کد خبر: 563852
|
۱۴۰۱/۰۴/۲۶ ۰۸:۳۲:۰۰
| |

فیاض زاهد، روزنامه‌نگار و تحلیلگر:

انقلاب فرانسه اولین نمونه از حکومت وحشت را به ما نشان می‌دهد

انقلاب فرانسه اولین نمونه از حکومت وحشت را به ما نشان می‌دهد. امری که گویا به ذات و مدلی برای همه انقلاب‌های توده‌ای بدل شده است.

انقلاب فرانسه اولین نمونه از حکومت وحشت را به ما نشان می‌دهد
کد خبر: 563852
|
۱۴۰۱/۰۴/۲۶ ۰۸:۳۲:۰۰

فیاض زاهد روزنامه نگار و تحلیلگر مسائل سیاسی طی یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: 14 جولای سالگرد انقلاب فرانسه است. انقلابی که منبع الهامات بسیار بزرگی پس از خود شد. انقلاب در نتیجه اختلافات ناشی از اصلاح نظام اقتصادی و سیستم مالیاتی شکل گرفت. گروه‌های سه‌گانه طبقاتی که در 300 سال گذشته موفق به برگزاری نشست ملی نشده بودند درباره چگونگی و ترکیب و دستور کار تشکیل مجلس دچار اختلافات بنیادینی شدند. از سویی مجلس بالادستی علاقه‌مند نبود در کنار دیگر طبقات در یک جا گرد ‌آید، طبعا گروه‌های زیردستی تشکیل هرگونه نشست جداگانه‌ای را عملی بی‌حاصل می‌دانستند. کلیسا به عنوان مهم‌ترین نهاد حامی سلطنت در پانصد سال گذشته حامی این رکن بود. سلطنت هم حامی منافع کلیسا. ترکیبی که در کنار زمینداران و اشراف خداترس! ضلع سوم را شکل می‌داد. هرچه بود؛ مردم فرانسه در این دسته‌بندی‌ها جایی نداشتند. سلطنت نیز در انحطاط بود. عصر باشکوه لویی چهاردهم چون به لویی پانزدهم رسید تضعیف شد و وقتی جوان بی‌تجربه‌ای چون لویی شانزدهم افسار قدرت را در دست گرفت مشکلات عمیق‌تر شد.  همواره این پرسش جدی از زمان دو توکویل و بعدها آلبرماله و ژول ایزاک و سپس اندیشمندان دیگری چون برینگتون مور و کرین برینتون مطرح شد که به راستی علت اصلی انقلاب فرانسه چه بود؟

آیا انقلاب برای این صورت گرفت که اوضاع اقتصادی هر روز به سمت بدترشدن پیش برود یا اتفاقا برعکس؛ انقلاب در نتیجه قدرت یافتن طبقه متوسط و تولد گروه جدیدی که به آنها نام بورژوا نهاده بودند، محقق شد.  بورژوا در لغت به معنی شهرنشین است. 

مفهوم شهری در کنار اصطلاح تازه متولد شده همشهری دارای بار ایدئولوژیکی بود. چونان مفهوم رفیق در انقلاب اکتبر یا برادر در انقلاب ایران. 

وقتی از مفهوم همشهری سخن می‌رانیم از پدیده نوینی سخن می‌گوییم که انقلاب فرانسه آن را به ما نمایاند. این طبقه یا گروه اجتماعی بیش از انقلاب شکل گرفته بود و انقلاب فرانسه تنها محل بروز سیاسی و قدرت اجتماعی آنان بود. 

شاید فراتر از این بحث، هنوز یکی از مهم‌ترین پرسش‌ها درباره انقلاب آن باشد که آیا به راستی انقلاب زمانی رخ داد که اوضاع اقتصادی رو به وخامت نهاده بود؟ یا انقلاب برای این امر از راه رسید که اوضاع اقتصادی فرانسه در حال بهبود بود؟

آلکسی دوتوکویل شرح منظم و قابل اتکایی از نظام اداری و مالی فرانسه به دست می‌دهد. در این گزارش ما با دوگانه این برداشت‌ها مواجهیم. بسته به آن است که از چه زاویه‌ای شرایط اقتصادی را تبیین کنیم. همواره به این جمله کلیشه‌ای ماری آنتوانت استناد می‌شود که او در بلوای گرسنگی مردم گفته است چرا از شیرینی در نبود نان استفاده نمی‌شود! یا نقش او را در ولخرجی‌ها و بریزو بپاش‌ها آنقدر مهم می‌دانند که وی را یکی از ارکان سقوط نظام سیاسی می‌دانند.  من همواره به این گزاره‌ها در طول دورانی که انقلاب فرانسه تدریس کرده‌ام با تردید نگریسته‌ام. علتش هم روشن است. فرانسه اشرافی محصول دوران لویی چهاردهم و نظام اداری آن است. مهم‌ترین ارکان این شکوه و بزرگی در زمان او پدید آمد. نیمی از طلای رایج اروپا در فرانسه ضرب می‌شد. 

نیمی از اسکناس‌های رایج اروپا به فرانسه تعلق داشت. در سراسر اروپا، امریکا و آفریقا این فرانسه و ارتش فرانسه بود که پیشگام بود. مادام بواری و دیگر سوگولی‌ها در کنار شهرهای لیون و مارسی و بوردو و اقامتگاه‌هایی چون لوور و تویلری و از همه آنها بالاتر ورسای، «پادشاه خورشید» را با طولانی‌ترین زمان سلطنت در بین بوربون‌ها در موقعیتی منحصر به‌فرد قرار داده بود. این شاید تنها تفرعن‌طلبی فرانسوی بود که نمی‌خواست رجحان ماری آنتوانت دختر بزرگ‌ترین امپراتوریس اروپا یعنی ماری ترز پادشاه اتریش و مجارستان را بپذیرد. وگرنه او در خانواده‌ای با نهایت شوکت بزرگ شده بود. از سویی کم‌رویی و خجلت و مشکلاتی که در شخصیت لویی شانزدهم بود نیز نمی‌تواند تنها ملاک تحقق انقلاب باشد. دوست دارم از تعبیر تدا اسکاچ پول بهره ببرم که گویی انقلاب‌ها انجام نمی‌شوند، بلکه از راه می‌رسند!

انقلاب فرانسه اولین نمونه از حکومت وحشت را به ما نشان می‌دهد. امری که گویا به ذات و مدلی برای همه انقلاب‌های توده‌ای بدل شده است. کرین برینتون از آن با نام مستی توده‌ها یاد کرده و اینکه در پس هر آرمان بلندی یک ماه عسل کوتاه باقی می‌ماند. انقلاب‌ها که می‌خواهند یک‌شبه همه آسمان را به زمین آورند، به تعبیر کارل ریمون پوپر گویا آن را به جهنمی عفن بدل می‌کنند. 

انقلاب‌ها برای نفوذ بی‌اندازه دولت‌ها برپا می‌شوند، اما دولت‌های پس از انقلاب از نفوذ افزون‌تری برخوردارند. انقلاب‌ها برای مداخله بیشتر احزاب و گروه‌ها و افراد در انتخابات شکل می‌گیرند، اما عملا نتیجه معکوس می‌شود.  انقلاب‌ها برای برخورد و رفع مزاحمت بروکراسی پوسیده رخ می‌دهد اما معمولا بروکراسی افسارگسیخته‌تری را تحمیل می‌کنند. انقلاب‌ها برای نابودی نظام ارزشی - طاغوتی، اشرافی، فئودالی و بورژوازی در نقاط مختلف جهان شکل می‌گیرند، اما در نهایت جامعه پس از انقلاب با میل بیشتری آن ارزش‌ها را زنده کرده و بدان میراث به شکلی نوستالژیک می‌نگرند.

از همه اینها مهم‌تر، وقتی جامعه‌ای پس از انقلابی خونین و جنگ‌های فراوان برای حفظ دستاورد نوینش خسته و ناامید و تنها می‌شود، به گذشته بازمی‌نگرد. این یکی از مهم‌ترین افسانه‌هایی است که شکلی گهگاه واقعی به خود می‌گیرد. نوستالژی زاییده ناامیدی، شکست از حال، فقدان برنامه‌ای برای فردا، انزوای سیاسی و اجتماعی و سرکوب‌های بی‌امان است. طرفه آنکه جامعه‌ای که برای تحقق بهترین‌ها علیه استبداد انقلاب کرده بود، با این تردید روبرو می‌شود که آیا کار درستی کرده؟ آیا انقلاب یگانه راه‌حل بود؟ آیا ارزش این همه هزینه را داشت؟ و ده‌ها سوال دیگر. اینجاست که نوستالژی در کنار حس ندامت و شکست ارزش‌های انقلاب و فرعی کردن آرمان‌های اصیل انقلابی و برجسته کردن شعارهای بی‌محتوا، زمینه را برای بازگشت گذشته فراهم می‌کند. انقلاب فرانسه در فردای سقوط ناپلئون بنابارت، به چنین مهلکه‌ای افتاد.  سلسله بوربون‌ها که از رونق افتاده بودند به صحنه بازگشتند. لویی هجدهم به سلطنت نشست. نکته جالب در این میان حمایت ارتجاع اروپا به رهبری انگلستان از وضعیت جدید بود. مردم فرانسه باید تنبیه می‌شدند، چون برخلاف روند اراده قدرت‌های محافظه‌کار و حامیان سلطنت و کلیسا رفتار کرده بودند. شاه بوربون به قدرت بازگشت اما تنها یک دهه لازم بود تا مردم پی ببرند همه نوستالژی‌ها قابل اتکا نیستند. همان نیرویی که انقلاب را شکل داده بود، مجددا بس از آزمونی ناموفق سلطنت را برانداخت. این رویداد نشان داد که انقلاب‌ها با همه فرسودگی‌ها و دلزدگی‌ها تا چه اندازه از پتانسیل جذب توده‌ای و اراده مردم برای تغییر بنیادین بهره می‌برند. نشان از آن واقعیت که گویا نوستالژی‌های بازگشت تنها ایده و رویایی روح‌انگیز را نمایندگی می‌کنند نه چیزی بیشتر. 

٭ پنجشنبه‌ای که گذشت سالگرد انقلاب فرانسه بود.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها