«اعتمادآنلاین» بررسی میکند:
چرا لبنان در آستانه ورشکستگی اقتصادی قرار گرفت؟
همزمان با شیوع بیماری کرونا و فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، ارزش لیر لبنان در برابر دلار دچار سقوط فجیعی شد به طوری که ناگهان مردم قدرت خرید خود را به شکل فاحشی از دست دادند و همه به یاد بحران مالی چند سال پیش در یونان افتادند.
اعتمادآنلاین| گزارشهای رسیده از لبنان حکایت میکنند که مردم این کشور با وجود تمامی ممنوعیتهای کرونایی، برای برداشت سپردههای خود به بانکها هجوم بردهاند.
خبرگزاری رویترز نیز گزارش داد، بانکهای لبنان حاضر نیستند سپردههای دلاری مردم را با این ارز بپردازند و قیمت سه هزار لیره برای هر دلار را مبنای پرداخت به سپردهگذاران قرار دادهاند.
همزمان با شیوع بیماری کرونا و فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، ارزش لیر لبنان در برابر دلار دچار سقوط فجیعی شد به طوری که ناگهان مردم قدرت خرید خود را به شکل فاحشی از دست دادند و همه به یاد بحران مالی چند سال پیش در یونان افتادند.
با اینکه کارشناسان به وقوع این بحران اذعان کردهاند، اما بر سر علت شکلگیری آن اختلاف نظر و حتی تضادهای قابل تاملی وجود دارد.
با وجود این، میتوان سه نظریه را در مورد سقوط وحشتناک اقتصادی این کشور مطرح کرد که یکی از آنها کاملاً اقتصادی و 2 نظریه دیگر آمیزهای از سیاسی و اقتصادی هستند.
نظریه اول بر این پندار است که آنچه امروز اتفاق افتاده در واقع حاصل تراکم عملکرد سالها و شاید دهههای گذشته است که تلاش میشد با دستکاری آمار اقتصادی و اعمال قیمتهای دستوری ارزش پول کشور در سطح خاصی حفظ شود.
با این حال، این اقدام باعث فرسودگی شدید ساختار اقتصادی و مالی کشور شده و تراکم بدهیها در این کشور در کنار فساد گسترده مالی و اعمال نفوذ مالی برخی از کشورهای متمول از جمله عربستان، این روند را تشدید کرد و اقتصاد را روی ریل سقوط قرار داد.
شاید بتوان اعتراضات سپتامبر 2019 مردم لبنان علیه فساد سیاستمداران حاکم را هم در این چارچوب و آغازی برای فروپاشی واقعی و حقیقی اقتصاد این کشور تفسیر کرد.
این در حالی است که برخی دیگر از صاحبنظران معتقدند طرفهایی که با همین تظاهرات به طریقی از قدرت عقب زده شدهاند عامل اصلی پیدایی این بحران هستند تا بتوانند با سوار شدند بر موج اعتراضات خود را به جایگاه قدرت قبلی بازگردانند.
در این میان نام سعد حریری که کارتل اقتصادیاش را با پولهای سعودی بنا نهاده به عنوان یکی از عوامل شکلگیری این بحران پررنگتر دیده میشود.
بر اساس نظریه دوم، جریان المستقبل به رهبری سعد حریری به بحرانآفرینی از طریق سفتهبازی برای به چالش کشیدن و از پی آن، سرنگونی دولت حسان دیاب متهم میشود.
به عقیده هواداران این نظریه، حریری و جریان المستقبل از توان مالی و قدرت اقتصادی انجام این کار بهرهمند است و حال اگر رویکرد عربستان در قبال تحولات لبنان را هم به این معادله بیفزاییم، میتوان گفت سعد حریری هم توانمندی و هم انگیزه کافی برای انجام این کار را دارد.
نظریه سوم از نقشآفرینی برخی از سازمانهای اطلاعاتی سخن میگوید تا زمینه فشار بر سیستم اقتصادی لبنان برای به کنترل درآوردن این کشور فراهم شود.
به باور صاحبان این نظریه، برخی از سازمانهای اطلاعاتی که همکاری تنگاتنگی با سازمانهای اطلاعاتی آمریکایی و اسرائیلی دارند به کمک برخی از بانکداران لبنانی در پی ضربه زدن به سیستم بانکی این کشور هستند تا از این طریق فشار بدنه جامعه را بر دولت افزایش دهند و بعد از آن با ارائه وامهای مشروط بینالمللی سیستم مالی و اقتصادی لبنان را در قبضه و گروگان خود بگیرند و به تبع آن بتوانند مانع فعالیت اقتصادی حزبالله در کشور شوند.
حال، تفاوتی نمیکند که این بحران زاییده سالها ناکارآمدی مسئولان اقتصادی کشور است یا اینکه جنبه سیاسی داشته و حتی اقدامی برای برهم زدن اوضاع و سرپوش گذاشتن بر فسادهای اقتصادی افراد صاحبنفوذ قلمداد میشود؛ امروز لبنان همزمان که به یکی از کشورهای تولیدکننده نفت تبدیل میشود، در آستانه ورشکستگی مطلق قرار گرفته، ورشکستگیای که میتواند چهره این کشور را در تمامی ابعاد به طور کامل دگرگون سازد، به خصوص که سیگنالهایی هم از تولد دوبارهی قیام مردمی در لبنان به گوش میرسد.
دیدگاه تان را بنویسید