علامتی است که هنگام خواب بر روی در اتاق هتل می‌گذارند. مزاحم نشوید. سکوت. و اگر آدم خوش‌شانس باشد هر وقت که از خواب بیدار شد کابوس‌ها همه به فراموشی سپرده شده‌اند.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها