«اعتمادآنلاین» بررسی میکند:
عربستان| آیا محمد بنسلمان از اشتباهات گذشته خانواده آل سعود درس خواهد گرفت؟
سفر مصطفی الکاظمی به جمهوری اسلامی ایران، که اتفاقاً پیشدرآمد آن سفر لغوشده او به عربستان سعودی بود، حرف و حدیث و پیشبینی و تحلیل کارشناسان در مورد چرایی انتخاب این 2 مقصد و ترجیح اول بر دوم و... را به همراه داشته و چند روزی است که کماکان در کانون توجه رسانههای مختلف قرار دارد.
اعتمادآنلاین| سیدعماد حسینی- سفر مصطفی الکاظمی به جمهوری اسلامی ایران، که اتفاقاً پیشدرآمد آن سفر لغوشده او به عربستان سعودی بود، حرف و حدیث و پیشبینی و تحلیل کارشناسان در مورد چرایی انتخاب این 2 مقصد و ترجیح اول بر دوم و... را به همراه داشته و چند روزی است که کماکان در کانون توجه رسانههای مختلف قرار دارد.
بحث کاهش تنش بین ریاض و تهران در این شرایط خاص و اینکه چرا باید کشوری همچون عراق به این مساله ورود کند از جمله مواردی است که در حوصله این مقال نمیگنجد، گرچه پرداختن به آن هم میتواند در حد خود امری قابل توجه باشد.
با این حال، همزمان با اعلام برنامههای مصطفی الکاظمی شاهد انفجاری از اطلاعات و تفسیرهایی از این دست در رسانههای عربستان بودیم.
در مقابل موضع متوازن (و حتی بسیار متوازن) وزارت امورخارجه ایران مبنی بر اینکه ما همواره از گفتوگو و کاهش تنش با همسایگان و کشورهای منطقه استقبال میکنیم، رسانههای عربستانی از این اتفاق- که اصولاً صحت آن هنوز از سوی بغداد تایید یا تکذیب نشده بود- به عنوان یک امتیاز برای ریاض یاد کردند و کوشیدند تا از این منظر به هجمه رسانهای خود علیه ایران ادامه دهند.
اختلاف نظر بین ریاض و ایران و حتی رسیدن این اختلاف به سطح تنش، در برهههایی از زمان، واقعیتی انکارناپذیر است، اما هرگز نمیتواند تمام واقعیت باشد.
این حقیقت را نباید فراموش کرد که سعودیها با توجه به قرار گرفتن مهمترین مراکز اسلامی در خاک کشورشان، همواره خود را رهبر جهان اسلام پنداشته و این تصور را تا سطح توهمهایی فراتر هم پیش بردهاند. در این میان شکلگیری نظامی اسلامی که قطبی به مراتب قویتر و گفتمانی به شدت جذابتر را در سطح منطقه و جهان رقم زد، و نیز عطش جوامع منطقه برای شنیدن گفتمانهایی جدید- به خصوص اگر توأم با اعتدالگرایی باشد- باعث شد برنامههای سعودیها برای پرچمداری جهان اسلام حداقل از منظر و دیدگاه خودشان دچار اختلال شود.
از این رو اگر تشکیل شورای همکاری خلیجفارس، حمایت همهجانبه از صدام حسین در تجاوز هشتساله به ایران، میزبانی از نیروهای آمریکایی، قتل عام حجاج ایرانی و حتی تشکیل گروههای جنگجوی عرب برای جنگ با اتحاد جماهیر شوروی طی دهههای گذشته را در این راستا قلمداد کنیم، امروز نیز طیف وسیعی از اقدامات از تشکیل گروه داعش گرفته تا ورود به جنگ در یمن و صدالبته نزدیکی در حد پیمان امنیتی-سیاسی پیدا و پنهان با اسرائیل، با هدف ضربه زدن به ایران، همگی در همان چارچوب قبلی تفسیر میشود.
با این اوصاف، میتوان چنین گفت که حاصل مشترک تمامی این اقدامات، با سمت و سوی هدف قرار دادن ایران، این واقعیت است که عربستان در این طرف معادله پول و قدرت و نفوذ دارد، اما در سوی دیگر معادله چیزی به نام موفقیت یا در واقعبینانهترین حالت، شرایطی باب میل ریاضنشینان، به دست نیاورده است.
حال اگر اقدامات تخریبی سعودیها از عراق و سوریه گرفته تا لبنان و به ویژه یمن را نادیده بگیریم، دستاورد ملموس دیگری نمیتوان برای سیاست خارجی دولت عربستان حداقل در راستای منافع ملی این کشور پیدا کرد.
در این میان تنها تفاوت بین برهه کنونی و سالهای قبل این است که رهبران سابق عربستان به دلیل سن و تجربه بالاتر، گاه با پذیرش شکست یا اذعان به برخی از واقعیتها، آبرومندانه در صدد کاهش زیانها (در ابعاد مختلف آن) برمیآمدند، اما ظاهراً محمد بنسلمان همچنان به دنبال پافشاری بر روشهای شکستخورده قبلی خویش است.
این در حالی است که خروج از توهم خودبرتربینی و پذیرش واقعیتهای موجود بیشتر از هر چیز دیگری میتواند به او کمک کند تا از شکستهای بیشتر در امان بماند؛ حال آنکه نمونه کوچک این ناکامیها جنگ دایر در یمن است که شاید به زودی بزرگترین شکست تاریخ عربستان لقب بگیرد.
شاید یمن درس مهمی برای محمد بنسلمان باشد به شرط آنکه کمی از میلیاردها دلار خرجشده بابت تروریستها و ارتشهای مزدور اجارهای استخدامشدهاش در کشورهای مختلف، از یمن تا عراق و از سوریه و لبنان تا لیبی و... را صرف مشاوران دلسوزی کند تا او را با واقعیتها چنانکه هست آشنا کنند؛ هرچند که او کم و بیش میتواند در میان عموزادههای بزرگترش هم چنین افرادی را بیابد.
دیدگاه تان را بنویسید