محسن روحیصفت، تحلیلگر مسائل جنوب آسیا:
عمران خان میخواست در سیاست از اردوغان الگوبرداری کند
عمرانخان علنا به مقابله با ارتش پرداخت/ نسبت به عمرانخان و سیاستهای او در تهران نظرات مثبتی وجود داشت
عمرانخان تمایل داشت با الگوبرداری از رجب طیب اردوغان، رییسجمهور ترکیه نوعی توازن در سیاست خارجی خود ایجاد کند. اردوغان در طول سالهای گذشته توانسته بود بهرغم عضویت کشورش در ناتو، با روسیه نیز روابط نزدیکی برقرار و نوعی موازنه در سیاست خارجی ایجاد کند، با این تصور که این موازنه منافع بیشتری برای کشور در برخواهد داشت.
پس از هفتهها کشمکش سیاسی در اسلامآباد، عاقبت بامداد یکشنبه پارلمان پاکستان در رایگیری طرح عدم کفایت سیاسی نخستوزیر، ۱۷۴ نماینده پارلمان رای به برکناری عمرانخان از مقام نخستوزیری دادند.
به گزارش روزنامه اعتماد، رایگیری برای برکناری عمرانخان در حالی انجام شد که هواداران او مجلس را ترک کرده بودند، اما مخالفان با ۲ رای بیشتر از حدنصاب لازم برای عزل نخستوزیر با ۱۷۴ رای از ۳۴۲ رای ممکن، عمرانخان را از کار برکنار کردند. عمرانخان نخستین نخستوزیر پاکستان است که با رای عدم اعتماد پارلمان از کار برکنار میشود، هر چند در تاریخ پر از کودتا و کشمکشهای سیاسی پاکستان تاکنون هیچ نخستوزیر غیرنظامی یک دوره کامل در قدرت نمانده است. به گفته ایاز صدیق، رییس پارلمان، امروز رایگیری برای تعیین نخستوزیر جدید پاکستان برگزار خواهد شد. در حالی که عمرانخان از حامیانش خواسته علیه این اقدام مخالفان به خیابانها بریزند، پیشبینی میشود که امروز، شهباز شریف، رهبر حزب مسلم لیگ شاخه نواز و رهبر اپوزیسیون پارلمان به عنوان نخستوزیر جدید پاکستان برگزیده شود. برای بررسی دلایل برکناری عمرانخان از قدرت و تحلیل شرایط آینده پاکستان با محسن روحیصفت، تحلیلگر مسائل جنوب آسیا گفتوگو کردیم. در ادامه متن کامل این گفتوگو را مطالعه میکنید.
*فکر میکنید چه دلیلی داشت که عمرانخان نتوانست دوره نخستوزیری خود را در پاکستان تمام کند و نهایتا یکسال و نیم مانده به انتخابات توسط پارلمان از کار برکنار شد؟
ساختار سیاسی پاکستان بهرغم اینکه دارای میراثی از دموکراسی و بروکراسی باقیمانده از دوران امپراتوری بریتانیاست، اما زیر سلطه ارتش است. ارتش نقش یک متوازنکننده را در سیاست پاکستان بازی میکند و نقش مهمی در امور داخلی و خارجی اسلامآباد دارد. در نتیجه چنین تحولاتی در عرصه سیاست غیرنظامی پاکستان به دلیل نفوذ ارتش دور از انتظار نیست. در طول حیات پاکستان، نظامیان این کشور نیمی از دوران حیات مستقل این کشور به صورت مستقیم حاکم بودهاند و نیمی دیگر را نیز پشتپرده با حمایت از احزاب اعمال نفوذ کردهاند. در هر دوره که حکومت غیرنظامی در پاکستان حاکم بود، نظامیان میتوانستند با حمایت از یک حزب یا شوراندن حزبی علیه دیگری، سیاستهای خودشان را پیش ببرند. در طول چهار سال گذشته شاهد هماهنگی کافی بین ارتش و حزب تحریک انصاف شاهد بودیم و این اعتقاد وجود داشت که عمرانخان و حزب او، تحریک انصاف با حمایت ارتش روی کار آمده است. دو حزب اصلی پاکستان، یعنی حزب مردم و حزب مسلم لیگ شاخه نواز از ابتدای تاسیس پاکستان در قدرت بودند و حزب تحریک انصاف به عنوان یک حزب تازهتاسیس و سوم وارد سیاست شده بود. حتی ریشههای حزب مسلم لیگ به قبل از تاسیس پاکستان میرسید. در تمام طول دوران حکومت غیرنظامیان در پاکستان، یکی از این دو حزب قدرت را در اختیار داشتند و در هر مقطع، ارتش دخالت میکرد و یکی از این دو حزب را کنار میزد و دیگری را جای آن میگذاشت. حتی در یک دوران ارتش هزینه دخالت در سیاست را با تجزیه کشور داد و در دورانی که حزبی که مورد علاقه ارتش نبود روی کار آمد، ارتش تا پای جدا شدن پاکستان شرقی یا بنگلادش از پاکستان پیش رفت.
*همانگونه که فرمودید، عمرانخان و حزب تحریک انصاف از پشتیبانی ارتش برخوردار بود، چه چیز باعث شد که میان ارتش و عمرانخان شکاف ایجاد شود و این پشتیبانی و همراهی از بین برود؟
عوامل این مساله را در سه سطح میتوان تحلیل کرد؛ سطح تحلیل نخست در سطح بینالمللی است که شاهدیم یک قطببندی متسلب ایجاد شده است. مدتی پیش بین روسیه و چین یک قرارداد همکاری ایجاد شد و به نسبت گذشته به هم نزدیکتر شدهاند. از سوی دیگر پس از تهاجم روسیه به اوکراین، قطببندی میان شرق و غرب تحت عنوان جنگ سرد دو در محافل غربی شناخته میشود. قطببندی جدید در شرایط فعلی متسلب شده است و هر طرفی سعی میکند که کشورهای وفادار به خودش را علیه قطب و بلوک مقابل به موضعگیری وادار کند. در چنین شرایطی شاهد بودیم که درست بلافاصله پس از آغاز تهاجم نظامی روسیه به اوکراین، نخستین رییس دولتی که از روسیه بازدید و با ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه دیدار کرد، عمرانخان بود. او در این مسیر توصیههای فرمانده ارتش و کشورهای غربی را نادیده گرفت و سفر خود به مسکو را عملی کرد. اینجا دلخوری شدیدی از سوی بلوک غرب ایجاد شد، چراکه غربیها پاکستان را جزو بلوک خودشان میدانستند. از زمان تاسیس پاکستان تاکنون، ارتباطهای عمیقی میان ارتش ایالات متحده امریکا و ارتش پاکستان وجود دارد و کمکهای زیادی هم واشنگتن در طول دهههای گذشته به ارتش پاکستان کرده است. این کمکها در سالهای اخیر قطع شدهاند و ارتش پاکستان بسیار امیدوار است که دوباره بتواند از این کمکها بهرهمند شود، چراکه از یک سو خیلی در قدرت ارتش پاکستان موثر است و از سوی دیگر امرا و فرماندهان ارتش هم از این کمکها اندکی به جیب خود میزنند و بهرهمند میشوند. در نتیجه گرایشات سیاست خارجی عمرانخان، به ویژه دیدار او از مسکو، باعث نگرانی در ارتش برای دورتر شدن از غرب و به ویژه امریکا شده است. سطح تحلیل دوم، در سیاست داخلی پاکستان و در عرصه سیاست خارجی است. عمرانخان تمایل داشت با الگوبرداری از رجب طیب اردوغان، رییسجمهور ترکیه نوعی توازن در سیاست خارجی خود ایجاد کند. اردوغان در طول سالهای گذشته توانسته بود بهرغم عضویت کشورش در ناتو، با روسیه نیز روابط نزدیکی برقرار و نوعی موازنه در سیاست خارجی ایجاد کند، با این تصور که این موازنه منافع بیشتری برای کشور در برخواهد داشت. عمرانخان هم با الگوبرداری از اردوغان سعی داشت چنین رویکردی را در سیاست خارجی در پیش بگیرد. به نظر من قابلیتهای ترکیه با قابلیتهای پاکستان کاملا متفاوت است. اردوغان به لحاظ توانایی اقتصادی و ظرفیت دیپلماتیک چنین توانایی را داشت که بتواند توازن در سیاست خارجی را دنبال کند، اما عمرانخان از چنین مزیتهایی برخوردار نبود. سطح تحلیل سوم، در سیاست داخلی پاکستان و در عرصه سیاست داخلی بود. در اینجا هم باز عمرانخان با الگوبرداری از اردوغان سعی کرد دست ارتش را از امور داخل و خارج کشور قطع کند. در طول دو سال گذشته در موضوعهای مختلف سیاست خارجی شاهد اختلافنظر میان عمرانخان و ارتش پاکستان بودیم، چه در مورد هند و کشمیر، چه در مورد یمن و چه در مورد افغانستان این اختلافها وجود داشت. برای مثال عمرانخان از حملات خودسرانه اطلاعات ارتش پاکستان (ISI) به دره پنجشیر و مواضع مقاومت افغانستان یا سفرهای رییس ISI به کابل ناراضی بود. البته اختلافات ارتش و عمرانخان فقط به اینها خلاصه نمیشد. اختلافهای دیگری هم وجود داشت، برای مثال پایگاه نظامی که امریکا از پاکستان برای استقرار پهپادهای امریکایی برای مبارزه با گروههای مسلح مستقر در شمال پاکستان و افغانستان درخواست کرده و قول کمکهای مالی به ارتش پاکستان در ازای آن داده بود، اما عمرانخان با آن مخالف بود. عربستان هم به دلیل سیاست بیطرفی و مثبتی که نسبت به مسائلی مانند یمن داشت، از عمرانخان ناراضی بود. ولی نهایتا همه اینها مسائل زیربنایی بود، مخالفان عمرانخان هرگز این مسائل را عامل مخالفت خود با عمرانخان معرفی نکردند، بلکه با استفاده از مشکلات اقتصادی جاری در کشور سعی کردند افکار عمومی را برای مخالفت با عمرانخان آماده کنند. عمرانخان وقتی سر کار آمد، وعدههای زیادی برای توسعه اقتصادی کشور داد، اما خیلی از این شعارها در طول ۴ سال گذشته عملی نشد. علاوه بر این عمرانخان برنامهای برای مبارزه با فساد داشت که هر چند در این زمینه تا حدودی موفق عمل کرده بود، اما این موفقیت به ضرر خودش تمام شد، چراکه خیلی از کسانی که وضعیت مالی و قدرت و نفوذ خوبی داشتند از عمرانخان دور شدند و به رقبا پیوستند.
* به مسائل و مشکلات اقتصادی پاکستان اشاره کردید. زمانی که عمرانخان روی کار آمد، دولت پاکستان یک دولت ورشکسته با خزانه خالی بود و اقتصاد این کشور در آستانه فروپاشی قرار داشت. صرفنظر از شعارهای مخالفان عمرانخان، آیا واقعا مدیریت اقتصادی دولت او غیرقابل قبول بود؟
احزاب مخالف انتظارات را در سطح جامعه افزایش میدهند تا در واقع نتایجی که افکار عمومی انتظار دارد با نتایج به دست آمده واقعی فاصله زیادی داشته باشد. دوم اینکه محدودیتهایی برای عمرانخان ایجاد شد که منابع او را محدود کرد. وقتی که دولتی قصد دارد سیاست خارجی متوازنی، آن هم در شرایط قطبی کنونی در جهان درپیش بگیرد قطعا با محدودیتهایی مواجه خواهد شد، دولتی موفق است که بتواند یک دوره محدودیتها را پشت سر بگذارد و در یک چارچوب بلندمدت بعد از پشتسرگذاشتن دورهای سخت، منافع بیشتری را به دست بیاورد. عمرانخان موفق نشد دوره محدودیت را پشت سربگذارد. در نتیجه مسائل اقتصادی زمینهساز افزایش مخالفت با او شد. البته عمرانخان در نظر دارد که با تحریک احساسات ضد امریکایی مردم، جامعه را به میدان بیاورد و علیه ارتش اقدام کند. به تصور من این نخستین رهبر سیاسی در پاکستان است که چنین روشی را در پیش گرفته و علنا به مقابله با ارتش رفته است.
*فکر میکنید عمرانخان تا چه اندازه در این مسیر موفق باشد؟ هواداران او چقدر قدرت و جمعیت دارند؟
دورنمای این اقدام عمرانخان چندان روشن نیست، به این دلیل که در پاکستان زد و بندهای سیاسی و انتخاباتی و حوزههای انتخاباتی بسیار پیچیده هستند و احزاب رقیب میتوانند با استفاده از پول و وعده، باعث ریزش هواداران عمرانخان شوند. حالا وقتی که ارتش هم پشت یک جریانی در سیاست پاکستان باشد، قطعا کار برای مخالفان و معترضان سختتر خواهد شد. زمانی که عمرانخان سر کار آمد، حزب تحریک انصاف یک حزب ناشناخته بود و فقط به خاطر حمایتی که ارتش کرد و وضعیت وحشتناک اقتصادی که در آن دوران وجود داشت، عمرانخان با رای اندکی توانست رای پارلمان را برای خود به دست بیاورد. عمرانخان در ابتدای کارش هم رای زیادی در مجلس نداشت و فقط با ۱۷ رای اختلاف رای اعتماد گرفت. لذا نمیتوان مطمئن بود که عمرانخان میتواند در این اهدافش به موفقیت دست پیدا کند.
*نوازشریف، نخستوزیر پیشین پاکستان هم گفته میشد با دخالت ارتش با اتهامهای فساد توسط دستگاه قضایی از کار برکنار شده است. حالا مجددا پیشبینی میشود که برادر کوچکتر نوازشریف، شهباز شریف، از حزب مسلیم لیگ، شاخه نواز، قدرت را در اختیار بگیرد. آیا مشکلات ارتش با نوازشریف و مسلم لیگ برطرف شدهاند؟
خیر! این اقدامات ارتش پاکستان سابقهدار است. زمانی در دهه ۱۹۹۰ با بینظیر بوتو، علیه نوازشریف زد و بند کردند و دو سال بعد دوباره با نوازشریف علیه بینظیر بوتو، توطئه کردند. مریم شریف، دختر نوازشریف، اظهاراتش به ویژه در مورد موضوع افغانستان در ماههای گذشته عمدتا علیه ارتش پاکستان بود و نشان میدهد که چندان هم اختلافات میان ارتش و خانواده شریف برطرف نشدهاند. بیشتر بازیهای سیاسی در پاکستان جریان دارد که حتی ممکن است به حضور مستقیم ارتش در قدرت بینجامد. حزب مردم هم میتواند بختی برای قدرت داشته باشد، اما آنها هم الان انسجام حزبی ضعیفی دارند. بیلوال بوتو-زرداری که اکنون رهبر اجرایی حزب مردم است، تجربه چندانی در سیاست ندارد و با مشکلاتی مواجه است. ممکن است به یک ائتلاف برسند و دولتی ائتلافی تشکیل دهند و البته اگر هیچ یک از اینها اتفاق نیفتد، ممکن است بینظمی، بیثباتی و آشوب در پاکستان هم مثل افغانستان گسترش پیدا کند که در نتیجه این اتفاق ایران هم ضرر خواهد کرد.
* در برنامه مبارزه با فساد سیاسی عمرانخان، عنوان خاندانهای سیاسی حاکم بر پاکستان هم مطرح بود. حالا با توجه به بازگشت حزب مردم و حزب مسلیم لیگ نواز، شاهد بازگشت این خاندانها هستیم. فکر میکنید آیا دورنمایی برای کنار رفتن این دو خاندان، یعنی خاندان بوتو-زرداری و شریف از قدرت در پاکستان وجود داشته باشد؟
خیر! ثروت و نفوذ در اختیار این خاندانهاست. آنها با استفاده از ثروتشان در بخش اقتصادی و سیاسی کشور اثرگذار هستند. هر کسی هم که سر کار بیاید نیازمند به پول است و برای توسعه اقتصادی مجبور است که اینها را کنار خودش نگه دارد. این خاندانها میخواهند از رانتهای دولتی بهرهمند شوند، اگر با رانت این خاندانها مخالفت شود، دیگر رنگ پول آنها را نمیبیند و در نتیجه مسیر بهبود وضعیت اقتصادی کشور هم مختل خواهد شد. این پارادوکسی است که در پاکستان وجود دارد و نیازمند یک رهبر کاریزماتیک در اسلامآباد است که به شیوهای مدیریت کند که خودش سرنگون نشود و توسعه اقتصادی را هم برای کشور به ارمغان بیاورد. یکی از عوامل برنده شدن عمرانخان در انتخابات قبلی، چهره خودش بود نه انسجام حزبی، در حالی که رقبایش در حزب مردم و مسلم لیگ نواز، دارای انسجام تاریخی در صحنه انتخاباتی هستند. عمرانخان کاریزما داشت، اما نتوانست کارها را آنگونه که میخواست پیش ببرد.
* فکر میکنید اثر این تحولات در روابط پاکستان با تهران چه باشد؟
عمرانخان رابطه خوبی با تهران داشت. همزمان ایران رابطه بسیار نزدیکی هم با ارتش پاکستان دارد. به دلیل همسایگی دو کشور، ما بدون اینکه توجهی به فرد حاکم در اسلامآباد داشته باشیم، این روابط را به صرف همسایگی اداره بکنیم و سعی کنیم روابط خوبی داشته باشیم. تردیدی نیست که تهران با هر کس که در اسلامآباد سر کار بیاید، ارتباطات مثبت و دوستانه خواهد داشت. ولی نسبت به عمرانخان و سیاستهای او در تهران نظرات مثبتی وجود داشت و تلاشهایی وجود داشت که روابط با پاکستان گسترش پیدا کند، هر چند که در عمل موانع بسیار گستردهای وجود داشت. از جهت بینالمللی اگر بسنجیم، پاکستان بعد از قضایای افغانستان، اندکی اهمیتش را در عرصه بینالمللی از دست داده است. امریکا از آنجا که مستقیما قصد حضور در افغانستان ندارد، دیگر نیازی به پاکستان احساس نمیکند و این میتواند باعث خطرهایی در عملکرد پاکستان شود. پاکستان ممکن است از این جهت که بخواهد منافع بیشتری از روابط با قدرتهای خارجی ببرد، سعی میکند که مزیتهای نسبی برای خودش ایجاد کند و مطلوبیتهای نسبی برای قدرتهای بزرگ ایجاد کند، تا بتواند از این طریق منافع مالی برای پاکستان جذب کند. در این چارچوب ممکن است دولتی در پاکستان تصمیم بگیرد برای بازگرداندن آن مطلوبیت نسبی، دست به اقدامات ماجراجویانه یا خطرناکی بزند که ممکن است برای همه منطقه ضرر داشته باشد. در گذشته هم پاکستان با ادعای مبارزه با نفوذ کمونیسم، از کمکهای غرب بهرهمند شده بود و بعد از آن هم خود را در جایگاه تنها مسیر مبارزه با تروریسم در افغانستان قرار داد و کمکهای زیادی را دریافت کرد. الان هم مجموعه حاکمیت پاکستان دنبال این است که مزیت نسبی جدید پیدا کند تا مطلوبیت خودش را برای قدرتهای بزرگ ثابت کرده و بتواند کمکهایی را در این زمینه دریافت کند.
دیدگاه تان را بنویسید