«اعتمادآنلاین» گزارش میدهد:
روث بیدر گینزبرگ، برابریخواه بزرگ
یک قرن پس از تصویب متمم نوزدهم، فعالیت پیشگام روث بیدر گینزبرگ به عنوان یک محقق، مدافع و قاضی همچون بنای یادبود قدرت مخالفت است. «ترس و لطافت طبیعی جنس زن به وضوح برای بسیاری از مشاغل زندگی اجتماعی مناسب نیست.» قرنها طول کشید تا بر اثر تلاش دهها میلیون زن چنین سخنانی از بین برود و هیچکدام از آنها مهمتر از گینزبرگ خونگرم، با زبان برنده و بیباک نبود.
اعتمادآنلاین| منیژه موذن- روث بیدر گینزبرگ محقق، وکیل و قاضی دیوان عالی آمریکا، روز جمعه در سن 87 سالگی درگذشت. او در سالی به دنیا آمد که النور روزولت بانوی اول آمریکا شد و شاهد مبارزه و کمککننده به سختترین انقلاب آمریکای مدرن بود. رهایی زنان. انقلابی که مورد کمترین قدردانی قرار گرفت. به جز تورگود مارشال هیچ آمریکایی دیگری موفق نشده برابری را اینچنین تحت قانون پیش ببرد.
بزرگترین قانونگذار مدافع حقوق زنان در آمریکا
به گزارش نیویورکر، تغییری که گینزبورگ در سیاست آمریکا رقم زد از نیم قرن پیش آغاز شد. درک آن مستلزم اندازهگیری فاصله زمان حال تا آن دوره است. در آن زمان در بین صد مسئول قضایی تنها سه زن وجود داشت و تنها 200 نفر از 10 هزار قاضی کشور زن بودند.
در سال 1971 نیکسون در تلاش بود کسی را برای معرفی به دادگاه پیدا کند که ترجیحاً نژادپرست نباشد. به همین دلیل انتخاب یک زن را مد نظر قرار داد.
«صادقانه بگویم. من موافق حضور زنان در هیچ شغلی نیستم. خداراشکر که هیچ زنی در کابینه نداریم.» او موافق تحصیل زنان نبود و معتقد بود زنان حتی نباید مجاز به رأی دادن باشند.
اما با توجه به شتاب جنبش زنان نیکسون ضرورت سیاسی معرفی یک زن را پذیرفت. این تصمیم ممکن بود در انتخابات پیش رو آرای کم اما بسیار حیاتی را در سبد او بریزد. نیکسون معتقد بود: «این شبیه به رأی دادن سیاهپوستان است.»
با این حال رئیس دادگستری به نیکسون گفت که اگر بخواهد یک زن را به عنوان نامزد معرفی کند او استعفا خواهد داد. در نهایت نیکسون لوئیس پاول را انتخاب کرد.
دادگاه Reed v. Reed
در حالی که همه این مردان بر خود لرزیده بودند روث بیدر گینزبرگ در اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا مشغول نوشتن پرونده برای رفتن به دادگاه پرونده Reed v. Reed بود.
با تصمیمگیری در 22 نوامبر 1971، هفتهها پس از جلسات تایید پاول Reed v Reed به یک قرن حقوق فقهی آمریکا که در واقع به عقاید سیاسی آغاز جمهوری بازمیگشت پایان داد.
نقش زنان در قانون اساسی
توماس جفرسون به خود این زحمت را داده بود که توضیح دهد زنان در دولت تعیینشده در قانون اساسی هیچ سهمی نخواهند داشت: «در حالی که دولت ما یک دموکراسی خالص است، اما زنان از مشورت در آن بیرون گذاشته میشوند. برای جلوگیری از از دست رفتن اخلاقیات و پیچیدگی مسائل زنان نمیتوانند در اجتماعات عمومی مردان حضور داشته باشند.»
در نتیجه زنان «برای محافظت از خود» حذف شدند. حتی موج اول جنبش حقوق زنان در دهههای میانی قرن نوزدهم هم در مقابل این استدلال نمیایستاد. متمم چهاردهم قانون اساسی که سال 1868 تصویب شد صریحاً یا تلویحاً تبعیض بر اساس جنسیت را ممنوع نکرده بود.
سال 1873، در پرونده میرا بردول، که از ایالت ایلینوی به دلیل محرومیت از حق وکالت شکایت کرده بود، یک قاضی دادگاه عالی منطق خود را چنین توضیح داد: «ترس و کمرویی و لطافت طبیعی در جنس زن به وضوح مناسب بسیاری از مشاغل زندگی اجتماعی نیست.»
این موضوع آنطور که گینزبرگ دوست داشت بگوید، «یک قفس بود که تظاهر میکرد ترفیع دادن است».
«تبعیض بر اساس جنسیت بند حمایت از برابری در متمم چهاردهم قانون اساسی را نقض میکند»
Reed vs Reed در سال 1971 مربوط به قانونی در آیداهو بود که اولویت را به مردان میداد: «مردان باید به زنان اولویت داده شوند.»
پس از دفاع گینزبرگ برای نخستین بار این حکم صادر شد که تبعیض بر اساس جنسیت بند حمایت از برابری در متمم چهاردهم قانون اساسی را نقض میکند.
برگر که برای اکثریت مردم مینوشت از زبانی استفاده کرد که از جانب گینزبرگ معرفی شده بود: «دادن اولویت اجباری به اعضای یک جنسیت بر جنسیتی دیگر قانونی خودسرانه است که توسط بند حمایت از برابری متمم چهاردهم قانون اساسی ممنوع اعلام شده است. و هر آنچه از ارزشهای مثبت اجتناب از بحث و جدل درون خانوادگی گفته شود انتخاب در این زمینه تنها بر مبنای جنسیت قانوناً مجاز نیست.»
تنها چند هفته بعد گینزبرگ در حال بحث بر سر پروندههای خود در دادگاه بود. و رئیس دادگستری در مورد چگونه خطاب کردن او مردد بود: «خانم بیدر؟ خانم گینزبرگ؟»
زندگی شخصی گینزبرگ
روث گینزبرگ در سال 1933 در بروکلین متولد شد و سپس به کورنوال رفت: محل آشناییاش با مارتین گینزبرگ. آنها ازدواج کردند و با هم به دانشکده حقوق هاروارد رفتند؛ جایی که تازه شروع به پذیرش زنان برای تحصیل کرده بود.
گینزبرگ از فرزندشان مراقبت می کرد و پرستاری مارتین را هم که به سرطان مبتلا شده بود بر عهده داشت. سپس با او به نیویورک رفت و مدرک خود در رشته حقوق را در دانشگاه کلمبیا گرفت. او در تمام مراحل زندگی حرفهایاش با تبعیض جنسیتی مواجه بود. پس از فارغالتحصیلی نتوانست در یک شرکت در نیویورک شغلی مرتبط با حقوق پیدا کند، اما دور از شکست در برابر تبعیض تصمیم گرفت حقوق را تدریس کند.
در سال 1963 تدریس در راتگرز را آغاز کرد. در سال 1969 زمانی که فرزند دومش وارد مهدکودک شد گینزبرگ به مقام استادی کامل ارتقا یافت و داوطلبانه شروع به کار برای اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا کرد. جایی که بعداً در آن رئیس پروژه حقوق زنان شد.
در سال 1972 تنها 2 ماه پس از حکم دادگاه Reed vs Reed گینزبرگ اولین زنی بود که به مقام استادی کامل در دانشگاه کلمبیا رسید.
او در گفتوگو با نیویورک تایمز گفت: «تنها عامل محدودکننده برای من زمان است. من به هیچ وجه فعالیتهای خود را برای راضی کردن آنها محدود نخواهم کرد.»
مبارزه با تبعیض جنسیتی
گینزبرگ همزمان با تدریس در کلمبیا در 6 پرونده میجنگید و در چهار مورد پیروز شد.
در این پروسه او یک نصیحت بسیار مهم از منشی خود شنید. گینزبرگ بازگو کرده بود: «من مشغول 6 پرونده تبعیض جنسیتی بودم و منشیام گفت: وقتی به این صفحات نگاه میکنم تنها چیزی که میبینم کلمه sex است. قضات مرد هستند و وقتی این دفاعیات را بخوانند به آنچه شما میخواهید فکر نخواهند کرد!» بنابراین او تصمیم گرفت نام این نوع شکایات را به تبعیض جنسیتی تغییر دهد.
گینزبرگ گاهی میگفت مبارزه با تبعیض جنسیتی پرونده به پرونده مانند بافتن ژاکت است. عبارتی شاید به معنای خلع سلاح مخالفان. ژاکت واقعی باید اصلاحیه در قانون اساسی میبود.
گینزبرگ به شدت از تصویب اصلاحیه حقوق برابر، که توسط کنگره در سال 1972 تصویب شده بود، حمایت کرد.
استدلال او این بود که این قانون به دنبال نظام حقوقیای است که در آن هر شخص بر اساس لیاقت فردی قضاوت شود و نه بر اساس ویژگی غیرقابل تغییر تولد.
«رویکرد من نه لیبرال است و نه محافظهکارانه»
سال 1980 زمانی که جیمی کارتر گینزبرگ را به عنوان نامزد حضور در دادگاه واشینگتن دیسی معرفی کرد یکی از اعضای دفتر استورم تورموند او را زنی با تنها یک مساله خطاب کرد. تورموند تنها عضوی بود که علیه او رأی داد.
او در مقابل کمیته قضایی سنا به ریاست جو بایدن گفت: «من باور دارم که رویکردم نه لیبرال است و نه محافظهکارانه.» البته این یک افسانه است که نامزدی او برای دیوان عالی بدون حرف و حدیث بود.
گینزبرگ به دادگاه عالی، استدلال جمعی و اعتدال در بیان عقاید اعتقاد داشت.
برجستهترین نظرات او آنهایی هستند که در سال 1996 برای اکثریت نوشت. در سال 1996 دادگاه حکم داد که امتناع انستیتوی نظامی ویرجینیا از ثبتنام دانشجویان دختر بند حمایت برابر در قانون اساسی را نقض کرده است.
«در طول بیش از یک قرن زنان بخشی از رأیدهندگانی که «ما مردم» خوانده میشدند به حساب نمیآمدند»
نظر گینزبرگ به مثابه درسی تاریخی بود: «در طول بیش از یک قرن و سه دهه گذشته زنان بخشی از رأیدهندگانی که «ما مردم» خوانده میشدند به حساب نمیآمدند. تا سال 1920 زنان حق رأیی را که قانون اساسی در اختیار همه گذاشته بود به دست نیاورده بودند. و به مدت نیم قرن پس از آن این آموزه غالب باقی ماند که دولت فدرال یا ایالتی میتواند فرصتهای زنان را به نفع مردان از آنها دریغ کند مادامی که دلیلی منطقی برای این تبعیض وجود داشته باشد. در سال 1971 برای اولین بار در تاریخ ملت ما این دادگاه به نفع زنی حکم داد که از اینکه ایالتش او را از قانون حمایت برابر محروم کرده شکایت کرده بود.» البته نقطه عطف واقعی زمانی بود که گینزبرگ به دادگاه عالی پیوست.
رأیهای مخالف گینزبرگ نه تنها از لحاظ گفتار بلکه از نظر سیاسی نیز دارای قدرتی خاص بودند.
قانون لیلی لدبتر
در دادگاه رابرتز، او رهبر جناح لیبرال شد و سال 2007، در پرونده لیلی لدبتر، سرپرست شرکت Goodyear Tyres، مخالفت خود را با استدلال «انکار اکثریت در مورد تبعیض جنسیتی در استخدام» نوشت.
آن نظریه چنان قانعکننده بود که منجر به تصویب قانون پرداخت عادلانه لیلی لدبتر شد. این قانون در سال 2009 به دست باراک اوباما امضا شد.
گینزبرگ در سالهای پایانی عمرش از تغییرات دادگاه عالی در روند نامزدی و تایید اعضا ناراضی بود. او در سال 2018 گفت: «آرزو میکنم میتوانستم یک عصای جادویی را تکان دهم و کاش میتوانستم اینجا را به همان شکل قبلی برگردانم.»
اما عصای جادویی در کار نیست و زمان را نمیتوان به عقب بازگرداند. دادگاه عالی نیز مانند بیشتر بخشهای دولت فدرال در خطر تبدیل شدن به ابزار اجرایی به جای بررسی کردن آن است.
روث بیدر گینزبرگ بنای یادبود قدرت مخالفت است
حفظ استقلال دادگاه عالی آمریکا مستلزم شجاعت و عقیده راسخی همچون گینزبرگ است.
یک قرن پس از تصویب متمم نوزدهم، فعالیت پیشگام روث بیدر گینزبرگ به عنوان یک محقق، مدافع و قاضی همچون بنای یادبود قدرت مخالفت است.
«ترس و لطافت طبیعی جنس زن به وضوح برای بسیاری از مشاغل زندگی اجتماعی مناسب نیست.» قرنها طول کشید تا بر اثر تلاش دهها میلیون زن چنین سخنانی از بین برود و هیچکدام از آنها مهمتر از گینزبرگ خونگرم، با زبان برنده و بیباک نبود.
دیدگاه تان را بنویسید