برجام، توافقی از دست رفته؟
برجام در حالی وارد پنجمین سال اجرا میشود که به نظر میرسد تاریخ در این پرونده در حال تکرار است. سه کشور اروپایی حاضر در برجام نتوانستند پس از خروج ایالات متحده از این توافق به وعدههای اولیه برای جبران خسارت عمل کنند.
اعتمادآنلاین| برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را در پنجمین سالروز آن باید با چه کلماتی توصیف کرد؟
توافقی از دست رفته؟ زنده اما وابسته به دستگاه تنفسی یا قاب عکسی یادآور شکست جامعه جهانی در پایان دادن به یک بحران با توسل به دیپلماسی؟ در بریتانیا، فرانسه و ایالات متحده دیگر چهرههایی که در 14 جولای 2015 در پایتخت اتریش دستان یکدیگر را به نشانه پیروزی فشردند و مقابل دوربین خبرنگاران از فصلی نو در رابطه ایران با جامعه جهانی سخن گفتند در راس ساختار سیاسی نیستند. در ایران تا یکسال دیگر دولتی که معمار برجام بود عرصه قدرت را واگذار خواهد کرد و البته که آنچه بر این توافق هستهای رفت بیتاثیر بر هویت سیاسی جانشین حسن روحانی نخواهد بود. شاید بتوان برجام را یکی از بدشانسترین توافقهای تاریخ معاصر دانست؛ توافقی که در دو کشور اصلی در گعده 7 کشور توافقکننده یعنی ایران و ایالات متحده بیش از آنکه ابزاری باشد برای تامین منافع ملی هر کدام از این دو کشور به ابزاری در اختیار جناحهای سیاسی تبدیل شد. در ایران بسیاری تدبیر نظام در توسل به مذاکره برای حل و فصل بحرانی ساخته و پرداخته غرب را به برگی برای بازیهای سیاسی تبدیل کردند و منصفانه نیست که در تقسیمبندی تقصیر سهمی برای دولت حسن روحانی در نظر گرفته نشود همانگونه که نمیتوان تلاش رقبای سیاسی روحانی برای تخریب فضا پس از برجام را نادیده گرفت. در ایالات متحده امریکا نیز برجام تبدیل به ابزاری برای کینهتوزی دونالد ترامپ، رییسجمهور ایالات متحده با باراک اوباما شد که به نخستین رییسجمهور این کشور تبدیل شده بود که توانست با جمهوری اسلامی ایران پس از 4 دهه به یک توافق دست پیدا کند.
دونالد ترامپ با خروج از توافق هستهای با ایران زنجیرهای از اقدامهای ضدایرانی را آغاز کرد: بازگرداندن تحریمهای هستهای، گسترش دامنه تحریمهای غیرهستهای، قرار دادن نام مقامهای ارشد ایران در لیست تحریم از جمله محمدجواد ظریف، تلاش برای تحریک ایران در منطقه خلیجفارس و در نهایت ترور سردار شهید قاسم سلیمانی در خاک عراق. برجام در حالی وارد پنجمین سال اجرا میشود که به نظر میرسد تاریخ در این پرونده در حال تکرار است. سه کشور اروپایی حاضر در برجام نتوانستند پس از خروج ایالات متحده از این توافق به وعدههای اولیه برای جبران خسارت عمل کنند. پس از خروج امریکا در اردیبهشت ماه 1397، ایران تا اردیبهشت ماه 1398 به بازماندگان در توافق فرصت داد تا راهی برای مقابله با یکجانبهگرایی سیاسی و البته زورگویی اقتصادی ایالات متحده پیدا کنند. فرصتی که در ایران با عنوان دوره «صبر استراتژیک» شناخته شد. در نهایت وعدههای متفاوت اروپا برای راهاندازی سازوکار مالی ویژه برای کار با ایران راه به جایی نبرد و کمپانیها و شرکتهای اروپایی یکبهیک رفتن از ایران را به ماندن ترجیح دادند. ایران در اردیبهشت ماه 1398 اعلام کرد که در پاسخ به بدعهدی طرفهای مقابل از حق تعیین شده برای خود در برجام استفاده کرده و روند کاهش تعهدات را آغاز میکند. روندی که در 5 گام برداشته شد و در نهایت ایران در نیمه دوم سال گذشته اعلام کرد که دیگر به سقفهای فنی تعیین شده در برجام پایبند نخواهد بود. با این اقدام ایران توازن به توافق هستهای بازگشت: پایان رعایت محدودیتهای تعیین شده در برجام در مقابل بازگشت تحریمهای ایران. با برداشته شدن گام نهایی ایران در کاهش تعهدات برجامی، سه کشور اروپایی در مقام طلبکار ظاهر شده و اعلام کردند که مکانیسم حل و فصل اختلاف را کلید میزنند. اقدامی که کمتر از 24 ساعت پس از اجرا مشخص شد در نتیجه فشارهای ایالات متحده و تهدید تیم ترامپ به وضع تعرفه بر کالاهای اروپایی بوده است. در نهایت جوزپ بورل، مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به میدان آمد و اعلام کرد که سه کشور اروپایی مکانیسم حل و فصل اختلاف را به منظور کمک به حفظ برجام و نه اقدامی برای تخریب آن فعال کرده و فعلا از قید «تمدید نامحدود» فعال بودن این مکانیسم استفاده میکنند. پس از این اظهارنظر گویا نوعی از آتشبس عملی میان ایران و بازماندگان در توافق برقرار شد. ایران همچنان متعهد به اجرای پروتکل الحاقی ماند و از کمیت و کیفیت نظارتها بر برنامه هستهای کم نکرد. در مقابل کشورهای اروپایی با تماشای جدیت ایران به سمت فعال کردن سازوکار مالی برای ارتباط ویژه با ایران موسوم به اینستکس حرکت کردند. وضعیت میان دو طرف هرچند مطلوب نبود اما همچنان میتوانستیم از حفظ شکلی برجام سخن بگوییم به خصوص آنکه برای ایران رسیدن به پایان مهرماه از اهمیت استراتژیکی برخوردار است، چراکه براساس برجام در این تاریخ تحریمهای تسلیحاتی ایران به شکل خودکار برداشته خواهند شد. موضوعی که به خط قرمز دولت ترامپ تبدیل شده و در همین راستا تیم او از هر دستاویزی اعم از ادعای حضور در قطعنامه 2231 تا پخش پیشنویس جدید در شورای امنیت برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران استفاده میکنند. تا امروز بازماندگان در برجام با علم به عدم تحمل این مساله توسط ایران مخالفت صریح خود را با تمدید تحریم تسلیحاتی ایران اعلام کردهاند و البته که در عالم سیاست نمیتوان با قطعیت از تداوم این رویکرد در سه ماه باقیمانده سخن گفت. به موازات پرونده برجام و تحرکات در آن، ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم به اختلافی تازه برخورده است. اختلافی که ریشه آن در ادعاهای اسراییل مبنی بر در اختیار داشتن اسنادی درباره فعالیتهای هستهای ایران در گذشته است. در حالی به پنجمین سالروز برجام رسیدیم که سه کشور اروپایی حاضر در توافق، به بهانه عدم همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در اعطای دسترسی به دو مکان مدنظر، قطعنامهای را علیه ایران در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تصویب رساندند. اقدامی که هرچند مستقیما با برجام در تماس نیست اما به معنای تسلیم شدن آژانس بینالمللی انرژی اتمی و سه کشور اروپایی برجامی به درخواستهای نامشروع رژیم صهیونیستی است.
دستاوردهایی که دیده نشدند
با مروری بر گذشته برجام، امروز ایران و 1+4 در حال گذراندن حیاتیترین ماهها در این توافق هستند. دونالد ترامپ ادعا میکند حاضر به مذاکره درباره توافقی بهتر و فراگیر با ایران است و تهران میگوید تنها راه بازگشت به برجام، لغو تحریمهای هستهای است. همزمان خروج امریکا از این توافق و بازگشت تحریمها وضعیت اقتصادی در ایران را حتی از حیث تامین دارو و تجهیزات پزشکی با مشکلات فراوانی روبهرو کرده است. تحولاتی که مشروعیت و مقبولیت برجام را زیر سوال برده است. امروز انتقادها پیرامون برجام از وارد دانستن ایرادهایی به اصل مذاکره تا محتوای برجام به انتقادهای بنیادیتر مانند زیرسوال بردن تلاش ایران برای رابطه با کشورهای اروپایی رسیده است. طبیعتا رفتار اروپا جای اندک دفاعی در داخل ایران باقی نگذاشته اما در حالی که دیر یا زود ایران و بازماندگان در برجام و حتی ایالات متحده باید فکری برای خروج از این بنبست کنند، مهمترین وظیفه نگاه ملی به توافق هستهای است. توافقی در 150 صفحه با اشاره به جزییترین مسائل فنی و پیشبینی تمام سناریوهای پیشرو و ممکن از پیشرفت خوب تا یک دهه پس از حصول تا احتمال شکست در نخستین سالهای اجرا. بسیاری از انتقادها به برجام به نحوه اجرای آن بر اساس متن توافق است. آنچه در تحلیل منتقدان برجام مغفول مانده نگاه به اصل مذاکره و پس از آن نحوه اجراست. مذاکرات بینالمللی روندهای جاری هستند که سکون و ایستایی در آنها بیمعناست. در این مذاکرات چه موضوع بحث ما برجام باشد و چه هر سوژه بینالمللی دیگری، اجرای سند مهمتر از تولید آن است. ماحصل پیچیدهترین مذاکرات هم متنی است که در اجرا همواره طرفین تعبیر نزدیک به منافع خود را در اولویت قرار میدهند. از این حیث میتوان گفت که برجام در اجرا شبیه بازی شطرنج است. زمانی که دو طرف در بستر یک توافق مهرهها را چیده و اجرای گام به گام تعهدات متقابل را آغاز میکنند همه چیز درست و دقیق مانند تکان دادن مهرههای شطرنج است و هیچ کدام از طرفین نمیدانند که دیگری قرار است در زمین این توافق کدام مهره با کدام خاصیت را تکان بدهد.
مساله دیگر که در تحلیل خوب یا بد بودن برجام باید مدنظر قرار بگیرد، دست باز هر کدام از طرفین برای اجرای مو به موی مفاد متن است. به عنوان نمونه متن برجام به گونهای در 150 صفحه به همراه ضمایم تنظیم شد که امروز جمهوری اسلامی ایران اجرای تمام تعهدات فنی هستهای را متوقف کرده اما همچنان عضوی از این سند است. دونالد ترامپ در سه سال و نیم گذشته از لیست بلندبالایی از توافقها، معاهدهها و اسناد همکاریهای مشترک خارج شده است اما هیچ کدام به اندازه برجام، دولت ایالات متحده را از حیث حقوقی زمینگیر نکرده است. جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات برجام به گونهای جزء به جزء مسائل را پیش برد که حق حاکمیت مطلق امریکا در توسل به زور را زیر سوال برده است. گواه این ادعا سخنان اخیر برایان هوک، مسوول گروه اقدام علیه ایران است که گفته بود نمیتوانستیم هم در برجام بمانیم و هم از اختیارات خود علیه ایران استفاده کنیم. با برجام دست و پای ایالات متحده برای اعمال قوه قهریه علیه ایران بسته شد. به زبان سادهتر امریکای ترامپ به دنبال کشتی گرفتن با ایران و نمایش زور بازو بود و نمیتوانست در توافقی بماند که حرکت دادن کوچکترین مهرهها در آن با تبعاتی همراه است. بسیاری از کارشناسان در توضیح دلایل خروج ایالات متحده از برجام، به امتیازهای فنی داده شده به ایران استناد میکنند و این در حالی است که شاید مهمترین دلیل انتقادها در ایالات متحده از متن برجام حتی در زمان ریاستجمهوری باراک اوباما، این بود که با برجام، جمهوری اسلامی ایران قدرت سخت امریکا را زیر سوال برد. گواه این ادعا دستان بسته ایالات متحده در شورای امنیت سازمان ملل متحد است. کشوری که به زورگویی، قلدرمآبی و استفاده از حق وتو در شورای امنیت معروف است در دو سال گذشته از خروج از برجام نتوانسته حتی یک برنامه ضدایرانی را فراتر از پیشنویس پخش شده در صحن شورای امنیت پیش ببرد. در این مسیر نیز تنها سد برگ وتوی روسیه و چین نبوده بلکه کشورهای اروپایی نیز که روزی روزگاری برای بالا بردن یا پایین نگه داشتن دستان خود در شورای امنیت به صندلی نماینده ایالات متحده نگاه میکردند، پشت تریبونهای خود به صراحت امریکا را متهم به یکجانبهگرایی و برهم زدن نظم و امنیت بینالمللی میکنند. ایالات متحده که روزگاری برای تصویب یک قطعنامه در شورای امنیت علیه هر کشوری نیاز به ارایه مدارک نداشت، امروز برای پخش پیشنویس تمدید تحریم تسلیحاتی ایران در حال آسمان و ریسمان بافی است. امروز برخی منتقدان توافق هستهای همچنان منافع این توافق را صرفا در دو دو تا چهارتای اقتصادی جستوجو میکنند که البته اصلیترین انگیزه برای ایران در مذاکرات رفع تحریمها بود اما آیا باید تلاش ایران برای پایان دادن به پرونده ایرانهراسی در سطح بینالمللی و حذف عنوان «تهدیدی برای صلح و امنیت بینالمللی بودن» از پیشانی برنامه هستهای کشورمان در شورای امنیت را نادیده گرفت؟ آیا تا پیش از برجام در غیاب ایران قطعنامه پشت سر قطعنامه علیه کشورمان تصویب نمیشد و حتی دوستان امروز ما یعنی چین و روسیه از صحن شورای حکام تا شورای امنیت سازمان ملل متحد دستان خود دوشادوش سایر کشورها در حمایت از تحریم ایران بالا نمیبردند؟ آیا تا پیش از تدبیر نظام برای جدال تن به تن دیپلماتهای ایرانی با دیپلماتهایی از 6 کشور، سخن از قطع زنجیره غنیسازی در ایران نبود و بر اساس برجام 6 قدرت جهانی پذیرفتند که به جدول زمانی برای تحقیق و توسعه برنامه هستهای ایران به شمول غنیسازی تن داده و صنعتی شدن برنامه هستهای ایران را بپذیرند؟ آیا در برجام دولت ایالات متحده که طبق پروتکلهای همکاری هستهای با کشورها مجوز غنیسازی را صادر نمیکند، تن به پافشاری جمهوری اسلامی ایران برای برخورداری از این صنعت نداد؟
به گواه تمام کارشناسان حوزه خلع سلاح هستهای برنامه تحقیق و توسعه که برای ایران در برجام در نظر گرفته شده است را همین امروز امریکاییها برای متحدان خود به شمول عربستان سعودی و امارات متحده عربی مشروع نمیدانند. آیا با تدبیر نظام تحت عنوان نرمش قهرمانانه نبود که ایران به نخستین کشوری تبدیل شد که از ذیل قطعنامههای فصل هفتمی بدون توسل به زور خارج شد و همان کشورهای تحریمکننده ایران از کانال شورای امنیت تن به امضای قطعنامهای دادند که براساس آن به شکل اتوماتیک در یک بازه زمانی مشخص و محدود تمام تحریمهای بینالمللی علیه ایران برداشته میشوند؟ آیا براساس برجام نیست که در قالب کمیسیون مشترک برجام، اعضای دایم شورای امنیت به علاوه آلمان پشت میز واحدی با ایران مینشینند و ایران به خصوص پس از خروج ایالات متحده از توافق آنها را بابت تسلیم شدن به قوه قهریه ایالات متحده بازخواست میکند؟ امروز در حالی نام ایران در صحن شورای امنیت برده میشود که اعضای دایم بدهکاری بزرگی به ملت ایران به دلیل عدم وفاداری به توافق هستهای دارند. تنها در یک مورد در ماه مه سال جاری در اقدامی بیسابقه بلافاصله پس از نامه وزیر امور خارجه ایران به دبیرکل شورای امنیت در انتقاد از رویکردهای ایالات متحده در قبال برجام، وزرای خارجه چین و روسیه نیز نامههایی با محتوای مشترک برای دبیرکل فرستادند.
بیشک برنامه جامع اقدام مشترک عاری از ایراد نیست و اتفاقا اگر کارشناسان مسائل حقوقی و فنی جدا از گرایشهای حزبی دست به کار شده و متن را به عنوان نمونهای قابل قبول و موجه روی میز کارشناسی قرار بدهند، نظام میتواند از آنچه در برجام جا ماند در مذاکرات آتی استفاده کند. برای رسیدن به آن نقطه باید مقصر اصلی در آستانه فروپاشی قرار داشتن برجام را شناخت. برجام نه نخستین سندی بود که ایالات متحده به دلیل آنچه لحاظ نشدن منافعش در آن میخواند از آن خارج شد و نه آخرین مورد بود. ندیدن منافع سیاسی، امنیتی و حتی اقتصادی برجام برای ایران تا پیش از خروج ترامپ از این توافق، طناب نجاتی نیست و نخواهد بود. تخریب برجام به عنوان سندی که حتی خروج از آن هم توانست دست امریکای ترامپ برای هر اقدامی علیه ایران را باز کند، جز تخریب توان دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران و تضعیف جایگاه مذاکرهکنندگان امروز و فردا از هر طیف و تبار سیاسی دستاورد دیگری ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید