کد خبر: 462277
|
۱۳۹۹/۱۱/۱۳ ۱۰:۱۵:۵۵
| |

حیدرعلی مسعودی؛ عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی:

فشار ضد ایرانی ریاض و تل‌آویو بر کاخ سفید زیاد است

حیدرعلی مسعودی؛ عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی گفت: فشارهای زیادی روی کاخ سفید از سوی ریاض و تل‌آویو وجود دارد و مقامات امریکایی تلاش دارند با برخی اظهارات از سطح این فشارها بکاهند.

فشار ضد ایرانی ریاض و تل‌آویو بر کاخ سفید زیاد است
کد خبر: 462277
|
۱۳۹۹/۱۱/۱۳ ۱۰:۱۵:۵۵

اعتمادآنلاین| ایران و امریکا در فاصله زیر سایه محدودیت زمانی تعیین شده در مصوبه مجلس شورای اسلامی و در فاصله چند ماه تا انتخابات ریاست‌جمهوری، فرصت زیادی برای ترمیم زخم‌های برجام و احیای این توافق بین‌المللی ندارند اما با این حال اصرار یکجانبه دولت بایدن به ضرورت بازگشت ایران به تعهدات در مرحله اول و بعد لغو تحریم‌ها از سوی امریکا باعث شده، سرنوشت برجام در هاله‌ای از ابهام قرار گیرد.

ما در گفت‌وگو با حیدرعلی مسعودی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی به بررسی این موضوعات پرداخته‌ایم. مسعودی می‌گوید نه در ایران و نه در امریکا مشکل عملیاتی و حقوقی وجود ندارد و تهران و واشنگتن باید نهایت بهره را از فضای کنونی ببرند. این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

*امیدهایی وجود داشت که با روی کار آمدن دولتی دموکرات در امریکا، امکان احیای برجام فراهم شود اما پیش‌شرط مطرح شده از سوی مسوولان امریکایی یعنی ضرورت تقدم ایران در بازگشت به تعهدات، باعث شده دورنمایی مثبت دست‌کم در کوتاه‌مدت وجود نداشته باشد. دلایل بروز این اختلافات و پافشاری مقامات امریکا به تقدم بازگشت ایران به تعهدات را چه می‌دانید؟

در دولت جو بایدن با توجه به تجربه مذاکرات منتهی به برجام دو رویکرد کلی وجود دارد. گروهی معتقدند باید بازگشت سریع به برجام و بعد مذاکره درخصوص موضوعات دیگر در دستور کار قرار گیرد. آنها راه نجات برجام را در بازگشت سریع می‌بینند و به توافق هسته‌ای به عنوان پیش‌زمینه‌ای برای توافقات بعدی نگاه می‌کنند؛ در صحبت‌های جیک سالیوان و حتی خود آقای بایدن چنین نگاهی دیده شده.

گروهی دیگر اما بر آن باورند که تجربه برجام نشان داده عجله کردن برای دستیابی به توافق با ایران، بدون ایجاد اجماع منطقه‌ای و اعمال نظر متحدان منطقه‌ای امریکا از جمله عربستان‌سعودی و اسراییل به نتیجه نخواهد رسید و حتی اگر توافقی میان تهران و واشنگتن به امضا برسد، برای مدتی طولانی پایدار نخواهد ماند.

این دو رویکرد در دولت آقای بایدن در حال رقابت هستند؛ کسانی مثل جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی شتاب برنامه هسته‌ای ایران را یک تهدید امنیت ملی می‌دانند و تاکید دارند که حل این معضل باید یک اولویت امنیت ملی باشد. راهکار آنها این است که ابتدا گام نخست برای احیای برجام فعلی برداشته شود و بعد از احیای توافق فعلی و اعتمادزایی، این امکان وجود دارد که ایران را به مذاکرات بعدی و گسترده‌تر یا همان مذاکرات بیشتر در برابر بیشتر قانع کرد.

در خود وزارت خارجه و شخص آقای بلینکن ماجرا کمی متفاوت است؛ به نظر می‌رسد آنها به راهکار دوم باور دارند و فکر می‌کنند شتاب بی‌مورد برای بازگشت به برجام، به معنای از دست رفتن اهرم‌های امریکا برای فشار بر ایران خواهد بود. اینکه سیاست آینده امریکا را طرفداران کدام رویکرد مشخص خواهند کرد، واقعا هنوز روشن نیست.

بدنه وزارت خارجه امریکا در حال تغییر است و روز جمعه خبر رسید که رابرت مالی به عنوان فرستاده ویژه در امور ایران تعیین شده. آیا این تغییرات تاثیر ویژه‌ای روی سنگین شدن وزنه طرفداران رویکرد اول نخواهد بود؟

موضوع مواجهه با ایران دو جنبه دارد: جنبه نهادی و جنبه گفتمانی. در جنبه نهادی مساله این است که نهادها، افراد و شخصیت‌های تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز در موضوع ایران چه کسانی هستند و چگونه می‌اندیشند.

در جنبه گفتمانی باید دید مبانی حاکم بر سیاست خارجی امریکا چیست و چگونه این گفتمان بر نظر شخصی اشخاص اثر می‌گذارد. از نظر نهادی، انتخاب رابرت مالی به عنوان نماینده ویژه در امور ایران بسیار مهم است و فرآیند تغییر سیاست‌ها از دولت ترامپ به دولت بایدن را سرعت می‌بخشد.

انتخاب او که به عنوان رییس گروه بین‌المللی بحران -‌گروهی که به اتخاذ مواضع واقع‌گرایانه و متوازنی درخصوص ایران شهرت دارد- سال‌ها فعالیت کرده و تجربه مذاکرات برجام را در کارنامه خود دارد، باعث می‌شود فضای سیاسی در ساختار دولت امریکا به نفع ایران بسیار مثبت شود. مطمئنا این انتخاب موضع طرفداران رویکرد اول را تقویت خواهد کرد اما اینکه انتظار داشته باشیم حضور یک فرد در یک نهاد با بروکراسی‌ پیچیده بتواند همه‌ چیز را به نفع ایران تغییر دهد، اشتباه است.

*آیا صحبت‌های مطرح شده از سوی مقامات امریکایی‌ را می‌توان در راستای مصرف داخلی یا فراهم کردن پاسخی برای متحدان ضد برجامی ایالات متحده دانست؟


بله نمی‌توان این را انکار کرد برخی مواضع صرفا سیاسی و برای مصرف داخلی یا قانع کردن متحدان منطقه‌ای امریکاست. برای نمونه آقای جیک سالیوان می‌گوید چه اشکالی دارد کشورهای منطقه از جمله عربستان‌سعودی و امارات در مذاکرات آینده برجام حضور و دخالت داشته باشند. بیان این موضع نشان می‌دهد فشارهای زیادی روی کاخ سفید از سوی ریاض و تل‌آویو وجود دارد و مقامات امریکایی تلاش دارند با برخی اظهارات از سطح این فشارها بکاهند. اما واقعیت آن است که دیپلمات‌های امریکایی فکر می‌کنند می‌توانند به سرعت به برجام بازگردند و بعد در مذاکرات احتمالی بعدی، اشکالی وجود ندارد که امریکا خواستار درگیر کردن ریاض و ابوظبی در مذاکرات شود.

نباید این مواضع ناشی از فشارهای متحدان منطقه‌ای آمریکا را موضع نهایی کاخ سفید تصور کرد؛ چنانکه در ماه‌های اخیر شاهد آن هستیم که متحدان امریکا می‌کوشند سیاستی مستقل و متفاوت از امریکای بایدن در قبال ایران تعریف کنند.

*هم امریکا و هم متحدان منطقه‌ای این کشور از ضرورت مذاکره در حوزه‌های موشکی و منطقه‌ای سخن می‌گویند. فارغ از درستی یا نادرستی این درخواست، آیا اساسا مذاکره بر سر موضوعات اینچنینی در چارچوب یک توافق هسته‌ای با جزییات دقیق امکان‌پذیر است؟

در زمان آقای ترامپ، امریکا راهبرد مشخصی نداشت و واشنگتن سعی داشت با طرح شروطی سنگین و غیرواقع‌گرایانه ایران را تسلیم کند. اگر ما سیاست خارجی آقای بایدن را به عنوان سیاستی فنی و تخصصی تلقی کنیم و انتظار رفتار منطقی و کارشناسانه از آن داشته باشیم، باید بگوییم گفت‌وگوهای موضوعی امکان‌پذیر است اما هم آقای جیک سالیوان و هم تونی بلینکن با سبقه آکادمیکی که دارند به خوبی واقفند که گفت‌وگو پیرامون این موضوعات در یک قالب واحد نشدنی است و باید در هر کدام از این موضوعات، محورها و مشارکت‌کنندگان متفاوتی مطرح شوند و حضور داشته باشند. من این موضوعات را مشکل اصلی

پیش روی احیای برجام نمی‌دانم. مشکل اصلی وجود مانعی تکنیکی و فنی در‌خصوص عدم وجود توافقی بر سر یک نقشه راه برای اقدامات متناظر است. در حال حاضر ایران و امریکا نمی‌دانند که بر‌اساس چه نقشه راهی باید عمل کنند و هر کدام از دیگری می‌خواهد به‌طور کامل تعهداتش را اجرایی کند و بعد به دنبال اجرای تعهد از سوی طرف مقابل باشد.

باید یک نقشه راه طراحی شود و این مساله نیاز به نوعی مذاکره و هماهنگی دارد. نمی‌توان انتظار داشت به صورت اتوماتیک یک نقشه راه پدید آید. باید کانالی ارتباطی میان ایران و امریکا وجود داشته باشد تا طی گفت‌وگوهایی زمینه لازم برای اقدامات متناظر و توافق بر سر نحوه بازگشت به برجام صورت گیرد. بدون وجود یک کانال ارتباطی و مذاکره عملا امکان تفاهم بر سر نقشه راه بازگشت به برجام وجود ندارد اما با گفت‌وگوهایی فشرده می‌توان طی دو الی سه ماه این موضوع را به نتیجه رساند.

یک نکته را نیز باید یادآوری کرد. اتفاقاتی در جریان است که در کانسپت کنونی معنی‌دار به نظر می‌رسند. برای نمونه سفر آقای دکتر ظریف به مسکو از جمله این اتفاقات است؛ چرا‌که اگر قرار باشد ایران به تعهداتش بازگردد و بر‌مبنای برجام عمل کند، روسیه نقش پررنگی در همکاری‌های صلح‌آمیز هسته‌ای با تهران خواهد داشت و در زمینه‌هایی نظیر خارج کردن اورانیوم غنی‌سازی شده ایران و عرضه این اورانیوم در بازار آزاد کمک بزرگی ارایه کند. حتی ممکن است در سفر اخیر آقای ظریف پیرامون این موضوعات نیز گفت‌وگوهایی صورت گرفته باشد.

*شما به ضرورت گفت‌وگو اشاره کردید اما به هر حال چارچوبی رسمی مانند 1+5 هنوز پابرجاست و اگر قرار است گفت‌وگویی صورت بگیرد می‌تواند از این طریق انجام شود. با این حال اراده‌ای از سوی دولت جدید امریکا در این راستا دیده نشده و کشورهای اروپایی نیز مواضع متناقضی اتخاذ می‌کنند. چرا امریکا این امکان را تاکنون نادیده گرفته؟

تصور من این است که تیم آقای بلینکن هنوز کاملا مستقر نشده. راس وزارت خارجه امریکا تغییر کرده اما هنوز بدنه این وزارتخانه دستخوش تغییراتی جدی نشده و با توجه به قدرتی که در اختیار این ساختار‌های بروکراتیک قرار دارد، سخت است که انتظار داشته باشیم در چنین فرصت کوتاهی همه‌چیز تغییر کند.

ضمن اینکه مسائل داخلی امریکا و چالش‌های جدی به جای مانده از دولت پیشین انرژی دولت جدید را تا حد زیادی به خود اختصاص داده و بنابراین زمان نیاز است تا این شرایط تغییر کند. با این حال امیدوارم خیلی زود توجه دولت امریکا به موضوع برجام معطوف شود؛ زیرا فکر می‌کنم آقای بایدن به برجام به عنوان میراث دولت اوباما و خودش نگاه می‌کند و نقش مهمی در امضای این توافق داشته است. در واقع برجام میراث بایدن هم هست.

رییس‌جمهور کنونی امریکا از سال 2003 طرفدار دیپلماسی با ایران بوده و حتی تلاش داشته تا دیپلماسی پارلمانی میان دو کشور شکل گیرد و تقویت شود. او حامی دیپلماسی با راس قدرت بوده، بایدن امروز همان بایدن است اما شرایط تا حدی تغییر کرده و باید دید در ادامه چه خواهد شد.

*آیا در نگاه دیپلمات‌ها و مقامات امریکایی، عنصر زمان برای بازگشت به برجام اهمیتی جدی دارد؟


در امریکا این تصور هم وجود دارد که پس از 8 سال دولت روحانی و با توجه به اتفاقاتی که در انتخابات مجلس اخیر افتاد، به صورت اجتناب‌ناپذیر دولت دراختیار اصولگرایان قرار خواهد گرفت و اگر اقتضائات آن زمان در توافق مدنظر قرار نگیرد، شرایط برای تعامل سخت خواهد شد.

گروهی دیگر مساله سیاست خارجی را صرفا در حوزه اختیارات رهبری می‌دانند و بر این باورند که با توجه به وضعیت کنونی، در دولت احتمالی اصولگرایان هم شرایط تغییری جدی نخواهد داشت.

با این وجود نباید فراموش کرد که فضای کنونی مزیت‌های نسبی بسیار زیادی دارد: دیپلمات‌های ارشد ایرانی شناخت بسیار خوبی از طرف مقابل دارند و دیپلمات‌های امریکایی نیز پس از چند سال مذاکره مطمئنا درک متقابل و خوبی از همتایان ایرانی‌شان دارند و درک متقابل کمک می‌کند مشکلات زودتر حل شوند. از سوی دیگر هر دو طرف برجام را دستاورد می‌دانند و به مسیر دیپلماسی چشم دارند. همه اینها می‌تواند باعث شود شرایط بهتری برای توافق وجود داشته باشد.

*نقشه راهی برای بازگشت به توافق وجود دارد که در عرصه داخلی دو کشور قابل عرضه و قابل پذیرش باشد؟


این کار میسر است. به هر حال با توجه به تغییر فضای سیاسی در واشنگتن و چرخش قدرت به سوی دموکرات‌ها، هم در دولت و هم در مجلس سنا شرایط بهتر شد و امکان عملیاتی کردن بازگشت امریکا به برجام و طراحی یک نقشه راه برای این کار وجود دارد. نمی‌خواهم مخالفت دموکرات‌هایی نظیر چاک شومر با برجام را نادیده بگیرم اما فضا به گونه‌ای است که از طریق اختیارات رییس‌جمهوری یا حتی مصوبات سنا می‌توان بازگشت به برجام را کلید زد. یعنی نه در ایران و نه در امریکا مشکل عملیاتی و حقوقی وجود ندارد. هم ما و هم امریکایی‌ها باید از این پنجره به وجود آمده نهایت استفاده را ببریم.

با توجه به انتخابات ریاست‌جمهوری ایران، فضای جامعه نیازمند یک خبر ‌خوب و یک گشایش است که این خبر خوب می‌تواند بازگشت امریکا به برجام باشد. از یک‌سو ایران باید از تمام ابزارهای دیپلماتیکش برای بازگشت به برجام استفاده کند و در مقابل امریکا باید بداند، چنین فرصتی کمتر برایش وجود خواهد داشت که بدون دردسر زیاد، راه دیپلماسی با تهران را بازگشایی کند.

منبع: روزنامه اعتماد

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها