گزارش رابرت فیسک از یک کتاب
مقایسه تطبیقی نسلکشی ارامنه و نسلکشی یهودیها/ حوزه جغرافیایی ترسناکی برای کشتار وجود دارد
آیا امکان دارد که افراد به قدری به قساوت عادت کنند که تغییر کنند و اعمال سادیستیشان جایگزین انسانیت شود؟
اعتمادآنلاین| مینا جزایری- رابرت فیسک در گزارشی تحلیلی به بررسی کتاب «30 سال نسلکشی: کشتار اقلیت مسیحی توسط ترکها از 1924-1894» میپردازد. در این گزارش چنین آمده است:
مورخ اسرائیلی بنی موریس نویسندهای است که در انجام کار خود کمال سعیاش را میکند. پاورقیهای کتاب جدیدش درباره 30 سال نسلکشی مسیحیان توسط حکمرانان ترک که با همکاری درور زیوی نوشته شده، بیشتر از یک پنجم کار 640 صفحهایاش را در بر دارد. «نگارش این کتاب نه سال تمام طول کشید، یک ماجراجویی بسیار طولانی»، این را همین هفته پشت تلفن هنگامی که آهی عمیق میکشید به من گفت. او در این کتاب درباره مشارکت آتاتورک در مراحل آخر نسلکشی حدود 2.5 میلیون مسیحی در امپراتوری عثمانی صحبت میکند؛ اینکه چگونه «مذاهب افراد را به خشونت افراطی سوق میدهند»- هنگام بیان اینها منظورش ترکها، داعش و جنگجویان صلیبی است- و حتی اعراب را برای عدم تواناییشان در انتقاد از خودشان محکوم میکند.
صرف عنوان کتاب موریس-زیوی، «30 سال نسلکشی: کشتار اقلیتهای مسیحی توسط ترکها از 1924-1894»، کافی است تا خشم ترکها، از اردوغان گرفته تا ذیل، را برانگیزد. در عوض ارمنیها و دیگر مسیحیان ادعای روشن موریس مبنی بر اینکه او تنها توانسته 30 سال کشتار آنها را آشکار کند مورد تردید قرار میدهند- بعضی دیگر از نسلکشی ارامنه از سال 1915 که اواخر قرن 19 قتلعامهای ترکیه رخ داده و پس از 1915 کشتار بازماندگان ارمنی و یونانی، آشوری و دیگران صورت گرفته صحبت کردهاند و جهان عرب دیدگاه نویسنده را مورد چالش قرار خواهد داد که معتقد است هولوکاست مسیحیان (به تعبیر من) بیشتر از اسلام انگیزش یافته است تا ملیگرایی ترکها.
شخصا با سابقه 35 سال قلمفرسایی در زمینه نسلکشی ارامنه، شک دارم که فراخوان واقعی برای «جهاد» در امپراتوری عثمانی در ابتدای جنگ جهانی اول به آن اندازه که موریس جلوه میدهد وحشیانه بوده باشد. در واقعیت به مفتیها گفته بودند که با مسیحیان در جنگ مقدسی هستیم- اما نه در برابر مسیحیان آلمانی، مسیحیان اتریشی-مجارستانی، مسیحیان بیطرف یا متحدان قدرتهای مرکزی (برای مثال، بلغارستان). احتمالاً بسیاری از مسلمانان عابد، در حالی که بر فرشهای کف مسجد نشسته بودند، از تعجب ناشی از این هشدارها سر تکان میدادهاند. خب، یک راه برای جلوگیری از این اشتباه در کتاب، توجه به افسرهای آلمانی بوده که ارتش عثمانی را آموزش میدادند، دیپلماتها و بازرگانان آلمانی که شاهد نسلکشی ارامنه با چشمهای خودشان بودند و در مورد آن نوشتند. هیتلر درست پیش از حمله به لهستان در سال 1939 از ژنرالهای خود میپرسد دیگر چه کسی اکنون ارامنه را به یاد دارد؟
اما در طول خواندن این کتاب بارها و بارها از روایتهای تکاندهنده، وحشتناک و نابی که موریس و زیوی آوردهاند زبانم بند آمد. این دو نویسنده در کتابشان آوردهاند «تعصب مذهبی خشن» در سرزمینهای مسلمانان به راه افتاده بود.
تاریخ: 1895. مکان: سوروک. شاهد: ابراهیم هارتنیان بازمانده ارمنی. «حمله اول به کشیش ما بود (ماردیرس بزیاکالیان). ضربه تبر سر از تن او جدا کرد. خونش به همه طرف پاشید، و دیوارها و سقف را قرمز کرد. در آن زمان من در میان قصابها بودم. یکی از آنها خنجرش را کشید... سه ضربه به سر من فرود آورد. خونم مانند فواره جاری شد... مهاجمان مطمئن بودند که من مردهام... سپس آنها دیگر مردان در اتاق را قتل عام کردند، و زنان زیباتر را برای تجاوز به آنها با خود بردند...»
جولای 1915. مکان: مرزیفون. شاهد: مبلغ مذهبی جی کی مارسدن. «آنها گروههای چهار نفره بودند در حالی که دستهایشان از پشت بسته شده بود و احتمالاً در دستههای صد نفری از سرزمینشان رانده شدند... آنها را 12 مایل در بیابان راه بردند، لباسهایشان را از تنشان در آوردند و آنها را وادار کردند در مقابل خندقی که قبلا آماده شده بود زانو بزنند در حالی که گروهی از روستاییان با چاقو و تبر آنها را به سرعت کشتند. برای یک هفته، این قضیه تکرار شد تا زمانی که 1230 نفر از مردان برجسته ارمنی کشته شدند.
در ژانویه سال 1920، دبیر انجمن مسیحیان جوان، سی. اف. اچ کراترن در مرعش بود. همسر کشیشی ارمنی خود را به بیمارستانش رسانده بود. او در مورد مشاهدات خود میگوید، «او از سه گلوله و سه زخم خنجر خونریزی داشت... در حالی که کودک 18 ماههاش را از سینهاش جدا کرده بودند و با چاقو و دختر بزرگترش را با تبر کشته بودند. چیزی که به اندوه این واقعه میافزاید این است که زن باردار بود و به محض رسیدن به بیمارستان سقط جنین کرد» این زن روز بعد فوت کرد.
در بالا فقط چند نمونه معدود از صحنههای کمتر خونین در این 30 سال را آوردهام. من برای خوانندگان از بیان انگشتهای قطع شده، هزاران دختر مورد تجاوز قرار گرفته، کشیشهای گردن زده شده یا سوخته شده بر صلیب چشمپوشی میکنم.
در نابودی نهایی ارامنه، یک مبلغ مذهبی آمریکایی از افرادی «با اذهان مجذوب تعصبی اسلامی که هفت مرتبه تشدید شده بود» سخن به میان آورده است. او نوشته است ترکها «از نوشیدن خون و چپاول و غارت و زور مست میشوند و به انسانی کلا متفاوت از آنچیزی که پیش از قساوت و خشونت بودهاند تبدیل میشوند.» بنی موریس فکر میکند این امر بیشتر نشأت گرفته از ترکیبی از ملیگرایی مدرن و زوال «روش حکومت اسلامی» بوده است.
من همه اینها را با او در میان گذاشتم. آیا ممکن است افراد به قدری به خشونت عادت کنند که تغییر کنند، و اعمال سادیستیشان انسانیت آنها را تغییر دهد؟ او دوباره گفت مذاهب افراد را به خشونت افراطی سوق میدهند، و سپس دوباره از این امر به عنوان «سادیسم افراطی» یاد کرد. موریس موافق بود که رومیها بیرحم بودند اما آنها بتپرست بودند. «از لحاظ مذهب، رومیها آماتور بودند. مذهب ابراهیمی مردم را به افراط سوق میداد» یهودیان با این امر مخالف بودهاند و فلسطینیان مخالفت خواهند کرد.
مطمئنا حوزه جغرافیایی ترسناکی برای کشتار وجود دارد. هزاران مورد از این اتفاقات وحشتناک در موصل، رقه، منبیج و دیرالزور از وحشت رخ داده است، شهرهایی که نام آنها از زمان شکنجههای داعش از سال 2014 به این سو برای ما بسیار آشناست.
چرا مدام پرسیده میشود آیا مسیحیان از 1924 به بعد آنجا را ترک نکردند؟ البته، از طرف فرانسویها و انگیسیها از آنها خواسته شده بود دوباره در کلیکیه، بینالنهرین و سوریه ساکن شوند؛ و نسلهای بعدی آنها نیز در معرض کشتار قرار گیرد.
ترکها تنها قاتلان نبودند و کردها نیز مسیحیان را برای ترکها کشتند همانطور که اوکراینیها نیز یهودیها را برای آلمانهای نازی کشتند. در جایی از متن موریس، گروهی از چرکسیها طنابی 25 یاردی از موی زنان جوانی را که کشته بودند، بافتند و آن را به عنوان هدیه برای فرماندهشان فرستادند.
در این کتاب مصطفی کمال آتاتورک بسیار مورد انتقاد قرار گرفته است. موریس ادعا میکند «گزارشهایی از او وجود دارد که در سال 1922 میگوید «هدف ما این است که از شر مسیحیان خلاص شویم- او این حرف را در تعدادی از گفتوگوهایش عنوان میکند» «او دستورها را داد و مردان در دولت آخرش مسئول هستند» اما اگر این تاریخ 30 ساله از کشتار از «تعصب مسلمانها» انگیزش مییابد بایستی به این موضوع هم اشاره کرد که «ترکهای خوب» نیز در این کتاب توصیف شدهاند. در اولین کشتارها، مقامات رسمی اسد بی، قاضی «صادق، بیطرف و بردبار» که تلاش کرد به مسیحیان کمک کند، را دستگیر کردند. پزشک ترک قهرمانی وجود دارد که سربازان ترک بیمارش را از بیمارستان بیرون انداخت و آنها را با پناهجویان ارمنی جایگزین کرد. مبلغ مذهبی تیسی آتکینستون امید داشت تا با این دکتر روزی «در پادشاهی بهشت» ملاقات کند. کسان دیگری هم هستند. این حقیقت دارد که مسیحیان یونانی مورخان کمتری نسبت به ارامنه دارند. دهها هزار نفر از یونانیان در ازای تعداد برابری از مسلمانان به یونان منتقل شدند- توافقنامههای رسمی کشتارها را قدری کاهش داد- اما موریس و زیوی توجه کمتری به وحشتی داشتند که نازیها به مردم آتاتورک اعمال کردند.
آتاتورک خودش اهمیت چندانی برای اسلام قائل نبود: او دودی و زنباره بود و قبل از اینکه او مسلمان باشد، یک ملیگرا بود. نازیها «ترکگرایی» جمهوری غیراقلیتگرای او را میستودند. هنگامی که او مُرد، صفحه اول روزنامه حزب ناسیونال سوسیالیست Volkischer Beobachter با نوار سیاه حاشیهدار شد.
نویسندگان این کتاب به طور خلاصه نسلکشی یهودیها را با نسلکشی ارامنه مقایسه میکنند- ترجیح من این است از هولوکاست یهودیان و هولوکاست ارامنه استفاده کنم- و روایتهای موازی از این دو واقعه وجود دارد که پیشتر منتشر شدهاند. ارمنیها ممکن بود بخشیده شوند اگر به اسلام میگرویدند یا با مردان مسلمان ازدواج میکردند. یهودیان نمیتوانستند جانشان را نجات دهند اگر دینشان را تغییر میدادند. کشتار ترکها بیشتر سادیستی بود. من فکر میکنم کشتار انجام شده به ابتکار آلمانی میتوانست به همان صورت در جنگ جهانی دوم بد باشد: سرهای بریده شده در کمپ جاسنواک در مرز بوسنی- کرواسی را مشاهده کنید. با این حال آزار و شکنجه یهودیان توسط نازیها در بیشترین حالت 12 سال به طول انجامید اما شکنجه مسیحیان در سرزمینهای عثمانی 30 سال به طول انجامیده است.
آلمانیهای غیرنظامی نقش کوچکی در هولوکاست یهودیان داشتند. شهروندان ترک نقش بسیار گستردهتری ایفا کردند. اگر 2.5 میلیون مسیحی عدد درستی برای کشتار در طی سی سال باشد- موریس به من هشدار داد که این عدد نمیتواند دقیقا ارزیابی شود و من مطمئنم که حرف او صحیح است- حداقل شش میلیون یهودی در فاصله سالهای 1945-1939 کشته شدند و بنابراین نازیها در یک پنجم زمانی که ترکها صرف کردند دو برابر آدمهای بیشتری را به قتل رساندند. ترکها هیچ ابزار صنعتی برای کشتار بیشتر و بیشتر مسیحیان نداشتند زیرا این مکانیزم در قرن 19 و 20 در دسترس نبود. اما بر اساس این رویه، چه تعداد افراد در آینده- و با چه سرعتی- با فناوری جدید کشته خواهند شد؟
دیدگاه تان را بنویسید