داستانسرای غایبان بزرگ تاریخ
صادق چوبک داستاننویسی در جستجوی مردم آزاد بود و در داستانهایش یک جامعه خرافی و استبدادزده را روایت کرده است.
اعتمادآنلاین| صادق چوبک از جمله داستاننویسان اجتماعی سالهای 1320 به بعد است که داستانهایش به دلیل یک خصلت مهم بیش از هر روایت داستانی دیگری منبع کارآمدی برای مطالعه زیست اجتماعی طبقات مختلف اجتماع و به ویژه فرودستان به شمار میرود.
این مهمترین ویژگی روایتهای چوبک، خالی بودن داستانهایش از مواعظ اخلاقی و شعارزدگیهای مرسوم در داستانهای اجتماعی مشابه و نگاه بیطرفانهاش نسبت به این واقعیتهاست. فرودستانی که چوبک در روایتهایش از آنها سخن میگوید و زیست و روزمرگیها و جهانشان را ترسیم میکند، همان غایبان بزرگ تاریخهای رسمیاند که رنجها و مشقتهایشان مساله اجتماعی بزرگ تاریخ معاصر است، مسالهای که فقر و فساد و خرافات و انفعال انسانهای اجتماع را مینمایاند: ولگردان، تریاکیها، فواحش، مردهشورها و به طور کلی آدمهایی که معرف تکههای ناگفته و مسائل اجتماعی بغرنج این مقطع از تاریخاند این رویکرد را حاصل فضای باز سیاسی سالهای 1320 تا 1332 میدانند که با خروج رضاشاه پهلوی به عنوان نماد استبداد حاکمیت در آن زمان آغاز شد و داستاننویسان را بر آن داشت که به گوشههای تاریک و از نظر دورمانده جامعه بپردازند و با اشاره به بیعدالتیهای اجتماعی لزوم تغییر در سبک زندگی تودههای مردم را به حکومت تازهنفس گوشزد کنند.
مجموعه داستان «انتری که لوطیش مرده بود» مهمترین اثر داستانی زنده و اجتماعی چوبک است که آدمهای قصههایش را نمادهایی از آدمهای رهیده از استبداد رضاشاهی در ابتدای دهه بیست خورشیدی دانستهاند که حتی وقتی آزاد شدهاند باز هم زنجیر اسارت را با خود به همه جا میبرند و در واقع نویسنده تلویحا خواسته به روانشناسی اجتماعی مردم در برههای از تاریخ معاصر اشاره کند که موید بازگشت خودبهخودی مردم به سمت استبداد است و در نتیجه این اثر و آثار مشابه دیگر، بهترین منابع برای شناخت چرایی بازتولید استبداد به شمار میروند.
داستانهای «قفس» و «عدل» بیش از داستانهای دیگر این مجموعه زیست منفعلانه مردم را در دوره خفقان سیاسی رضاشاهی به نمایش میگذارد. چنان که در قصه قفس، «گاهگاه در قفس باز میشود و دستی سیاه و چرکین به درون میآید و یکی را میبرد تا کارد بر حلقش بمالد.» این دست میتواند هم خصلت هراسناک استبداد سیاسی را نمایش دهد و هم نشانه سرنوشت کور و قدری باشد که در جهانبینی مردم ریشه دوانده است.
چوبک روایت میکند که بقیه پرندگانی که در قفساند، بیاعتنا به مرگ دیگران، به نوک زدن در کثافت و شهوترانی مشغولند و به این ترتیب به انفعالی اشاره میکند که در اجتماع و زمانه خود شاهدش بوده و رنجش داده است. او کبوتران آزاد را در آسمان سرزمینش جستوجو میکرد و از کبوتران جلد استبداد میترسید، نکوهششان میکرد و در قصههایش بیپرده و تلخ، از چرایی به وجود آمدنشان میگفت.
منبع: تاریخ ایرانی
دیدگاه تان را بنویسید