علت قرارداد 1919 چه بود؟
آیا قرارداد 1919 ناشی از سروسامان دادن به وضع مملکت بوده است یا به خاطر ترس از افتادن ایران به دامان کمونیسم؟ در این راستا نیز، فرضیات و مستندات بسیاری مورد ارزیابی قرار گرفته است.
اعتمادآنلاین| آنچه صحنه سیاست بینالملل را برای افکار عمومی جذاب میسازد، نقش پررنگی است که قدرتهای بزرگ در آن ایفا میکنند.
با این حال، این مسئله به ویژه برای نخبگان سیاسی و تحلیلگران امر در کشورهای جهان توسعهنیافته چندان جذابیتی ندارد و گاه آنان را نگران نیز میسازد. تجربیاتی تاریخی که اذهان و افکار این نخبگان را جریحهدار کرده و روایت تاریخ را برای آنان تلخ میسازد. این تجربه به ویژه در چند سده اخیر تاریخ معاصر ایران به خوبی قابل مشاهده است.
رقابت ابرقدرتها و منافعی که آنها از این رابطه بهره میبردند ایران را به مهرهای تبدیل کرد که علاوه بر نوسانات داخلی، تلاطمهای بینالمللی نیز بر سیر تحولاتش تاثیر گذاشت و نقش این کشورها را در تاریخ معاصر ایران پررنگتر از قبل جلوه و نمایش داد.
در این میان، یکی از نقاط عطف تاریخی که بحث پیرامون آن بسیار بوده است قرارداد 1919 میان ایران و انگلستان است. قرادادی که به زعم برخی به تحتالحمایگی و در نهایت سرسپردگی ایران به انگلستان منجر میشد.
سؤالی که تا به امروز به آن بیشتر پرداخته شده است این است که آیا این قرارداد در راستای تشکیل حکومت مقتدر مرکزی بوده است یا بیشتر منافع قدرتهای جهانی و به خصوص انگلستان را تامین میکرده است؟ به عبارت دیگر، آیا قرارداد 1919 ناشی از سروسامان دادن به وضع مملکت بوده است یا به خاطر ترس از افتادن ایران به دامان کمونیسم؟ در این راستا نیز، فرضیات و مستندات بسیاری مورد ارزیابی قرار گرفته است.
با این حال آنچه بدان کمتر پرداخته شده نقش قدرتهای بزرگ دیگر در این عرصه میباشد. روسیه، آمریکا و فرانسه از جمله بازیگرانی بودند که در قبال این قرارداد موضعگیری کردند و واکنش نشان دادند. بر این اساس، جستار زیر به رویکرد دولتهای فرانسه و آمریکا در قبال این قرارداد و سپس به دلایل آن خواهد پرداخت.
مخالفتها در قبال قرارداد 1919
انقلاب بلشویکی در روسیه در سال 1917 و ترس انگلستان از افتادن ایران در دام کمونیسم سبب شد لندن چاره کار را در قراردادی ببیند که ایران را رسما تحتالحمایه انگلستان قرار میداد.
با این حال، قرارداد 1919 از همان ابتدا با مخالفتهایی روبهرو شد. این مخالفتها هم در داخل بود و هم در خارج.
از جمله باید به مخالفتهای دو قدرت جهانی یعنی فرانسه و آمریکا اشاره کرد. سفارتخانههای این دو کشور در تهران با مخالفان داخلی این قرارداد ارتباط برقرار کرده و آنان را مورد حمایت و پشتیبانی قرار داده بودند. از سوی دیگر نیز مخالفان در تلاش بودند تا با حمایت این سفارتخانهها فشار مضاعفی بر موافقان این قرارداد وارد سازند.
فرانسه اولین کشوری بود که در مقابل قرارداد 1919 موضعگیری نمود.
سفارت فرانسه برای بیاعتبار کردن این قرارداد تلاش گستردهای را آغاز کرد تا جایی که لرد کرزن شکایت شدیداللحنی از اقدامات بونن وزیر مختار فرانسه در تهران، تسلیم سفارت فرانسه در لندن کرد. کاکس از کرزن درخواست میکرد که وی از حکومت فرانسه درخواست کند محل ماموریت سفیر فرانسه در ایران را تغییر دهند.
سفارت فرانسه به این بهانه که حافظ منافع سوئد در ایران است و مستشاران ژاندارمری، سوئدی هستند با آنها تماس برقرار کرده حتی آنها را به مخالفت با قرارداد تشویق میکرد. سفارت ایران در پاریس نیز از دیگر مخالفان عقد این قرارداد بود. این سفارت گزارشهایی اغراقآمیز در مورد مخالفت اروپاییها با این قرارداد به تهران مخابره میکرد.
در این میان، رسانههای گروهی، مطبوعات و نشریات فرانسه نیز حملات سخت و خشنی علیه سیاست انگلیس در پیش گرفتند. نصرتالدوله به شدت از عملکرد رسانههای فرانسوی ناراحت و خشمگین بود و میگفت روزنامههای فرانسوی میکوشند دولت وقت ایران را در افکار عمومی جهانیان کوچک و آن را حکومتی نشان دهند که بهرغم مخالفت عموم ملت ایران به دست انگلیسیها بسپارند.
همچنین آنها در پی این هستند تا خود قرارداد را به عنوان مدرکی دال بر خیانت به اصول چهاردهگانه ویلسون قلمداد نمایند. مضاف بر این معلمان فرانسوی در تهران تلاش میکردند تا با تحریک دانشجویان آنان را نیز وارد این معرکه سازند و ساز مخالفت این بخش از جامعه را کوک کنند.
وقتی احمد شاه با وجود ضیافتهای مفصلی که به افتخارش در انگلستان داده شده بود، زیر بار تأیید قرارداد نرفت و با بدرقه سرد انگلستان روبهرو شد و به پاریس آمد دولت فرانسه از وی در بندر کاله و پاریس استقبال گرمی به عمل آورد. هنگامی که نصرتالدوله فیروز وزیر امور خارجه دولت وثوقالدوله، صمدخان ممتاز السلطنه سفیر ایران در پاریس را معزول نمود و سفارتخانه را به محل دیگری منتقل کرد و شخصاً به کار در سفارت مشغول شد پلیس فرانسه پرچم ایران را از محل جدید پایین آورد و مانند گذشته صمدخان را وزیر مختار ایران در فرانسه شناخت. این اقدام در جهت حمایت از احمدشاه بر علیه نصرتالدوله که مأمور و امضای قراداد بود به عمل آمد.
دولت فرانسه از موضعی که احمد شاه در قبال قرارداد 1919 اتخاذ نمود و انعقاد هر نوع قراردادی را منوط به تصویب و موافقت مجلس شورای ملی ساخته بود، بسیار خشنود بود.
دلایل مخالفت دولت ایالات متحده در قبال قرارداد
آمریکاییها بیکار ننشسته بودند. در تاریخ نهم سپتامبر 1919 سفارت این کشور در تهران اولین موضعگیری صریح درباره مخالفت خود با این قرارداد را اعلام کرد. در این موضعگیری علت شکست هیئت اعزامی ایران به کنفرانس صلح پاریس قرارداد میان ایران و انگلستان قلمداد میشود.
ملک الشعرای بهار مینویسد کالدول سفیر آمریکا در ایران به او گفت: «قرارداد را به هم بزنید و دولت انگلیس را جواب بگویید، آن وقت به دولت آمریکا مراجعه کنید، قول میدهم هر قدر پول بخواهید به شما خواهد داد و مستشار هم میفرستند و مالیه و نظام و معاون شما را اداره خواهد کرد».5از اواخر قرن نوزدهم بود که آمریکا سیاست انزواگرایی را کنار گذاشت و روند مداخلهجویی در امور سایر کشورها را در پیش گرفت. در واقع آمریکا با پایان جنگ جهانی اول و به عنوان یکی از فاتحین این جنگ نقش پررنگتری در مسائل بینالمللی ایفا کرد و به همین دلیل بود که آغاز این عصر به نوعی آغاز برخورد منافع آمریکا با سایر قدرتهای بین المللی بود. بر این اساس بود که آمریکاییها مخالفت خود را با قرارداد 1919 به صراحت هرچه تمامتر بیان کردند.
واشنگتن از این مقطع به بعد انحصارگرایی و تفوق انگلستان بر مناطق نفت خیز خاورمیانه را بر نمیتابید. در همین برهه بود که شرکتهای نفتی آمریکایی تمام تلاش خود را میکردند تا بتوانند جاپایی در ایران پیدا کنند و از امتیازات نفتی بهرهمند گردند. در سال 1920 وزیر امور خارجه آمریکا طی تلگرامی به وزیر خارجه انگلستان اعلام کرد که انحصار تولید یک ماده خام اساسی مانند نفت، از طریق بهرمند شدن از امتیازات انحصاری عملا، مخالف سیاستهای دولت ایالات متحده است.
در همین ارتباط لرد گری سفیر بریتانیا در واشنگتن دلیل مخالفت آمریکاییها با این قرارداد را به این شکل توضیح میدهد: آمریکاییها قرارداد را شبیه چشمبندی میدانند که هدفش الحاق عملی ایران به امپراتوری بریتانیا است.6 با این حال واشنگتن هنوز توان آن را پیدا نکرده بود که در برابر فشار کمپانیهای نفت آمریکایی برای نفوذ در مناطق مختلف جهان، مانعی جدی بر سر نفوذ انگلیس در خاورمیانه ایجاد کند. بنابراین مخالفت با تفوق انگلیس رویکرد آمریکا در برخورد با مسائل و چالشهای بینالمللی آن روز بود و واکنش به قرارداد 1919 نیز در همین راستا صورت گرفت.
دلایل این موضعگیری از سوی فرانسه
فرانسه نیز همانند آمریکا به عنوان یکی از قدرتهای بزرگ نظام موازنه قوا نمیتوانست و نمیخواست در برابر سیاستهای توسعهطلبانه دولت بریتانیا برای تحتالحمایگی ایران بیتفاوت باشد. این کشور که در مقایسه با دیگر فاتحین جنگ جهانی اول، متحمل بیشترین خسارت جانی و مالی شده بود، بر سر گرفتن غرامت و ضمانت پرداخت آن از آلمان، با انگلیس دچار اختلاف شد و این اختلاف بر سر مسئله تقسیم جهان میان دولتهای فاتح و دخالت انگلیس در مسئله سوریه بالا گرفت چرا که هر دو قدرت، نگران تفوق و سلطه دیگری بر جهان سیاست بودند8. به تعبیر مرشایمر تمنای سیریناپذیر قدرت سبب شده بود منازعه میان قدرتهای بزرگ بر سر کشورهای تحت سلطه افزایش پیدا کند.
مقامات فرانسوی که با قرارداد 1919، ایران نفت خیز را در سلطه انحصاری رقیب میدیدند و دستشان از کسب منافع در این کشور کوتاه شده بود، چارهای جز مخالفت با آن نداشتند. آنها این قرارداد را یک ناکامی بزرگ سیاسی در رقابت با انگلیسیها به شمار میآوردند.
البته ذکر این نکته نیز لازم است که فرانسه سرانجام زیر فشار لندن دست از اعتراض کشید چرا که برای پیشبرد مقاصد استعماری خود در خاورمیانه و شمال آفریقا به حمایت این کشور نیاز داشت.
آنچه در مجموع میتوان به عنوان جمعبندی گفت این است که عامل و متغییر مهم و تاثیرگذار بر رویکرد قدرتهای بزرگ در قبال تحولات بینالمللی منافع ملی است. در واقع این قدرتها تمام تلاش و کوشش خود را به خرج میدهند تا بیشترین منفعت و کمترین زیان را در قبال هر چالش بینالمللی متحمل شوند. بر این اساس، ذهنیت هزینه ـ فایده رهبران این کشورها در قبال هر موضوع و چالش بینالمللی حرف آخر را میزند. این همان درسی است که تاریخ به نخبگان میدهد و گذشته را چراغ راه آینده میسازد.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر
دیدگاه تان را بنویسید