صفاییفراهانی:
آشفتگی خاورمیانه عروسی روسهاست/ باید از قدرت منطقهای ایران در مذاکرات استفاده شود
آمریکا اگر در افغانستان در آن مقطع توفیقی یافت به کمک ایران بود و اگر عراق توانست تروریسم را سرکوب کند، باز هم به کمک ایران توانست؛ در سوریه نیز این ایران بود که روی زمین حرف اول را میزد و نه روسیه و نه آمریکا هیچکدام روی زمین حضور نداشتند.
اعتمادآنلاین| اوضاع پیچیده منطقهای و مناسبات میان ایران و آمریکا به مرحلهای رسیده که حل مسائل و تصمیم گیری در قبال آنها را دشوارتر از گذشته کرده، به نحوی که جنگ تحمیلی اقتصادی آمریکا علیهملت ایران از همیشه واضح تر دیده میشود.
در همین رابطه، یک فعال سیاسی اصلاحطلب بر این باور است که امکان ندارد بتوان در شرایطی که جنگ خوانده میشود، یک بُعدی به موضوع نگریست، بنابراین باید ابتدا از این جنگ فاصله گرفت و بعد تدابیر لازم را اتخاذ نمود.
او همچنین معتقد است که کشور باید از آرام کردن طوفانی که در منطقه به راه افتاده بود، بیشتر منفعت میبرد، زیرا این توان نظامی ایران بود که با مانورها و ابزارهایی که در اختیار داشت توانست با تروریسم مقابله کند.
متن کامل مصاحبه محسن صفایی فراهانی در ادامه میآید؛
*آقای مهندس! این گفته که آمریکا تصوراتی غلط از فضای جامعه ایران دارد تا چه اندازه دقیق است؟ چون به نظر می رسد بعد از وقایع دی ماه 96، دولت آمریکا به این گمراهی رسید که میتوان با اعمال فشار بیشتر، نظام را فروپاشاند.
این تحلیلی سطحی است. زیرا همیشه ملتها وقتی در برابر تهاجم خارجی قرار بگیرند، به هیچ وجه به آن «بله» نمیگویند. در سال 59 نیز وقتی عراق به ایران حمله کرد، بسیاری از کسانی که آن روز در داخل ایران به نوعی با حاکمیت مشکل داشتند نیز برای مقابله با عراق اعلام آمادگی کردند. در حالی که خودشان در آن مقطع با حاکمیت درگیر بوده و چالش داشتند، ولی وقتی تهاجم خارجی صورت گرفت، متحد شدند.
تهاجم خارجی با مسائل داخلی فرق دارد و در مقابل تهاجم خارجی هیچکس وطنش را نخواهد فروخت. شاید بنده منتقد حاکمیت باشم، ولی اگر ببینم که کشورم مورد تهاجم قرار گرفته؛ موضوع به دفاع از خاک کشورم برمیگردد و بحث ناموس ملی و سرزمین مطرح است. این تصور که یک عده به صورت سطحی نگاه میکنند تحلیلهای اشتباهی است.
من مطمئنم که اگر ایران مورد تهاجم هر کشوری قرار بگیرد، مردم کاملاً یکپارچه خواهند شد. زیرا آنجا دیگر بحث سرزمین مطرح بوده و بحث این نیست که کسی بگوید حاکمیت را قبول داشته یا به آن نقد دارد. مواردی مانند ناآرامی های سال 96 با تهاجم خارجی خیلی متفاوت است و این دومساله را نباید با یکدیگر مقایسه کرد. ایران زمانی که مورد تهاجم عراق قرار گرفت، عراق به کجا حمله کرد؟ به خوزستان، مگر بیشتر مردم آنجا عرب نیستند؟ آیا عربها با عراق همراهی کردند؟ مردم خرمشهر با عراق همراهی کردند؟ قطعاً نه، مردم خوزستان بیشتر از هرجای دیگر شهید دادند و ایستادگی کردند.
با اینکه اطمینان وجود دارد که در صورت تهاجم نظامی، ملت یکپارچه خواهد شد ولی باید دید که آیا به سوی جنگ رفتن به نفع کشور است، مسلماً نه. کمااینکه جنگ ایران و عراق نیز به نفع ما نبود. از اینرو، آسیبهایی که هر نوع جنگی به کشور میزند سنگین خواهد بود. پس به همین دلیل است که رهبری میگویند ما به جنگ نه میگوییم زیرا هیچ کس از جنگ استقبال نمیکند.
ما به جنگ «نه» میگوییم، زیرا آسیب پذیریهای یک جنگ را میدانیم و طرف مقابل نیز نه میگوید برای اینکه آسیبپذیریهای خود را میداند. همه باید این را بدانند که آمریکا اگر به راحتی وارد خاک عراق شد، به همان راحتی نمیتواند وارد ایران شود. اصلاً نباید این طور تصور شود که ایران هم کشوری شبیه عراق است. به نظرم تصورات اشتباهی از وضعیت ایران میشود و اشکال کار اینجاست، ایران یکی از قدرتهای نظامی منطقه ای شده است، ولی باور ندارید از این قدرت منطقهای در همه ابعاد میتوانید استفاده کنید.
باید از این قدرت منطقه ای در مذاکرات استفاده کرد؛ حاکمیت باید برای قدرت دیپلماسی خود به همان اندازه قدرت نظامی اهمیت قائل شود. اگر برای تیم دیپلماسی به اندازه قدرت نظامی خود ارزش قائل میشدند و از آن استفاده میکردند، بیتردید میتوانستند در خاورمیانه حرف اول را بزنند. یعنی ایران در کنار کمکهای مستشاری و پشتیبانی که در افغانستان، عراق و در سوریه برای مقابله با نیروهای افراطی یا همان تروریستها کرد، اگر از دیپلماسی در کنار حضور خود در آن کشورها برای مقابله با گروه هایی که در صدد برهم ریختن منطقه بودند، خوب استفاده میکرد، مطمئناً ایران برنده این وضع بود.ولی با اینکه ایران هزینه زیادی برای مقابله با تروریسم پرداخت نمود، در کنار آن از دیپلماسی استفاده نکرد.
*می خواهم اشاره کنم به اظهارنظرهای تیم دیپلماسی ایران بعد از خروج ترامپ از برجام که گفتند آمریکا تصور اشتباهی از جامعه ایران پیدا کرده و همان تصور اشتباه باعث این سیاستها و تصمیمهایی شده که علیه ایران به کار میبرد. به نظر شما این موضوع تا چه اندازه مهم است؟
وظیفه تیم دیپلماسی فقط این نیست که بگوید آمریکا برداشت غلطی از ایران دارد، بلکه تیم دیپلماسی اگر اختیار لازم را جهت انجام مانور منطقهای داشته باشد، میتوانست و میتواند بسیاری از مشکلات سیاسی را حل کند. متاسفانه از این تیم به موازات تیم نظامی در کاربردهای دیپلماسی در منطقه بسیار ضعیف استفاده شد. به نظر میرسد اگر میزان اختیاری که تیم دیپلماسی ایران در منطقه دارد به اندازه اختیاری بود که در مذاکرات برجام داشت، قطعاً نتیجه مطلوبی گرفته میشد.
اگر تیم دیپلماسی در کنار مذاکرات برجام میتوانست بحثهایی نظیر سوریه، داعش، عراق و افغانستان را در مذاکرات با آمریکا به نتبجه برساند، امروز ایران برنده منطقه بود، ولی تلاش این بود که مسائل منطقهای را نظامی ها حل کنند و مسئله هسته ایی را با مذاکره به سرانجام برسانند. در حالی که اگر در همان مقطع این دو مقوله را با هم میدیدند نه اینکه بخواهند آنها را مخلوط کنند ولی از مجموعه شرایط می توانستند استفاده بهینه کنند، مطمئناً برنده منطقه میشدند!
مسئولین میدانستند برنده شدن جمهوریخواهها در منطقه که عموماً جنگطلبی را به هر چیزی ترجیح میدهند و به دنبال توسعه اسلحهفروشی در منطقه هستند به این معناست که آنها برای بالابردن تشنج در منطقه بیشتر تلاش خواهند کرد. پس باید زمانی که دموکراتها سر کار بودند از فرصت استفاده میکردند. ایران یک کشور بزرگ منطقه است، پس برای بزرگ بودن باید وسعت نگاه وجود میداشت و احتمال روی کارآمدن جمهوریخواهان را میدادند!
ایران نباید آن فرصت را از دست میداد و در کنار مذاکرات هستهای، خواهان مذاکرات منطقهای میشد و میگفتند این ایران است که هزینه مبارزه با تروریسم در منطقه را میپردازد پس باید در بهرهبرداری از نبود آن در دنیا و منطقه نیز سهمی داشته باشد. در این صورت یک دیپلماسی فعال در منطقه داشتیم؛ اما این دیپلماسی را به کار نبردند و فقط تمام توان خود را برای حذف تروریسم گذاشتند و به نسبت هم موفق بودند. این به آن دلیل بود که ایران و حامیانش در منطقه توانمند شده اند، اما متاسفانه در کنار این توانمندی از توان دیپلماسی استفاده نشد.
تیم دیپلماسی کشور باید میتوانست به موازات حل مسأله هستهای، به مسأله تلاش ایران در منطقه برای مقابله با تروریسم نیز اشاره کند. ایران با تلاش و ایثار در منطقه به نفع همه دنیا و از جمله غرب کار میکرد. زیرا تروریسم با وجود اینکه ثقل فعالیتش در عراق و سوریه بود، اما غرب را نشانه رفته بود و منافع آنها را نشانه گرفته بود، کشور ما باید از آرام کردن طوفانی که در منطقه به راه افتاده بود منفعت میبرد، زیرا این توان نظامی ایران بود که با مانورها و ابزارهایی که در اختیار داشت توانست با تروریسم مقابله کند. بیتردید اگر ایران در آن مقطع از فرصت استفاده کرده بود، امروز این وضعیت را نداشت و آقای ترامپ هم دیگر نمیتوانست این حرفها را بزند. چون ایران در افکار جهانی جا انداخته بود که حضورش در منطقه به معنای حذف تروریسم است.
اما متاسفانه امروز ترامپ با استفاده از ابزار تبلیغاتی و توان اقتصادی خود طوری وانمود کرد که انگار ایران از تروریسم حمایت میکند. در حالی که آمریکا اگر در افغانستان در آن مقطع توفیقی یافت به کمک ایران بود و اگر عراق توانست تروریسم را سرکوب کند بازهم به کمک ایران توانست و در سوریه نیز این ایران بود که روی زمین حرف اول را می زد و نه روسیه و نه آمریکا هیچکدام روی زمین حضور نداشتند. پس آنجا نیز این ایران بود که تروریسم را ریشهکن کرد.
ولی ایران مانند غرب امکانات تبلیغات تصویری و صوتی بینالمللی در اختیار ندارد که بتواند اقدامات خود را انعکاس درست دهد، اما غرب این امکانات را در اختیار دارد و به نوعی رفتار میکند که گویی او دارد با تروریسم مقابله میکند و ایران از تروریسم حمایت میکند! در حالی که در منطقه این ایران بود که برای حذف تروریسم هزینههای مالی و جانی زیادی را تحمل نمود و اگر به موقع از دیپلماسی حرفهایبهره میبرد، امروز نقش دیگری در منطقه داشت.
*از آنجا که ما در جنگ تحمیلی اقتصادی قرار داریم و رئیس جمهور آمریکا نیز در هفتههای اخیر به این مدل از جنگ اشاره کرده، به نظر شما در این شرایط باید منابع خود را چگونه مدیریت کنیم تا هدررفت منابع اتفاق نیفتد؟
منابع قابل دسترسی امروز ایران بسیار محدود هستند. لذا مسئولین باید از قبل در رابطه با شرایط سیاسی مورد انتخاب خود که تقابل دائم با غرب است، تدابیر لازم را اتخاذ میکردند. این بحث جدیدی نیست که امروز با آن مواجه شده باشند، بلکه از سال 83 که مذاکرات به سمت پیچیدهتر شدن حرکت کرد و پرونده ایران وارد شورای امنیت شد، رویکرد و روش تعیین شده حاکمیت برای مقابله با غرب مشخص بود.
بدون شک باید از گذشته برای شرایط بسیار پیچیده امروز اتخاذ تدبیر میشد. چون وقتی کسی درون جنگ قرار میگیرد دیگر فقط میتواند تاکتیکها را تغییر دهد و نمیتواند استراتژیها را که از قبل تعیین شدند، عوض کند.
از آنجا که مسئولین کشور تدابیر لازم را در بخش اقتصادی برای چنین شرایطی اتخاذ نکرده بودند، کشور با مشکلاتی جدی روبرو شده است که بنابر گزارشها، تنها در بودجه ریالی بیش از 25 درصد بودجه مصوب، کسر بودجه امسال خواهد بود که بخش عمدهای از آن به دلیل کمبود منابع ارزی است.
بدیهی است که نبود منابع ارزی، روی شرایط زندگی مردم، تولید، اشتغال و معیشت تأثیر خود را خواهد گذاشت و قدرت مانور دولت در این خصوص بسیار محدود است، ولی متاسفانه برای این شرایط هم مدیریت مطلوب و کافی وجود ندارد. نمونه آن را میتوان در تخصیص ارزی مشاهده کرد که سال گذشته اتفاق افتاد یا در بحث صادرات کالاهای غیرنفتی سال گذشته که بازگشت ارزی آن محدود است و همینطور منابع ارزی که برای برخی کالاها تخصیص داده شد و کمتر کالایی به کشور آمد، متاسفانه مکانیزمها و تدابیر اتخاذ شده مناسب این شرایط نبودند.
*آیا می توانید پیشنهادی برای خروج از وضع فعلی ارائه دهید؟
برای ارائه پیشنهاد، چون وضع کنونی مانند میدان جنگ است و در صحنهای که دو قدرت روبروی هم قرار گرفته اند، فرماندهای که بیرون میدان قرار دارد نمیتواند برای نیروهای درگیر نبرد تعیین تکلیف کرده یا خواستار تغییر تاکتیک آنها شود. از اینرو، تنها کسانی که در میدان قرار دارند باید در آن شرایط قدرت مانور و تصمیمگیری داشته باشند. بنابراین در شب عملیاتی که نیروها عملیات را شروع میکنند فقط فرماندهی که خودش آن عملیات را طراحی کرده میتواند دستور تغییر تاکتیک بدهد.
*معمولاً جریانات سیاسی و اشخاص صاحب نظر در مواقع بحرانی پیشنهاداتی را به حاکمیت ارائه می دهند؛ از این رو اگر بخواهید از این منظر پیشنهاداتی داشته باشید آن پیشنهادات چه خواهند بود؟
امروز ارائه پیشنهاد در این بحران شدید اقتصادی به دلیل اینکه کمتر روزنهای وجود دارد که بتوان از آن بهره برد، ممکن نیست. اول باید دید که با چه مانور یا چه اقداماتی میتوان از فضای موجود بیرون رفت و نمیتوان به دنبال این بود که مشکلات اقتصاد را به صورت گلخانهای حل کرد! امکان ندارد بتوان در شرایطی که جنگ خوانده میشود، یک بُعدی به موضوع نگریست. بنابراین در ابتدا باید از این جنگ فاصله گرفته و بعد تدابیر لازم را اتخاذ نمود.
تصورم این است که آنچه در حال، رخ داده است، میتوانست راهحلهای دیگری داشته باشد. یعنی با شناختی که از اوضاع خود داشتند، باید برنامهریزی و تلاش میشد تا به هیچوجه وارد چنین صحنه و شرایطی نشوند. دو سال گذشته فرصت بسیار مناسبی بود که با تدابیر خاصی برای این کار چارهاندیشی کنند. با اینکه طرف مقابل زورگو و بیمنطق است، ولی وقتی این طرف منطق قوی داشته باشد همانطور که از برجام خارج نشدند و دنیا به این مسأله توجه جدی کرد، میتوانستند دست بالا را در دیپلماسی داشته باشند و اگر در آن مقطع با منطق بالا با اراده جمعی از دیپلماسی استفاده میشد، میتوانستند طرف مقابل را کنترل و یا حتی مهار نمایند.
به نظر میرسد در این مقطع نیز، تنها زمان را از دست میدهیم و گذر زمان تنها باعث بیشتر شدن فشارها روی مردم ایران شده و دامنه تحرک مسئولین را کمتر میکند. آنچه مسلم است خروج ایران از برجام به هیچ وجه نمیتواند عقلایی باشد، چون ثابت شده دنیا آنگونه که حاکمیت تصور میکند نیست و دیگر نمیتوان در جامعه بینالمللی، آرمانی زندگی کرد.. در همین رابطه، با همه روابط خوبی که ایران با روسیه و چین دارد، این مطلب بر کسی پوشیده نیست که آنها هم به دنبال منافع ملی خودشان بوده و حاضر نیستند به خاطر منافع ملی ما، ریسک کنند.
وقتی گفته میشود مراودات تجاری چین با آمریکا در سال گذشته بیش از 600 میلیارد دلار بوده است و این مقدار بیش از 30 درصد کل صادرات چین را تشکیل میدهد، نشان دهنده این است که چین نسبت به روابط خود با آمریکا حساسیت جدی دارد. بنابراین ما باید حجم مراودات اقتصادی خود را شناسایی کرده و توجه داشته باشیم که در کجای اقتصاد دنیا قرار داریم؟ و وزن اقتصادیمان چقدر است؟ ما تنها نیم درصد اقتصاد دنیا هستیم، در حالی که آمریکا 24 و چین 14 درصد اقتصاد دنیا را تشکیل میدهند.
در گام بعد، باید دید که وزن سیاسی متناسب با این نیمدرصد اقتصاد دنیا باید چقدر باشد تا انگیزه لازم را برای ایستادگی چین در برابر آمریکا ایجاد کند. روسیه که به هیچوجه در بُعد اقتصادی حرفی برای گفتن ندارد، به این دلیل که وزن اقتصاد او 2 درصد اقتصاد دنیا را تشکیل میدهد. حتی به نظر میرسد که به دنبال نجات دادن خود در این میان باشد و میخواهد از این اوضاع آشفته در خاورمیانه، بیشترین بهره را ببرد! حالا باید دید که روسیه چه امکاناتی دارد؟ آن کشور تنها گاز، نفت و فروش اسلحه دارد و در زمینه کالاهای مصرفی و تکنولوژیک حرفی برای گفتن ندارد.
به نظر میرسد که روسیه بیشتر به دنبال آشفتهکردن خاورمیانه باشد و آشفتگی خاورمیانه به نوعی عروسی روسهاست. به این دلیل که اگر در خاورمیانه تشنج از این بالاتر رود و صادرات نفت کاملاً مختل شود، اتفاقاتی که میافتد از این قرار خواهد بود که کویت، عربستان، امارات، قطر و بحرین از صحنه خارج شده و تنها جایگزین آنها در منطقه روسیه خواهد بود و اروپا و ژاپن و چین نیز تبدیل به مصرف کننده نفت و گاز این کشور میشوند.
پس باید در ابتدا یک تحلیل سیاسی، اقتصادی دقیق و روشن از شرایط امروز دنیا داشت و بررسی کرد که ایران در کجای این معادلات بینالمللی قرار دارد و مجموعه شرایط در چنین بازاری به نفع کدام کشورها خواهد بود؟ روشن است که در چنین شرایطی حتی اگر قیمت نفت به بالای 120 دلار رود، کشوری بهره خواهد برد که قادر به صادرکردن نفت و گاز باشد و روسیه تنها کشوری در منطقه خواهد بود که میتواند در هر شرایطی نفت و گاز خود را بدون کمترین مشکل صادر کند. پس چین، ژاپن، کره و اروپا که وارد کننده انرژی هستند، هیچکدام از شرایط بحرانی خلیجفارس متنفع نخواهند شد.
اید با نگاهی دقیق بررسی کرد که چرا خاورمیانه در یک دهه اخیر، تبدیل به پرتلاطمترین و پرتنشترین منطقه دنیا شده است. کشورهایی نظیر لیبی، یمن، سوریه، فلسطین اشغالی و عراق درگیر جنگ خانمانسوز بودهاند و افغانستان نیز هنوز به ثبات نرسیده است. در این شرایط، تشنج بیشتر در خلیج فارس به نفع کیست؟ چرا آمریکاییها میگویند دنبال جنگ با ایران نیستند؟ برای اینکه آنها و دوستان نزدیک آنها میدانند دقیقاً چه شرایطی به وجود میآید.
آمریکاییها میدانند که ایران، عراق نیست. ایران کشوری بسیار قویتر و بزرگتر از عراق است، ضمن اینکه تنها ارتباط عراق با خلیج فارس امالقصر و شطالعرب است، اما ایران از آبادان تا گواتر بیش از 2000 کیلومتر ساحل دارد. بنابراین، آمریکا به خوبی میداند اگر قرار باشد جنگی به وجود آید، آن جنگ میتواند دامنگیر همه شود و با اینکه ممکن است به ایران خسارت بسیار سنگینی وارد کند، ولی آنها نیز آسیب فراوانی میبینند. یکی از پیامدهای جنگ این است که 2000 کیلومتر ساحل ناامن در تمام خلیجفارس و دریای عمان به وجود خواهد آمد و بیش از 35درصد انرژی دنیا دچار اختلال جدی میشود.
بیتردید آمریکا و غرب به دنبال جنگ نیستند و اینکه چه بلوفهایی میزنند داستان دیگری دارد. سیاستمدار باید در اینجا تشخیص دهد که چه مسائل و آشوبهایی در منطقه وجود داشته و کشور او در کجای معادلات قرار دارد؟در سه سال گذشته این فرصت را داشتند که از اهرمهای خود استفاده کنند و به نظرم هنوز هم این فرصتها کامل از بین نرفته و میتوانند از آنها استفاده کنند.
من در مصاحبههای متعددی گفتم که دیپلماسی به معنای تسلیم شدن نیست. زیرا امروز کشوری در دنیا نیست کهاستقلال ایران را به رسمیت نشناسد. پس این محرز است که دولت ایران، دولتی نیست که دستنشانده غرب باشد یا بخواهد از دستورات آمریکا تبعیت کند و این مساله در مذاکرات طولانی ایران با غرب که بیش از 15 سال به طول انجامید نیز برای غربیها به خوبی روشن شده است. بنابراین، دلیلی ندارد چنین تصوری ایجاد شود که استفاده از دیپلماسی به معنای تسلیم شدن یا بازنده شدن است.
منبع: جماران
دیدگاه تان را بنویسید