شهید بهشتی چگونه مبارزی بود؟
شهید بهشتی که در حوزه آموزشی، پرورشی و تدوین کتابهای درسی در ایران بسیار فعال بود، در سال 1343 به آلمان رفت و مدت شش سال دور از وطن به حیات سیاسی-اجتماعی خود ادامه داد. بررسی بعد سختافزاری و نرمافزاری این سفر ششساله، علل و زمینههای هجرت صغرای این شخصیت را روشن خواهد کرد.
اعتمادآنلاین| یکی از روشهای شناخت ابعاد انقلاب اسلامی، شناخت آن دسته از رهبران و چهرههای انقلابی است که در فرایند سازماندهی، تحکیم و تقویت آن نقش داشتهاند. رهبران و شخصیتهای پرنفوذ پیشانقلابی، خود را در نقشهای رهبر، سخنور و بسیجکننده متجلی میسازند. یکی از این شخصیتها در دوره پیشاانقلاب اسلامی، آیتالله دکتر شهید سید محمد حسینی بهشتی است.
شهید بهشتی از مبارزان سیاسی مخالف نظام سلطنتی پهلوی بود که نه تنها در ایران، بلکه در خارج از این کشور نیز دست از مبارزه با این نظام برنداشت. در این نوشتار قصد داریم به وجه مبارزه خارج از کشور ایشان مخصوصا در آلمان بپردازیم و آن را در شاخصهای نظری و عملی که در بندهای سیاسی و اجتماعی گنجانیده میشود، بررسی و واکاوی کنیم؛ بنابراین، در حوزه بررسی اندیشگانی شهید بهشتی و مبارزات ایشان در خارج از کشور، روشها و مبنای نظری او را در بستر تاریخی و فضای اسلام سیاسی مد نظر قرار خواهیم داد و از آن دریچه به این شخصیت سیاسی که خود به تنهایی یک امت بود نگاه خواهیم کرد.
نظریه/ عمل
هر فرد انقلابی و مبارز، خود را در چهارچوبی به نام ایدئولوژی محدود میکند که کارکرد آن به مثابه نقشه راهی است که هدف و غایت فرد یا سازمان را تبیین و تعریف میکند؛ ازهمینرو فقدان چنین نقشه راهی، پیامدی جز روشهای کور و بیارزش نمیتواند داشته باشد. فعالان سیاسی، چه در لباس روحانیت و چه روشنفکرانی غیرروحانی، برای طراحی، سازماندهی و تربیت نیروهای آینده انقلابی خود، به سازمانهایی منضبط و آگاه به مسائل روز نیاز دارند تا از این طریق بتوانند با نیروی اندک ولی پرتوان خود، به بسیج سیاسی و در نهایت انقلاب دست یابند.
شهید بهشتی یکی از این فعالان سیاسی است که نقشه راهش را مکتب تشیع مشخص میکرد. به عبارت دیگر این فعال سیاسی در قالب مکتب تشیع، که در هسته مرکزی آن، مبارزه با حکومتهای غاصب برای برپایی حکومت عدل الهی گنجانیده شده است، قرار گرفت و برای تاسیس حکومت جمهوری اسلامی، که فقهای جامعالشرایط مشروعیت کسب و حفظ قدرت سیاسی را دارند، به اقداماتی در زمینه آموزش و پرورش همگانی در قالب مدارس دین و دانش، تدوین کتابهای درسی و تربیت نیروی ذخیره انقلابی دست زد1 که نتیجه آن در اواخر دهه 1350 نمود ظاهری پیدا نمود. او در ادامه این مبارزه و نیز به سبب آنکه تحت نظارت شدید ساواک قرار داشت سفر به آلمان را اجتنابناپذیر دید و ازهمینرو راهی این کشور شد.
وحدت در عین کثرت
شهید بهشتی «بنا به درخواست عدهای از علما و مراجع بزرگ، از جمله آیتاللهالعظمی میلانی، آیتاللهالعظمی خوانساری و آیتالله حائری، برای سرپرستی مسجد ایرانیان هامبورگ، در سال 1343 به آلمان رفت و در سال 1349، یعنی پس از شش سال، به ایران بازگشت».2 زمینهها و علل سفر او به آلمان را میتوان در دو دسته سختافزاری (یعنی به اتمام رساندن ساختمان نیمهکاره مسجد هامبورگ، سرپرستی مسجد به دلیل سفر آیتالله محققی به تهران) و نرمافزاری (یعنی فردی آشنا به زبان آلمانی و آگاه در زمینه علوم حوزوی که بتواند وحدت بین مسلمانان شیعه و سنی را محقق سازد) و نیز انجام دادن فعالیتهای سیاسی در قالب سروسامان دادن به تشکلهای دانشجویی مسلمان و تبلیغ علیه رژیم پهلوی و حمایت از امام، گنجاند.
ایشان در اولین اقدام، نام مسجد یادشده را از «جمعیت اسلامی ایرانیان در هامبورگ به مسجد [مرکز] اسلامی هامبورگ تغییر دادند» 3 و درهای مسجد را به روی همه علاقهمندان از جمله غیرمسلمانها و غیرایرانیها و شرقشناسان مرکز هامبورگ باز کردند.4 بدین ترتیب این مسجد به نهادی برای اثرگذاری و جذب حداکثر افراد ایرانی و غیرایرانی، بهویژه دانشجویان که بهشدت در معرض تبلیغات مارکسیستی و الحادی قرار داشتند، تبدیل شد. درواقع، مرکز اسلامی هامبورگ، در راستای حمایت غیرمستقیم از اندیشههای امام و تبیین حکومت جهانی اسلام، افشای سیاست کشورهای استعماری در قبال اسلام و اسلامشناسی و شیعهشناسی، به گفتمان اسلام سیاسی کمک کرد تا بدیلی برای رژیمهای استبدادی و سرکوبگر منطقه از جمله ایران باشد.
فعالیتهای سیاسی
الف) گفتمان اسلام سیاسی
شهید بهشتی در مرکز اسلامی هامبورگ و مراکز علمی و دانشگاهی در تمامی بحثها خطاب به جوانان ایرانی مقیم اروپا تأکید میکردند: ببینید امام چه میگوید، همان را باید عمل کنید؛ ما راهی را باید برویم که امام میرود؛ ما باید همیشه پشتیبان امام باشیم. بنابراین با مراجعه به آرای امام خمینی(ره)، که در آنها دو مفهوم «ولایت فقیه» و «نفی سلطنت» پررنگتر است، مبانی فکری و روشهای سیاسی شهید بهشتی را بهتر میتوان درک کرد.
«اجتهاد» و «جهاد» دو مفهومی است که شهید بهشتی همیشه بر آن اتفاق نظر داشت. براساس آرای او، جهاد تهاجمی در مقابل جهاد تدافعی قرار دارد. روی دیگر این اندیشه، اجتهاد است که در نظر شهید بهشتی، فقدان آن، به عدم پویایی اندیشه اسلامی و جمود فکری در شناخت معارف دینی و غلتیدن در ورطه التقاط میانجامد.5 از سوی دیگر، جهاد نیز که همراه عمل است، هدف را تعیین میکند. در واقع، ترکیب ایمان و عمل، ضلع دیگر مسئولیت اجتماعی و مشارکت در صحنه سیاسی را ایجاب میکند. «خود آقای بهشتی در زندگی عملیاش بر همین اساس عمل کرد و هیچ وقت خودش را از فعالیتهای اجتماعی کنار نکشید. آقای بهشتی باور داشت که یکی از علل رکود و انحطاط مسلمین همین مسئله فرار از میدان عمل است.»6 بنابراین عملگرایی، جهاد، اجتهاد، و اعتقاد به ولایت فقیه، مجموعهای را در جهت مبارزه با رژیم پهلوی هموار کرد که در گفتمان اسلام سیاسی خود را باز نمود و سرعت جنبش اسلامی را در بین ایرانیان و دانشجویان مسلمان بیشتر کرد.
ب) دانشجویان مسلمان
هر جامعهای که افتراق و واگرایی در آن نمود پیدا کند، انسجام و همبستگی خود را در رسیدن به هدف از دست خواهد داد. چنین جامعهای برای رهایی از این وضعیت نیازمند تشکل و طرح و برنامههای حسابشده است. شهید بهشتی نیز با مشاهده فقدان یک تشکل دانشجویی اسلامی در خارج از کشور، به تاسیس هسته اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان فارسیزبان اروپا اقدام کرد که هدف از آن در واقع تقابل با گروههای مارکسیستی و نیز تقویت سلاح منطق و معرفت بود و نیز «دال تهی» ای به نام حکومت اسلامی داشت.7 تا آن زمان اسلامگرایانی چون علی شریعتی، مصطفی چمران، محمد نخشب و... در خارج از کشور، در جمع سیاسیون غیر مذهبی یا در تشکیلات جبهه ملی فعالیت میکردند8 و جای خالی نهاد سازمانی مستقلی که هویتی اسلامی داشته باشد احساس میشد. این چنین اندیشه نهادی، بیانگر نگرش به آینده و نیاز به تشکل و کار گروهی است که همیشه دغدغه اصلی ایشان بود.
ج) از نجف تا پاریس
در مدت اقامت ایشان در آلمان، دو سفر به لبنان و عراق، یکی به منظور گفتوگو با شهید صدر درباره انقلاب اسلامی و مسائل روز جهان اسلام و بهویژه فلسطین و دیگری در نجف، برای ملاقات با امام خمینی و گفتوگو با ایشان درباره فعالیتهای مرکز اسلامی هامبورگ و دریافت رهنمودهای امام به منظور بهبود بخشیدن به فعالیتهای این مرکز انجام شد. این ارتباطات پیوسته با امام بعدها خود را در معرفی کاندیداهای شورای انقلاب متجلی ساخت.
شهید بهشتی در آبان 1357، در سفری به پاریس، بعد از ملاقات با امام به منظور کسب تکلیف و اطلاع از چگونگی اداره کشور پس از سقوط رژیم پهلوی، دو اقدام مهم انجام داد: نقش جامعه روحانیت مبارز را در ترکیب شورای انقلاب پررنگتر ساخت و دوم، در ارتباط با روشنفکران مذهبی قرار گرفت.9 این ارتباط باعث شد از شکاف نیروها جلوگیری شود و آرزوی تفرقهانگیزانه رژیم پهلوی بر باد رود.
نتیجه
بیتردید شهید بهشتی در معرفی و شناخت اسلام عملگرا در قالب اسلام سیاسی در راستای افشای ظلم رژیم پهلوی و تبیین آزادی، حق و عدالت، نقش تاثیرگذاری داشت. او در مرکز اسلامی هامبورگ و سفرهای تبلیغی خود همواره از مفاسد و مظالم رژیم پهلوی و بهویژه شخص شاه انتقاد میکرد و چهره استبدادی و خشن رژیم را در پوشش فعالیتهای مذهبی و اجتماعی معرفی مینمود.
وی با به صحنه کشاندن دانشجویان خارج از کشور بهویژه در اروپا و آمریکا، به فعالیتهای سیاسی سرعت بخشید و با بنیان نهادن موسسات اسلامی، ارتباط خود را با مسلمانان بهبود بخشید تا چتر گسترده اسلام تمامی ملیتها را در زیر سایه خود قرار دهد. اسلام گفتمان رقیبی بود که با شهید بهشتی از نظریه به عمل درآمد و با آن، انقلاب آبیاری شد.
منبع: موسسه تاریخ معاصر
دیدگاه تان را بنویسید