نفوذ یک انگلیسی به حرمسرای شاه
ایزابلا بیشوپ، جهانگرد انگلیسی در زمان قاجار به ایران سفر کرد و اجازه پیدا میکند زنان ایرانی را که در خانههای خود یا حرمسرای شاه هستند ملاقات کند.
اعتمادآنلاین| زنان فرنگی که در زمان قاجار به ایران آمده بودند با توجه به زن بودنشان اجازه داشتند وارد اندرونی خانهها و حرمسرای شاهی شده و از نزدیک با خود زنان و زندگی آنها آشنا شده و به گفتوگو با آنها بپردازند که روایت این دیدارها در خاطراتشان بسیار جذاب و مهمتر از همه سرشار از اطلاعاتی است که توانسته بخشی از تصویر زنان در اندرونی خانهها و حرمسرای شاهی را برای امروز ما روشن کند و همین مسأله ارزش نوشتههای این زنان فرنگی را نسبت به نوشتههای مردان اروپایی دوچندان کرده است.
همراهی «میرزا» با «ایزابلا»
ایزابلا هم در زمان حضورش در ایران و سرزمین بختیاری این فرصت را داشت که به اندرونی خانهها راه یابد و از نزدیک با دنیا و چگونگی زندگی بخشی از زنان ایرانی آشنا شود که در خاطرات خود به تمام آن دیدارها و گفتوگوها اشاره کرده است. جالب است که با وجود مرد بودن مترجمش که شخصی معروف به «میرزا» بوده است به وی اجازه دادهاند که آن مرد هم وارد اندرونی شده تا صحبتهای خانمها و ایزابلا را برای همدیگر ترجمه کند.
اسکورت و تشکر از «اسفندیارخان»
این جهانگرد بریتانیایی در مسیر سفر خود به دعوت یکی از خانهای بختیاری در منطقه «اردل» برای صرف ناهار به خانه آنها که در دهکده «نوغان» بود، میرود. این خان معروف به «اسفندیار ایلبگی» بر قسمتی از طوایف بختیاری روزگار ناصرالدین شاه حکومت میکرده است، در خاطرات ایزابلا آمده است: «هنگامی که در جلفا بودم او در تهران بود. وقتی شنید من قصد دیدار از قلمرو بختیاری دارم نامهای به فرمانده سپاه سوارنظام اصفهان نوشت و از وی تقاضا کرد که چند نفر بهعنوان اسکورت در اختیارم بگذارد از این بابت از او بسیار متشکرم...».
حرکت به سمت خانه «خان»
بیشوپ از دعوت ایلبگی برای رفتن به خانه وی در روستای «نوغان» با فاصله دو مایل از روستای اردل استقبال کرد و قرار شد رأس صبح زود با قرار قبلی بهدنبال آنها بیایند. مسیر رسیدن به روستای نوغان جادهای خشک و بدون درخت و گرم بوده و تمام کشتزارهای این منطقه را مردم به گفته ایزابلا با گاو آهن شخم زده بودند که بعد از ورود به روستا نشانههایی از باغهای گلابی، زردآلو، گردو و انار در میان حصارها دیده میشود.
استقبال از یک فرنگی!
این زن جهانگرد اینطور ماجرای استقبالش را تعریف میکند: «یک خانزاده جوان که تبسمی بر لبانش بسته بود چهار نعل به طرف ما پیش آمد. تمام اهالی روستا جمع شدند تا یک فرنگی را از نزدیک ببینند. ایلبگی و برادرهایش در جلوی دروازه باغ استقبال کردند و به گرمی دست ما را فشردند. ایلبگی مرد قدرتمندی بود ولی او قدرت و ملاطفت و سادگی را در رابطه با مردمش توأمان به کار میگرفت. او یک قبای سورمهای رنگ از مخمل خطدار که یقه آن با پوست خز آرایش داده شده بود بر تن داشت....»
تعجب «ایزابلا» از پذیرایی بختیاریها
در میان نوشتههای ایزابلا در این بخش وی به نکتهای اشاره میکند که جالب است: «...خیلیها نوشتهاند که بختیاریها مردمی خشن و کوچ نشیناند، اما پذیرایی مجلل و گرمی که در نوغان از ما به عمل آمد مرا سخت شگفت زده ساخت.» منظور از نوشتهها، سفرنامههای اروپایی است که ایزابلا آنها را مطالعه کرده بود و در ابتدای نوشتههایش هم به این موضوع و قضاوتهای اینچنینی اشاره کرده است.
خدمت پنجاه نوکر و خدمه
اسفندیارخان و پسرانش از این زن جهانگرد فرنگی ابتدا در دو دستگاه چادر که در زیر سایه یک درخت برافراشته و با قالیهای زیبایی مفروش شده بودند پذیرایی کردند. جالب است که چند صندلی هم جهت میهمانان اروپایی خود در چادر گذاشته بودند. به گفته ایزابلا بعد از مستقر شدن در چادر، خان و برادران و پسرهایش به طور دایره روی فرش نشستند و حدود پنجاه نوکر و خدمه مشغول خدمت بودند تا اینکه یکی از نوکرها دختر کوچک خان را پیش این زن میآورد.
دیدار با دختر کوچک گندمگون!
بیشوپ این ماجرا را اینطور تعریف میکند: «...و یک عمله مرد، دختر کوچک ایلبگی را به نزد من آورد. این دختر چهار سال داشت، کمی گندمگون و رنگ پریده به نظر میرسید کلاهی از مخمل قرمز و سبز و روپوشی از مخمل سبز و قرمز بر تن داشت. او با اعتماد به نفس و آرام برای مدتی در کنار من نشست. پس از گفت و شنودهای زیاد میزبانان خسته شدند و بتدریج ما را تنها گذاشتند تا به صرف غذا بپردازیم.»
پذیرایی با پلو و کباب بره و لیموناد
آنطور که این زن جهانگرد تعریف کرده است برای صرف ناهار یک سفره به جای رومیزی به روی فرش پهن کردند و تعدادی بشقاب پر از پلو روی آن قرار دادند. تنگ آبخوری، کارد، چنگال، آب یخ، لیموناد روسی به اضافه چند لیوان در کنار بشقابها گذاشتند. ناهار شامل پلو، کباب گوشت بره، انواع خورش و کباب طیور و اقسام ترشی و ماست بوده است که به وسیله خدمتکاران به ترتیب روی سفره چیده میشده و غذاها کاملاً پخته و لذیذ بوده است.
دعوت برای حضور در اندرونی
بعد از خوردن ناهار اسفندیارخان از ایزابلا میخواهد که برای ملاقات زنان اندرونی به خانه وی برود. خانه ایلبگی یک بنای خشتی بوده است که اطراف آن را حصار کشیده و حیاط را که بخشی از آن محل سکونت زنان بود به دو قسمت تقسیم کرده بودند. بیشوپ پس از عبور از حیاط بیرونی که اطراف آن را مقداری اثاثیه بدون مصرف قرار داشته وارد اندرونی خانه میشود و از نزدیک زنان حرم خان را ملاقات میکند.
پانزده خانم با لباسهای نو و پاکیزه!
شرح این ملاقات بسیار جالب و خواندنی است که بهتر است از نوشتههای خود ایزابلا بخوانیم: «...در اندرون پانزده خانم با لباسهای نو و پاکیزه از من استقبال کردند مرا به اتاق تمیزی که با گچ سفید شده، راهنمایی کردند. این اتاق با قالیهای نفیس مفروش شده چند مخده با روپوش مخمل نیز در کنار دیوار چیده بودند. تعدادی لیوان و پارچ و سایر وسایل تزئینی نیز در گوشه روی تختی مشاهده میشد....»
خیرمقدم سوگلی و زنان میانسال!
در ادامه خانم بیشوپ نوشته است: «...خانمها مرا به قسمت فوقانی اتاق هدایت کردند و غیر از سوگلی ایلبگی تعدادی از زنان میانسال و سالمند که از اعضای خانواده ایلبگی بودند به من خیرمقدم گفتند. یک صندلی و یک میز برایم تدارک دیده بودند. میرزا (مترجم همراه) و یک پیشخدمت مرد جلو در ایستادند و مقابل در اتاق عده زیادی زن و بچه اجتماع کرده بودند و روی شانه همدیگر گردن کشیده تا داخل اتاق را ببینند. چند نفر کنیزک حبشی با موهای پرپشت و مجعد و دهان گشاد نیز در بین حاضران دیده میشد....»
چادرهای خوشرنگ و جلیقههای گلابتون
همانطور که در ابتدای گزارش اشاره شد تمام زنهای اندرونی به خاطر حضور میرزا که مرد بود چادر به سر داشتند، که ایزابلا از میرزا میخواهد تا پشت پرده رود تا بتواند صورت زنان را آزادانه ببیند. به گفته بیشوپ، بیشتر آن، زنان و دختران جوان کمسن و سالی بودهاند که چادرهای خوشرنگی به سر داشتند و جلیقههای گلابتون دوزی روی پیراهن نازک که شلوار چیندار بلندشان در زیر دیده میشد به تن داشتند. تمامی این توصیفات نشان از دقت و توجه این زن بریتانیایی به نوع پوشش و لباس و حتی رفتار و برخورد زنان در این منطقه از ایران داشته است.
سه خانم با چهرهای کهربایی!
ایزابلا در این میان که به توصیف چگونگی زنان اندرونی خان بختیاری میپردازد به حضور سه زن با قیافهای متفاوت از دیگران اشاره میکند:
«...سه نفر از این خانمها لباس سیاه پوشیده بودند. شلوارهایشان از اطلس سیاه و جلیقههایی از پارچه ابریشمی به تن داشتند و خیره خیره مرا ورانداز میکردند. این سه خانم دارای چهرهای مهتابی متمایل به کهربایی بودند، در حقیقت باید بگویم که قیافههایی نظیر اینان با این شکل و فرم تاکنون در عمرم ندیده بودم....»
توصیف زنان روستای «نوغان»
در ادامه این توصیفات مینویسد: «...تمام این خانمها موهایشان را در دو طرف صورتشان آویزان کرده و هر کدام لچک مخملی سیاه رنگ به سر داشتند که جلوی آن به طور ظریفی سجاف دوزی شده و تعدادی اشرفی زنجیرهوار به موازات منجقدوزی، دوخته شده و روی پیشانیشان به طرز زیبایی جلوهگری میکردند. گردنبندهای قشنگی از همان سکهها اما با اندازهای بزرگتر به گردن آویزان کرده بودند. این خانمها تماماً ابروهای خود را از دو طرف تا حد فاصل دماغ با نیل خالکوبی کرده و هر کدام یک خال به شکل کهکشان با جاده شیری بر پشت دستان خود داشتند.»
زن جوان بیمار با لباسی کهنه!
بنا به تعریف خانم بیشوپ در بین آن زنان، زن جوان بیمارگونهای با لباسهای کهنه و مندرس هم حضور داشته که ظاهراً مادر این زن جوان سعی میکرده است تا وی را که با شوهرش اختلاف داشته دوباره به خانه برگرداند، به احتمال زیاد ایزابلا در میان صحبتها و گفتوگوهایی که میان آن زنان رد و بد شده است متوجه این ماجرا شده و در خاطراتش به آن اشاره کرده است. حال این زن چه کسی بوده است و چه نسبتی با خان بختیاری داشته است از آن بیاطلاع هستیم.
گفت و شنود با خواهر«خان» بختیاری
بخش جالب و جذاب این ملاقات زمانی است که خواهر اسفندیارخان بختیاری با ایزابلا وارد صحبت شده و از وی پرسشهایی میکند که هر کدام آن سؤالات باز نشان از دغدغه زنان در اندرونی این خان دارد که نمادی از دغدغه زنان در آن دوره تاریخ است. خانم بیشوپ اینطور این ماجرا را تعریف میکند: «قبل از آنکه میرزا (مترجم) به نزد ما بازگردد آنان چادر به سر کردند و ساکت و بدون حرکت در کنار دیوار نشستند. بعد از صرف چای من یک گفت و شنود جالبی با خواهر خان (اسفندیار خان) که قبلاً سفری به بصره و بغداد و مکه کرده بود داشتم....»
پرسشهایی زنانه از زن فرنگی!
آنطور که ایزابلا نوشته است سؤالات زیادی بین آنها با ترجمه میرزا رد و بدل شده است: «...او از من پرسید چند سال دارم و چگونه موهای خود را رنگ و صورت خود را آرایش میکنم! بعد از این مذاکرات او قصد مرا از این مسافرت جویا شد. او همچنین پرسشهایی درباره آداب و رسوم ازدواج و طلاق و موقعیت زنان و آزادی آنان در سواری و غیره در انگلستان کرد. وی همچنین اضافه کرد که ما مانند زنهای اروپایی اسب سواری نمیکنیم، بلکه به طور قائم روی زین مینشینیم....»
سؤالی از ضیافتهای شبانه!
این زن فرنگی هم سؤالاتی از خواهر خان در رابطه با رقصها و سرگرمیهای شبانه میکند که انگار چیزی در این مورد نمیدانسته و در پاسخ گفته است: «در صورت لزوم کنیزان و نوکرانمان برایمان میرقصند.» در صورتی که منظور ایزابلا از رقصهای تفریحی ضیافتهای شبانه اروپاییها بوده است که مردان و زنان در آن با هم شرکت میکردند که خواهر خان هیچ درکی از این مسأله نداشته است.
مخالفت با عکس گرفتن زنان
در پایان این ملاقات باز ایزابلا مانند ملاقاتی که با همسر خان بزرگ بختیاری (بیبی زینب) داشت، میخواهد که عکسی به یادگاری از زنان بگیرد که آنها نیز مخالفت میکنند: «...میخواستم به رسم یادگار با آنها عکسی بگیرم اما آنها امتناع ورزیدند و گفتند این برخلاف آداب و رسوم کشور ما است زنهای نجیب و عفیف عکسهایشان را به دست کسی نمیدهند، اگر ما این کار را بکنیم ممکن است پشت سرمان حرفهای ناخوشایندی بزنند.»
منبع: روزنامه ایران
دیدگاه تان را بنویسید