قاسم محبعلی، مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت خارجه
غرب به دنبال استفاده از کارت اختلاف ایران و عربستان در مذاکرات هستهای بود
آمریکاییها مدتهاست که بهدنبال تغییر سیاست در خاورمیانه هستند تا توجهشان را از این منطقه برداشته و متوجه شرق آسیا و مهار چین کنند
قاسم محبعلی از دیپلماتهای قدیمی و مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت امورخارجه در گفت و گو با روزنامه هممیهن معتقد است که این تصور که اروپا و آمریکا از توافق ایران و عربستان شوکه شده باشند، خیلی درست نیست. او میگوید غربیها مجبور خواهند بود که در قبال توافق تهران و ریاض سیاستی دوگانه را در پیش بگیرند. از یکسو از این توافق نفع میبرند، اما در عین حال تمایلی ندارند که چین بهعنوان میانجی توافق، همه مزایای آن را از آنِ خود کند.
واکنشهای اتحادیه اروپا، سران کشورهای تروئیکای اروپایی و ایالاتمتحده به توافق ایران و عربستان قابل توجه بود، به نظر میرسد غرب انتظار این توافق و ازسرگیری روابط را حداقل در برهه کنونی نداشت. آیا به راستی این کشورها از توافق تهران و ریاض غافلگیر شدند؟
نمیتوان با قطعیت گفت غرب از این توافق غافلگیر شده است، اما شاید آنها تمایل داشتند که پیش از توافق برای ازسرگیری روابط ایران و عربستان و بالطبع، سایر کشورهای جنوب خلیجفارس، از مناقشه موجود در منطقه بهعنوان ابزار فشاری برای پیشبرد سیاستهای خودشان در قبال موضوع هستهای و اوکراین بهرهبرداری کنند که این مسئله با میانجیگری چینیها و تغییر سیاستی که در ایران رخ داد و عربستان نیز از آن استقبال کرد، از دست آنها گرفته شد و طبیعتا از این مسئله خیلی خشنود نیستند.
با این حال طبیعی است که بخشی از انتظارات آنها هم برآورده شده چرا که بخشی از مباحث مرتبط با برجام و مذاکرات به سیاست خاورمیانهای ایران ارتباط داشت که آنها مدعی بودند ایران علیه امنیت خاورمیانه، خلیجفارس و حوزههای نفتی انجام میدهد که با این توافق به نظر میرسد آن تهدید بهزعم غرب برداشته شده، اما نتوانستند امتیازی در قبالش دریافت کنند.
این توافق در میانمدت و بلندمدت چه تاثیری بر سیاست خاورمیانهای آمریکا و اروپا خواهد داشت؟ آیا براساس تعبیر رویترز، این توافق قدرتهای بزرگ را به فکر بازاندیشی در خاورمیانه انداخته است؟
باید به این نکته توجه کنیم که سیاست خاورمیانهای آمریکا و اروپا یکسان نیست و اگر نگوییم در رقابت و تقابل هستند، حداقل اختلافاتی در این زمینه دارند. آمریکا به این دلیل که دیگر یکی از صادرکنندگان نفت است، نیازی به نفت خاورمیانه ندارد، اما تا جنگ جهانی دوم و تا دو دهه اخیر، مهمترین مسئلهاش امنیت صادرات و انرژی و انتقال جریان نفت با حجم مناسب بود، اما دیگر این سیاست را ندارد و بخشی از نیازهای آمریکا دیگر با خاورمیانه مرتبط نیست.
این در حالی است که اروپا همچنان به مسئله خصوصا گاز و پس از آن نفت نیازمند است و البته اروپا همسایه خاورمیانه است و از نظر امنیتی و سیاسی، مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا مستقیما بر امنیت اروپا تاثیر میگذارد. برای مثال مسئله مهاجرت از سمت سوریه، عراق، ایران و سایر کشورها، مشکلاتی برای اروپا پدید آورده و این قاره را درگیر کرده است که این مسائل چندان برای ایالات متحده وجود ندارد.
با این حال آمریکاییها مدتهاست که بهدنبال تغییر سیاست در خاورمیانه هستند تا توجهشان را از این منطقه برداشته و متوجه شرق آسیا و مهار چین کنند؛ بنابراین در این مورد نیز شاید خیلی تطابقی میان سیاست اروپا و آمریکا وجود نداشته باشد؛ به این معنا که اروپا به اندازه آمریکا از سمت چین احساس تهدید نمیکند و مسئله عمده اروپا، مسئله روسیه و تهدید ژئوپلیتیک و سرزمینی که این قاره از سمت مسکو دارد، است؛ بنابراین تفاوتهایی در سیاستهای اروپا و آمریکا وجود دارد؛ اروپا علاقهمند به ثبات، امنیت، توسعه و سرمایهگذاری بهخصوص در حوزه انرژی در خاورمیانه است، اما آمریکا شاید دیگر آن علایق سابق را نداشته باشد. در نتیجه به نظر میرسد آمریکاییها سیاست خود در قبال خاورمیانه را مدتهاست که تغییر دادهاند و دخالت مستقیمی جز در مسئله اسرائیل در خاورمیانه ندارند، اما اروپاییها بهویژه فرانسه و کشورهای شرق آسیا بهشدت علاقهمند به حضور در خاورمیانه هستند.
میانجیگری و نقش چین در این توافق تا چه میزان بر نوع واکنش غرب تاثیر گذاشته است. آیا میتوان سفر رئیسجمهور فرانسه به پکن و تلاش برای پایان دادن به بحران اوکراین به کمک پکن را ناشی از همین نقشآفرینی دانست؟
چین از موضوع اختلافات ایران با کشورهای حاشیه خلیجفارس و جنگ اوکراین حداکثر بهرهبرداری را برای حضور بینالمللی موثر و تاثیرگذار میبرد؛ پکن البته به نظر نمیرسد که خیلی از جنگ اوکراین راضی باشد چراکه این بحران، پروژه بزرگ آنها یعنی «یک کمربند-یک جاده» را که شامل ایجاد یک کریدور بزرگ به اروپا است، با مشکل مواجه کرده و بههمین دلیل هم به نفع آنها و هم به نفع اروپاست که این جنگ پایان یابد. با این حال چینیها از این فرصت استفاده هم میکنند.
این در حالی است که در اروپا موضع واحدی در قبال نقشآفرینی چین وجود ندارد و به غیر از فرانسه و یک یا دو کشور دیگر مانند مجارستان، علاقهای به پایان بخشیدن با سرعت به جنگ ندارند. کشورهای دیگری مانند آلمان، انگلیس و آن سوی اقیانوس اطلس یعنی آمریکا بهدنبال این هستند که از طریق جنگ، روسیه را به زانو دربیاورند و این تفاوت سیاست موجب شده که فرانسه برخلاف آمریکا و باقی کشورهای اروپایی، علاقهمند به طرح صلح چین باشند.
سفر امانوئل مکرون به پکن نیز برنامهریزی شده بود تا بتوانند با طرح صلح چین برای آتشبس در اوکراین همراه شوند. البته قطعا برنامهریزی این سفر پیش از برنامهریزی برای حضور وزرای خارجه ایران و عربستان صورت گرفته است.
اینکه چین در توافق ایران و عربستان نقش داشته در نوع واکنش آمریکا و اروپا به این توافق و ازسرگیری روابط تاثیرگذار بوده است؟
غرب مجبور است سیاستی دوگانه نسبت به این توافق داشته باشد؛ به این معنا که بهرغم آنکه از ثبات در خاورمیانه نفع میبرد، اما از سوی دیگر اینکه، این ثبات توسط یک کشور رقیب برنامهریزی و میانجیگری شده و امتیازش را هم آن کشور کسب کرده، که این مسئله برای آنها خوشایند نیست. در عین حال، اما کاری که چین انجام داده، هم به نفع آمریکا و هم به نفع اروپاست، اما اینکه خودشان این کار را انجام ندادند و نقشی در مدیریت آن نداشتند، طبیعی است که بسیار محتاطانه و محافظهکارانه با آن برخورد کنند.
قدم بعدی چین در منطقه خاورمیانه چه خواهد بود؟ آیا توافق ایران و عربستان مقدمهای بر نقش جدید پکن در غرب آسیا و خلیجفارس خواهد بود؟
چینیها سرمایهگذاریهای بزرگی در کشورهای جنوب خلیجفارس دارند و همینطور بزرگترین مصرفکننده انرژی خلیجفارس و این منطقه هستند؛ در نتیجه امنیت و ثبات خاورمیانه برای آنها از اهمیت بالایی برخوردار است و طبیعتا صلح در این منطقه برای آنها بسیار مهم است. با توجه به همین مسئله نیز ممکن است بخواهند در موضوع صلح خاورمیانه و حل مناقشه اسرائیل و فلسطین نیز ورود کنند و دیپلماسی خود را در قبال این موضوع نیز مانند آمریکا و اروپا فعال کنند، چراکه هم روابط بسیار گستردهای با تلآویو دارند و هم این گستردگی روابط با کشورهای عرب خاورمیانه وجود دارد.
دیدگاه تان را بنویسید