کوروش احمدی، کارشناس ارشد روابط بینالملل مطرح کرد:
پمپئو، دیپلمات ایدئولوگ
یک کارشناس روابط بینالملل گفت: تندرویهای ترامپ بیشتر با هدف واداشتن دیگر دولتها به تسلیم بود؛ درحالیکه پمپئو اهداف ایدئولوژیک را دنبال میکرد. مثلا در قضیه کره شمالی عملکرد ایدئولوژیک پمپئو در قیاس با عملکرد پراگماتیک ترامپ موجب شد تا کره شمالی حاضر به کار با پمپئو نشود.
اعتمادآنلاین| بین دیپلماتهای ایرانی به شوخی گفته میشد گویی مایک پمپئو وزیر خارجه ایران در آمریکا است، آنقدر که به موضوع ایران میپردازد. درحالیکه سیاست خارجی آمریکا همیشه موضوعات متنوعی از آمریکای لاتین تا اقیانوسیه را دنبال میکرد، در مدتی که مایک پمپئو بر صندلی وزارت خارجه آمریکا نشست، او عمدتا بر موضوع ایران و رایزنیهای منطقهای متمرکز بود. در روزهای پایانی صدارتش به این پرداختیم که چرا عملکرد پمپئو اینگونه بود.
گفتوگو با کوروش احمدی، کارشناس روابط بینالملل را بخوانید.
*مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا که بهزودی این سمت را ترک میکند، از سازمان سیا به این سمت منصوب شد. او سابقه دیپلماتیک نداشت؛ همانطور که رئیسجمهور آمریکا ترامپ هم یک آدم سیاسی نبود. این وجهه چقدر در کار دیپلماسی دولت ترامپ تأثیر گذاشت؟
ترامپ یک ویژگی منحصربهفرد داشت و آن اینکه برعکس رؤسای جمهور پیشین آمریکا هیچگاه هیچ سابقه و تجربهای در نظام حکمرانی کشورش به معنای اعم کلمه نداشت. همه رؤسایجمهور پیشین آمریکا یا قبل از رئیسجمهورشدن عضو کنگره بودند یا بهعنوان فرماندار ایالت یا عضو کابینه یا یک فرمانده ارتش کار کرده و تجربه آموخته بودند. این امر باعث شد که ترامپ در بدو ورود به کاخ سفید فاقد هرگونه تجربه اجرائی یا تقنینی باشد؛ یعنی او در عمل نمیدانست که اساسا ساختار حکمرانی چگونه کار میکند و این منشأ مشکلات ادراکی و عملی بود؛ اما ایدهها و افکاری داشت و قواعد دموکراسی هم اجازه نمیداد که او از رقابت با دیگر صاحبان ایدهها و افکار منع شود؛ اما نفس انتصاب کسی مانند پمپئو بهعنوان وزیر خارجه چه در آمریکا و چه در سایر کشورها بدون ایراد بود. پمپئو دکترای حقوق ازهاروارد دارد و قبل از انتصاب بهعنوان رئیس سیا و وزیر خارجه، عضو مجلس نمایندگان آمریکا، یعنی یک سیاستمدار بود. این معمول است که یک عضو پارلمان وزیر خارجه شود. در همین ایام اخیر جان کری و هیلاری کلینتون از کنگره به وزارت خارجه آمریکا رفتند. در ایران هم آقای دکتر ولایتی از مجلس به
وزارت خارجه رفت. مشکل پمپئو عقاید افراطی او بهعنوان یک مسیحی تبشیری یا اوانجلیکال یا صهیونیستمسیحی و دخالتدادن این باورها در کارش بهعنوان وزیر خارجه بود. او مثلا مدعی بود که خدا، ترامپ را برای نجات اسرائیل فرستاده است. یا یک سخنرانی تحت عنوان «چگونه میتوان یک رهبر مسیحی بود» در اکتبر 2019 کرد که در آن چگونگی اعمال نظرات دینیاش در کار دولتیاش را توضیح میداد و تبلیغ این سخنرانی از سوی وزارت خارجه آمریکا مسئلهساز شد. او از این جهات یک ایدئولوگ بود و با ترامپ که بیشتر یک آدم عملگرا بود، فرق داشت. تندرویهای ترامپ بیشتر با هدف واداشتن دیگر دولتها به تسلیم بود؛ درحالیکه پمپئو اهداف ایدئولوژیک را دنبال میکرد. مثلا در قضیه کره شمالی عملکرد ایدئولوژیک پمپئو در قیاس با عملکرد پراگماتیک ترامپ مسئلهساز شد و موجب شد تا کره شمالی حاضر به کار با پمپئو نشود.
*در چهار سال ریاستجمهوری ترامپ، مایک پمپئو بیش از هر موضوع دیگری در سیاست خارجی آمریکا به ایران متمرکز بود. این را میتوان در توییتها، ملاقاتها و سفرهایش بهخوبی دید. واقعا در عمل هم اینگونه بود؟ یعنی توان دیپلماسی آمریکا در این چهار سال به ایران متمرکز شده بود؟
قطعا ایران یکی از اولویتهای سیاسی خارجی آمریکا در چهار سال گذشته بود؛ اما به نظر من ترامپ و پمپئو دیدگاه و اهداف واحدی را دنبال نمیکردند. ترامپ با تمرکز بر انتخابات 2020، درپی تحقق قولهای انتخاباتیاش و اثبات این بود که توافق اوباما با ایران، توافق بدی بود. او میخواست که برجام را مختصری تغییر دهد و اسم آن را عوض کند و به نام توافق خوب خود ارائه دهد؛ اما پمپئو برمبنای آموزههای تبشیری یا اوانجلیکال اولویت متفاوتی درباره ایران داشت. او ایران را بهعنوان دشمن اسرائیل تصویر میکرد و دنبال این بود که با تضعیف ایران، اسرائیل را تقویت کند و براساس یک باور تبشیری «آمدن دوم مسیح» را جلو بیندازد. البته در حاشیه، یک ذخیرهای هم برای رئیسجمهورشدن خودش در 2024 دستوپا کند. در چنین چارچوبی، ترامپ از پمپئو بهعنوان کسی که حاضر به اعمال هر فشاری بر ایران برای واداشتن ایران به مذاکره بود، استفاده میکرد؛ اما شک ندارم که در صورت آمادگی ایران برای تفاهم، ترامپ آماده بود پمپئو را کنار بزند و با ایران تفاهم کند. عملکرد پمپئو برعکس عملکرد ترامپ، فاقد هرگونه جنبه عملگرایانه بود و نهتنها در ارتباط با ایران، بلکه
دررابطهبا دیگر مقولات مطرح در سیاست خارجی آمریکا نیز همیشه غیرمنطقی و غیرعقلانیترین مواضع را داشت. بههمیندلیل نیز با دیپلماتهای حرفهای وزارت خارجه آمریکا رابطه خوبی نداشت و راه را برای اذیت و آزار آنها ازسوی دولت ترامپ باز گذاشته بود.
*در همین چهار سال، چین رقیب جدی آمریکا در تعاملات بینالمللی و اقتصاد و تجارت جهانی بود. سیاست پمپئو درباره این موضوع مهم چه بود؟
درحالیکه ترامپ به بسیاری از ابعاد چالش چین برای آمریکا توجه نداشت و عمدتا بر مهاجرت شغلها از آمریکا به چین و رفتن سرمایه آمریکایی به چین متمرکز بود، سیاست پمپئو در قبال چین، همه رگههای غیرعقلانی و غیرمنطقیبودن را داشت. پمپئو با چین نه بهعنوان یک رقیب، بلکه بهعنوان یک دشمن که باید نابود شود، برخورد میکرد؛ تا آنجا که حتی از مردم چین میخواست علیه حزب کمونیست قیام کنند. همینطور مدعی بود که چین یک قدرت جبار است و کشورها را تشویق میکرد که در برابر چین بایستند. مواضع او در قبال چین گاه با تئوری توطئه پهلو میزد. مثلا سازمان بهداشت جهانی را متهم میکرد که تحت کنترل چین قرار دارد یا چین را متهم میکرد که پشت تلفات بالای ناشی از ویروس کرونا در انگلیس است. در مجموع نحوه برخورد پمپئو بهعنوان یک وزیر خارجه با چین بسیار غیرمعمول و غیرمنطقی بود و بیشتر بُعد تبلیغاتی داشت و پروپاگاندامحور بود تا دیپلماسیمحور. البته همه اینها در شرایطی بود که چین معقول و منطقی و در چارچوب اصول دیپلماتیک عمل میکرد و امثال پمپئو مشکل میتوانستند بهانه علیه آن پیدا کنند.
*در مقابل تکهای آمریکایی، ایران هم نیازمند پاتک بود. همانطور که بیشترین توییتها و جوابهای ظریف، وزیر خارجه و سخنگوی وزارت امور خارجه، پاسخ به ادعاهای آمریکایی بود. اگر بخواهید این کشمکش را ارزیابی کنید، آن را چگونه تحلیل میکنید؟
ازآنجاکه پمپئو وجههای در سطح بینالمللی نداشت و اغلب به اظهارات و مواضع افراطی و ایدئولوژیک او اعتنای چندانی نمیشد، طبعا پاسخدادن به تبلیغات و ادعاهای بیپایه او نیز چندان دشوار نبود. البته مستلزم داشتن مهارت لازم و کافی بود که آقای ظریف نیز دارای چنین مهارتی هست. مشکل این بود و در دوره بایدن به طریق اولی این خواهد بود که مقامات ما میتوانستند و در آینده بتوانند بهلحاظ محتوایی و در قبال سیاستهای عملی آمریکا واکنش مناسب نشان بدهند؛ بلکه از شدت فشارهایی که تاکنون بر مردم ما وارد شده، کاسته شود.
منبع: روزنامه شرق
دیدگاه تان را بنویسید