بازگشت پر هزینه اعتماد به آمریکا
موقعیتی که با ترامپ برای همیشه تغییر کرد
بایدن و تیمش در انتخابات بر این عقیده بودند که سیاستهای نامنظم و بدون برنامه ترامپ و عدم رعایت اصول اساسی دموکراتیک موقعیت امریکا را در جهان بهشدت متزلزل کرده است. اتحادهایی که امریکا در چارچوب دموکراسی تشکیل داده را تضعیف کرده و توانایی امریکا را در بسیج دیگران برای مقابله با این چالشها نیز زیر سوال برده است. از همین رو بایدن و تیمش بر این عقیده هستند که این تهدیدها آینده امریکا را با چالش مواجه میکند.
اعتمادآنلاین| میثم سلیمانی در سالنامه اعتماد نوشت: جو بایدن قبل از اینکه به مقام ریاستجمهوری امریکا برسد در راهبردی که کمپین تبلیغاتی او تنظیم کرده بودند، نشان داد که به خوبی از موقعیت امروز جهان با خبرند. آنها میدانند که نمیتوانند به تنهایی اثرگذار باشند. در رویکرد بایدن به سیاست خارجی در زمان انتخابات آمده است، «از تغییرات آبوهوایی گرفته تا گسترش سلاحهای هستهای، از تجاوز قدرتهای بزرگ به سایر کشورها تا تروریسم و در آخر جنگ سایبری تا مهاجرت گسترده بحرانهایی هستند که نه امریکا و نه هیچ کشوری نمیتواند به تنهایی بر آنها فایق آید.»
بایدن و تیمش در انتخابات بر این عقیده بودند که سیاستهای نامنظم و بدون برنامه ترامپ و عدم رعایت اصول اساسی دموکراتیک موقعیت امریکا را در جهان بهشدت متزلزل کرده است. اتحادهایی که امریکا در چارچوب دموکراسی تشکیل داده را تضعیف کرده و توانایی امریکا را در بسیج دیگران برای مقابله با این چالشها نیز زیر سوال برده است. از همین رو بایدن و تیمش بر این عقیده هستند که این تهدیدها آینده امریکا را با چالش مواجه میکند.
واقعیت آن است که اگر به عقب برگردیم در دولت دونالد ترامپ چند اتفاق مهم رخ داد. امریکا نشان داد که هیچ تعهدی به متحدان خود ندارد و حتی متحدان نزدیک سنتی امریکا مانند اروپا و به خصوص کشورهای عضو اتحادیه اروپا به این فکر افتادند تا جدای از ناتو به دنبال تامین امنیت خود باشند، زیرا آنها به خوبی دریافتند که نمیتوانند با رویکردی که امریکای ترامپ دنبال میکرد در برابر تهدیدهای روسیه اقدام قابل توجهی انجام دهند. شاید اگر دولت ترامپ ادامه پیدا میکرد روند تشکیل ارتش اروپایی نیز سرعت بیشتری به خود میگرفت.
اگر به عقب برگردیم روزانه گزارشهایی منتشر میشد که بسیاری از متحدان امریکا به خصوص در غرب از سیاستهای دولت ترامپ در امریکا رضایت نداشتند. بسیاری از متحدان نا امید و ناراحت از دولت ترامپ بودند، زیرا میدانستند دیگر اتحادهای سنتی معنای خود را از دست داده است. اما با روی کارآمدن دولت بایدن این ناامیدی بار دیگر به امیدواری تبدیل شد. اروپاییها در طول چهارسال عملا رنج کشیدند و تحمل کردند. آنها اگرچه بهشدت مخالف سیاستهای ترامپ بودند ولی با آن کجدار و مریز برخورد میکردند. دونالد ترامپ در طول چهارسال متحدان دموکراتیک امریکا را کنارگذاشته بود و در طرف مقابل ، دیکتاتورترین متحدان و حتی دشمنان امریکا را در آغوش میکشید. اما حالا متحدان سنتی امریکا و به خصوص کشورهای دموکراتیک منتظر همکاری بیشتر با امریکا تحت رهبری دولت بایدن هستند. آنها میدانند که شعار «امریکا بازگشته» چه معنی دارد. امریکای بایدن آمده تا اتحادهای گذشته را احیا و توان اجماع سازی را تقویت کند و نشان دهد که میتواند ادعای رهبری جهان آزاد را با خود به یدک بکشد.
ولی واقعیت آن است که دیگر هیچ چیز مانند گذشته نیست. اروپا دیگر نمیخواهد تمام تخم مرغهای خود را در سبد امریکا قرار دهد. حس بی اعتمادی که در دوره چهارساله دونالد ترامپ برای اروپا ایجاد شد برای این متحد قدیمی امریکا هم فرصت بود و هم تهدید؛ در این چهارسال نبود تمام قد امریکا در کنار متحدان سنتی اروپایی نشان داد که این اتحادیه با چه ضعفهای جدی بدون امریکا روبرو است. اروپا امنیت خود و حتی بخش عمده اقتصادش را به امریکا گره زده است. بیش از همه در حوزه امنیت زنگ خطر جدی را در دوره ترامپ برای آنها روشن کرد. اروپاییها دریافتند دیگر نمیتوانند تمام و کمال امنیت خود را در اختیار امریکا قرار دهند. حتی دولت ترامپ در امریکا نشان داد که اروپاییها از حفظ یک توافق مانند برجام بدون امریکا ناتوان هستند. آنها بدون امریکا در بن بست قرار داشتند و تنها امیدشان این بود که با دورهای کوتاهمدت روبرو هستند که با عبور از آن بار دیگر از شرایط بحرانی حاکم خارج خواهند شد.
اما در طرف دیگر امریکا نیز بهشدت نگران است که دیگر نتواند مانند گذشته روی اروپاییها حساب باز کند. تمایل اتحادیه اروپا و حرکتهای عجولانه آن برای توسعه روابط با روسیه و چین پیش از روی کار آمدن دولت بایدن نشان داد، جنگ تجاری امریکا با چین تنها یک دریچه برای اروپا در راستای بهبود روابط با پکن باز کرده است. حتی در اوج اعتراضات در روسیه جوزپ بورل مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به روسیه سفر میکند و مسکو نیز بهرهبرداری لازم را از آن انجام میدهد. ولی این نکته را نباید نادیده گرفت که امریکا بار دیگر به دنبال اجماعسازی در مسائل بینالمللی است. تیم سیاست خارجی دولت بایدن به خوبی میداند که اگر میخواهد سیاستهای خود را به خوبی پیش ببرد نیاز به اجماع سازی دارد. پس در گام اول باید اعتماد سازی کند و نشان دهد چگونه قصد دارد با چالشهای پیشروی بینالمللی مواجه شود. تیم سیاست خارجی و امنیت ملی امریکا را میتوان بخش با تجربه و قدیمی از بدنه با تجربه دستگاه دیپلماسی امریکا دانست. پس باید انتظار روال سنتی سیاست خارجی امریکا را از آنها داشت. سنتی که در دوره ترامپ عملا از بین رفته بود. وزارت خارجه امریکا در طول چهارسال ریاستجمهوری ترامپ با پستهایی مواجه بود که حتی پر نشدند. بدنه این نهاد مهم دیپلماسی امریکا بهشدت تضعیف شد. کارمندان آن ریزش کردند، افراد با تجربه آن را ترک یا خود را بازنشسته کردند.
وزارتخارجهای که خود را در 8سال دولت اوباما در صف اول تمام تصمیمگیریهای جهانی میدید به ناگاه در دولت ترامپ تنها یک نوع تدارکاتچی برای دولت بود. دوستان ترامپ بر مبنای رفاقتی که با او داشتند در برخی نقاط دنیا سفیر شدند، حتی بیش از اینکه وزارتخارجه امریکا در اقدامات دیپلماتیک نقش داشته باشند بیشتر نمایندگان ویژه یا شخص ترامپ در این مسیر ایفای نقش میکردند. اما حالا بار دیگر در دولت بایدن شاهد نقشآفرینی وزارتخارجه و مشاور امنیت ملی امریکا در بحث سیاست خارجی هستیم. در حال حاضر اگر از مباحث داخلی امریکا عبور کنیم، چین، روسیه، ایران سه موضوع اصلی آینده سیاست خارجی امریکا است که برای حل هر سه این موارد ایالات متحده نیاز به اجماعسازی جدی دارد. این موضوع را نباید نادیده گرفت که تیم سیاست خارجی بایدن به مراتب توان اجماعسازی بالاتری نسبت به دولت پیشین امریکا دارد. اما جهان دیگر مانند گذشته به امریکا نگاه نمیکند. حتی تحریمهای امریکا نیز اثرگذاری سابق را ندارد. هرچند هر نوع تحریمی مبادلات تجاری با امریکا را دچار مشکل میکند ولی واقعیت آن است که آیا به مانند سابق کشورها و متحدان امریکا تمایل به اجرای تحریمهای یکجانبه امریکا را دارند یا خیر.
دولت بایدن بسیاری از اهرمهای گذشته خود در بحث فشارهای دیپلماتیک را از دست داده است. این کشور اکنون با بحرانهای عمده و جدی در بحث سیاست خارجی مواجه است که از دولت ترامپ به ارث رسیده که اگر طی ماههای آینده کرونا فروکش کند رفته رفته شاهد ظهور و بروز این بحرانها در نقاط مختلف جهان هستیم. ولی نکته اینجاست که دولت بایدن دیگر غیرقابل پیشبینی عمل نمیکند، بلکه هرتصمیم در چارچوب طبیعی خود پیش خواهد رفت. دیگر تصمیم خلقالساعه گرفته نخواهد شد بلکه باید هر تصمیمی ابتدا در دولت سپس با شرکا و همچنین کنگره نیز مورد ارزیابی قرار گیرد. دولت بایدن تجربه کافی را دارد و تیم سیاست خارجی او که طی چهارسال گذشته رصد جدی در مباحث سیاست خارجی داشتهاند با استفاده از تجربیات گذشته قطعا برنامههای جدی برای آینده خواهند داشت. ولی زمان مشخص خواهد کرد که این برنامه چیست.
امروز اروپاییها خوشحال از تغییر سیاست در امریکا هستند، ولی چین و روسیه از تغییر دولت ترامپ در امریکا خشنود نیستند. به چند دلیل زیرا تصمیمها در دولت جدید حساب شده اتخاذ خواهد شد و مذاکرات دیگر جنبه نمایشی نخواهد داشت. برعکس دونالد ترامپ که علاقه به مذاکرات شخصی با رهبران جهان داشت به نظر میرسد جو بایدن تمایل دارد تیمش مذاکرات را پیش ببرد و به آنها اعتماد کند و تصمیم نهایی توسط او اتخاذ شود. از طرفی، دیگر شاهد تصاویر تنهایی رییسجمهور امریکا در مجامع بینالمللی نخواهیم بود و دیگر نباید روی جلسات شورای امنیتی حساب باز کرد که امریکا و شخص رییسجمهور این کشور مورد انتقاد تمام طرفها قرار گیرد. با روی کار آمدن دولت بایدن تنهایی امریکا نیز به پایان رسیده است. قطعا کشورهای عربی از جمله عربستان نیز دیگر نمیتواند روی دولت جدید امریکا حساب ویژه باز کند بلکه رویکرد آن به خصوص در بحث جنگ یمن بیش از هرچیز دیگر روشن و مشخص است. یا رژیم اسراییل به خوبی میداند 4سال دولت ترامپ رویایی شیرین بود که به پایان رسید و حالا باید منتظر فصل جدیدی از روابط با دولت جدید امریکا باشد.
همچنین نباید فراموش کرد رویکرد ترقیخواهانی مانند سندرز نیز وارد سیاست خارجی امریکا شده است و این موضوع با برداشته شدن تحریمهای انصارالله یمن و باز شدن تبادلات مالی آن خود را نمایان کرده است، زیرا تیم سیاست خارجی دولت نشان داد که اولین اولویت خود را پایان جنگ یمن قرار داده است تا جلوی بحران بیشتر گرفته شود.
در خصوص ایران نیز نباید این موضوع را نادیده گرفت که تیم سیاست خارجی جدید امریکا شناخت به مراتب بیشتری از فضای داخلی جمهوری اسلامی و ساختاری حاکمیتی آن نسبت به دولت قبل دارد. بنابراین به خوبی میدانند در برابر ایران چگونه باید عمل کرد و چه گامهایی باید برداشت و به خوبی براهمیت سال آینده و انتخابات ایران آگاه هستند.
در پایان این موضوع را باید گفت که شرایط دولت امریکا هیچگاه به پیش از ترامپ بازنخواهد گشت، همانگونه که هیچگاه ایران به شرایط پیش از دولت محمود احمدینژاد برنگشت. موقعیت امریکا در صحنه بینالمللی تغییر کرده و بازسازی این وجهه برای امریکا هزینهبر خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید