ترامپ معلول مشکلات آمریکا است نه علت آن

اعتمادآنلاین| ‌ یک اندیشکده آمریکایی با اشاره به عناصر اصلی شکل دهنده ساختار آمریکا و ماهیت وجودی این کشور تأکید می‌کند که مشکلات بوجود آمده پیرامون سیاست خارجی آمریکا که شاید در دوره ریاست‌ جمهوری ترامپ نمود دوچندان پیدا کرده، ناشی از همین ساختار است نه نقاط ضعف یک نفر یا یک گروه که در کاخ سفید قدرت را به دست گرفته است.

همزمان با نزدیک‌تر شدن انتخابات 2020، برخی از تحلیلگران سیاست خارجی آمریکا این موضوع را مطرح کرده‌اند که نقاط ضعف سیاست خارجی این کشور تنها نتیجه شخصیت و ضعف‌های رئیس جمهور فعلی آمریکا نیست و شاید به جای اینکه «دونالد ترامپ» به عنوان مشکل اصلی دیده شود بهتر باشد، ضمن گذار از تمرکز صرف روی موضوع ورود ترامپ به عرصه سیاسی آمریکا و عملکرد داخلی و خارجی او، ریشه مشکلات و مسائلی که در حیطه سیاست خارجی آمریکا بوجود آمده دقیق‌تر بررسی شود.

اندیشکده «شورای کارنگی» با اشاره به جلسات استماع کنگره که مدتی با حضور دیپلمات‌های فعال آمریکا در جریان تحقیقات برای آغاز روند استیضاح رئیس جمهور این کشور در کنگره برگزار شده بود، تأکید کرد که بسیاری از مقامات دستگاه دیپلماسی آمریکا بر این باورند که یک اجماع گسترده درباره منافع سیاست خارجی این کشور وجود دارد که فرای دولت‌ها و تصمیم سازی‌های آنها در کاخ سفید می‌رود.

«یان برمر» رئیس مؤسسه مشورتی و تحقیقاتی «اوراسیا گروپ» در حوزه ریسک سیاست اخیرا در کنفرانسی در توکیو تأکید کرده بود، امروز در جهان یک ابرقدرت وجود دارد، یک کشور که می‌تواند به اعمال قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی در هر منطقه‌ای بپردازد. این ابرقدرت هنوز آمریکاست. به همین دلیل این موضوع بسیار اهمیت دارد که آمریکایی‌ها خودشان دیگر موافق نقشی نیستند که این کشور در جهان ایفا می‌کند.

وی با اشاره به موارد بی‌شماری که درباره نگرانی‌های مرتبط با عملکرد دونالد ترامپ چه در حوزه سیاست داخلی و چه در حوزه سیاست خارجی با او در میان گذاشته شده بود، تصریح کرد که اگر منشأ اصلی مسائلی که بوجود آمده و سردرگمی‌هایی که ایجاد شده، ترامپ باشد، پس به طور حتم نباید بعد از یک سال یا نهایتا 5 سال دیگر که وی از قدرت کنار رود، دیگر شاهد این مشکلات بود در صورتی که چنین اتفاقی نخواهد افتاد و شخص ترامپ یکی از پیامدهای سیستم حاکم بر آمریکا است و نه منشأ اصلی مشکلات و نگرانی‌هایی که بوجود آمده است.

نویسنده این مقاله در ادامه به فرضیه «کالین دوک» استاد دانشکده حکومت و سیاست دانشگاه «جرج میسون» در کتاب «عصر آهن» اشاره می‌کند که گفته بود، در حال حاضر بسیاری از افراد ذینفوذ در هر دو حزب اصلی آمریکا معتقدند ساختار اقتصادی و نظامی حاکم بر جامعه بین‌الملل برای آمریکا بسیار پرهزینه بوده و نیازمند بازنگری است.

بنا به تأکید دوک، مذاکره مجدد درباره نقش آمریکا در جهان در شرایط فعلی در حال اتفاق افتادن است چه در سیستم سیاسی داخلی آمریکا و چه میان آمریکا و دیگر کشورهای جهان. و این پشت پرده رقابت بر سر قدرت برتر بودن در جهان است.

اما یک سؤال مهم به عنوان بخشی از این فرایند بازمذاکره مطرح می‌شود که کلیت و یا جزئیات ارزش‌های مطرح در این حوزه مربوط می‌شود. حدود سی سال پیش از این، فرض بر این بود که جهان به سمت یک نظام واحد جهانی در حرکت است که ارزش‌های مشترک در آینده آن را تعریف خواهد کرد. اما امروز با تعاریفی که دانشمندان حوزه سیاست بین‌الملل ارائه می‌کند، موضوع تغییر شکل احتمالی در قالب اکوسیستم‌های اطلاعاتی گسترده و رویکردهای متفاوت ایدئولوژیکی که باید شکل دهنده اصلی جامعه بشری باشند، مطرح می‌شود.

در عین حال، آنچه که به عنوان ترکیب رویکردهای ملی‌گرا و جهانی‌گرا به عنوان نیروی محرکه سیاست آمریکا مطرح می‌شود، این سؤال را بوجود می‌آورد که آیا در صورتی که هیچ تهدیدی برای منافع آمریکا در داخل این محدوده وجود نداشته باشد، آیا جامعه آمریکایی به سمت استانداردهای جهانی گرایشی دارد یا خیر.

این اندیشکده آمریکایی در ادامه پاسخ این سوال را در جلسات استماع کنگره با حضور دیپلمات‌های وزارت خارجه آمریکا می‌بیند و تأکید می‌کند که ذات اصلی ساختار امنیت ملی آمریکا به گونه‌ای است که این کشور را به سمت تعاملات خارجی و اعمال نفوذ در مناطق دیگر جهان سوق می‌دهد و همین موضوع مشکلاتی را در حوزه سیاست خارجی برای آمریکا بوجود می‌آورد.

منبع: تسنیم