۵۰۴ سال پیش در چنین روزی:
جنگ چالدران میان ایران و عثمانی شروع شد
در روز 31 مرداد 893 هجری شمسی میان ایران و عثمانی جنگی درگرفت که بعدها به چنگ چالدران مشهور شد.
اعتمادآنلاین| جنگ چالدران که از آن با عنوان مهمترین جنگ پارتیزانی تاریخ ایران یاد میشود، در محلی به همین نام در شمال آذربایجان غربی در 20 کیلومتری شهر خوی میان قوای ارتش نوین عثمانی و سپاهیان سنتی شمالغرب کشور به وقوع پیوست و در نتیجه آن بخشهایی از شمال غربی ایران از جمله همدان، آذربایجان و کردستان شامل مناطقی چون دیاربکر، مرعش و البستان از تصرف صفویان خارج و به امپراطوری عثمانی پیوست.
صفویان با حمایت قبایل پیرو خود، قزلباشها توانسته بودند حکومت صفوی را در ایران پایهگذاری کنند و شاه اسماعیل حکومت خویش را در اوج قدرت میدید. در پی فشارهای عقیدتی بر علویان در امپراتوری عثمانی، صفویان با جمعآوری و پناه دادن به آنها و به ویژه نیروهای نظامی ورزیده عثمانی موسوم به ینیچری، سپاهی قویتر از ینیچری عثمانی تشکیل دادند.
قدرت گرفتن یک دولت قدرتمند شیعه در ایران، امپراتوری تازهکار عثمانی را که قصد حمله نهایی جهت تصرف اروپا را داشت از طرف مرزهای شرقی نگران ساخت، آنچنان که برخی میگویند نگرانی عثمانیها از آن رو بود که پیشبینی میکردند شاه اسماعیل با ادامه روندی که طی میکرد، به قدرتی فراتر از تیمور دست یابد و با گسترش تشیع صفوی، امپراتوری آنان را به نابودی بکشاند. اینچنین بود که عثمانی انگیزه لازم برای یک رویارویی سرنوشتساز و محتوم را در خود دید و به سوی ایران لشگر کشید.
اما در جریان شکلگیری این نبرد سرنوشتساز دلایل دیگری هم وجود داشت که به تسریع تهاجم عثمانی به خاک ایران انجامید. در همان سالها بود که پس از مرگ سلطان بایزید، پسر عموی سلطان سلیم عثمانی بنام بایزید دوم ادعای خلافت کرد اما چون قدرتی نداشت برای کسب اعتبار و قدرت به دربار شاه اسماعیل صفوی پناهنده و در ارومیه و تبریز ساکن شد. شاه اسماعیل با پناه دادن به پسر عموی مدعی و رقیب سلطان سلیم اول، درخواست سلیم برای استرداد بایزید دوم را خلاف جوانمردی اعلام کرد.
سلطان سلیم که آن زمان یکی از مقتدرترین و فاتحترین سلاطین آل عثمانی به شمار میآمد پناهنده شدن پسر عموی خود به ایران و عدم قبول درخواست استرداد وی از سوی شاه اسماعیل را بهانه کرد و پس از آنکه شاه اسماعیل با پادشاه مجارستان و مصر متحد شد و قصد حمله به عثمانی را در سر پروراند، به فکر مقابله با او افتاد.
همزمان با این تحولات شاهقلی خلیفه شاه اسماعیل و رئیس ایل تکلو در آسیای صغیر بیش از پانزده هزار تن از اهالی سنی آنجا را قتلعام و اموال آنها را غارت کرد. محمدخان استاجلو حاکم دیار بکر از دیگر خلیفههای شاه اسماعیل نیز با فرستادن نامه تهدیدآمیز و یک قبضه شمشیر و یک دست لباس زنانه سلطان سلیم را ترغیب به جنگ کرد. وی در این نامه نوشته بود اگر به جنگ میآیی شمشیر بر کمر بند وگرنه ملبس به لباس زنانه شو و بعد از این مردی بر زبان جاری نساز.
نورعلی خلیفه حاکم ارزنجان و رئیس و افراد سلسله ذوالقدر در آناتولی نیز از مریدان شیخ اسماعیل بودند. بدین ترتیب اگر سلطان سلیم دیر میجنبید قطعاً بساط حکومت عثمانی بزودی برچیده میشد. اما سلطان بزرگ عثمانی کلیه صفویان آناتولی را شناسایی کرده، سپس به سر آنها تاخته بیش از چهل هزار تن از آنان را کشت و آنهایی که گناهشان ثابت نشده بود را داغ کرد تا قابل شناسایی باشند. بعد از آن سلطان سلیم عازم تبریز پایتخت صفویه شد.
سلطان سلیم با سپاهی که تعداد آن را در حدود 100 هزار نفر تخمین زدهاند راهی ایران شد تا اینکه در اول رجب 920 قمری (مرداد 893) به دشت چالدران در شمال غربی خوی رسید و در آنجا اردو زد. موقعیت سوقالجیشی منطقه چالدران و عدم رویارویی با متجاوزان در دشت باز از مزیت سپاه ایرانیان بود. خبر ورود سلطان سلیم به ایران، در همدان به گوش شاه اسماعیل رسید، او که از این عمل ناجوانمردانه سلطان سلیم خشمگین شده بود به سرعت خود را به تبریز رساند و از عشایر منطقه تبریز - ارومیه کمک خواست، تجهیزات نظامی قوای ایران در این جنگ عبارت از ده هزار کلاه خود و زره آهنی و 750 عدد خفتان، 15 هزار شمشیر و 32 هزار عدد نیزه و 7000 تبرزین و 500 تفنگ بودند.
پیش از آغاز نبرد، شاه اسماعیل و فرماندهان سپاه برای تعیین استراتژی نبرد تشکیل جلسه دادند. نورعلی خلیفه و محمدخان استاجلو به دلیل آشنایی قبلی که از روشهای جنگی عثمانیان و قدرت ویرانگر توپخانه داشتند پیشنهاد کردند که قبل از آنکه دشمن موفق به تکمیل آرایش دفاعی خود شود حمله را از پشت به آنها آغاز کنند. این نظر کاملاً منطقی با مخالفت شاه اسماعیل و دورمیشخان استاجلو مواجه شد که البته نتیجه آن شکستی سخت و تلخ بود.
شاه اسماعیل به عثمانیان فرصت داد تا آرایش دفاعی خود را کامل کنند. دوازده هزار ینیچری مسلح به شمخال در پشت زنجیرهای از توپها قرار گرفتند. مانعی که به صورت سدی نفوذناپذیر در مقابل سپاه ایران که بیشتر سواره نظام بودند قرار گرفت. با شروع جنگ جناح راست سپاه ایران جناح چپ عثمانیان را در هم کوبید و فرمانده آنها حسن پاشا نیز کشته شد. صلابت نخستین یورش سپاه ایران به حدی بود که سلطان سلیم لحظاتی پس از شروع درگیری به گمان اینکه کارش با شکستی برقآسا به اتمام رسیده در پی گریز از معرکه بود. کثرت سپاه عثمانیان و محدودیت فضای نبرد به حدی بود که سپاهیان سلطان سلیم برای رویارویی با ایرانیان پشت نیروهای خود مدتها به انتظار میایستادند.
در نواحی مورد حمله سپاهیان عثمانی، فرماندهان محلی قزلباش دست به مقاومت جانانهای زده و باعث کشتار زیاد و عقبنشینی قشون عثمانی شدند و عشایر منطقه به کمک قوای دولتی ایران شتافتند، دلیل کمی شمار سپاهیان ایران در این جنگ به این خاطر دانسته شده که بیشتر آنان در خراسان بودند تا از یورش غافلگیرانهٔ عبیداللهخان ازبک جلوگیری کنند. دو هزار سرباز قزلباش در مقابل ستون 25 هزار نفری قوای ینیچری مدت 12 روز مقاومت کردند اما با شروع به کار توپها نتیجه جنگ به سرعت به نفع عثمانیان تغییر کرد. با به کارافتادن توپها و کثرت نیروهای مهاجم نتیجه جنگ به سرعت به نفع عثمانیها تغییر کرد. استفاده از توپخانه برای ایرانیان مصیبتبار بود. بسیاری از سپاهیان ایران و بسیاری از فرماندهان و صاحبان مناصب که همراه با شاه اسماعیل و سربازان در عدم عبور دشمن و ورود آنان به وطن تا پای جان هم قسم شده بودند در معرکه کشته شدند.
با ادامه حملات توپخانه عثمانی ارتش خسته ایران چون دیواری محکم ایستاده بودند و رفته رفته از کشتهها، پشتهها ایجاد میشد. سلطان سلیم فریاد میکشید هر چه عجم بکشید، ثواب بیشتری خواهید برد. شیخ محمدحسن شبستری از روحانیون معروف آن زمان که میدانست با قتل و یا دستگیر شدن شاه اسماعیل ممکن است سراسر ایران تسلیم سلطان سلیم شوند، بنابراین قرآن بدست به پیش شاه اسماعیل رفت و فریاد زد که «ای پادشاه شیعیان تو را به این قرآن سوگند میدهیم تا دست از جنگ برداری و بروی، چون صلاح مملکت در این است.» شاه اسماعیل نیز که بهرغم اصرار سالاران و عالمان همراه پس از خود دو فرمانده را به جانشینیاش انتخاب کرده و عازم جنگ شده بود در میدان نبرد با سوگند دادنش توسط شیخ شبستری و با فداکاری چند قزلباش به همراه 85 نفر باقیمانده از کل ارتش ایران جان سالم از معرکه به در برد. تلفات طرفین در جنگ چالدران اینگونه بود که 27654 هزار تن از ایران و 4 هزار نفر از سپاه عثمانی کشته شدند.
سلطان سلیم پس از عقبنشینی سپاه صفوی که به بهای کشته شدن بیش از چهارهزار نیروی عثمانی و از بین رفتن بخشی از توپخانه آن به دست آمد به دلیل ترس از وجود تله به تعقیب سپاه ایران نپرداخت و تنها چند روز بعد به تبریز وارد شد. سپاه عثمانی شهر تبریز را تصرف کرد اما چندی بعد به دلیل کمبود آذوقه مجبور به بازگشت شد.
نخستین نتیجه جنگ چالدران جدا شدن مناطق کردستان باختری شامل کردستان ترکیه، کردستان عراق و کردستان سوریه کنونی از ایران بود. مناطق دیگری شامل آذربایجان و تمام کردستان تا همدان نیز در جریان این جنگ از ایران جدا شد و به دست عثمانی افتاد اما چند سال بعد شاهعباس صفوی توانست بخشی از مناطق کردستان را با جنگ پس بگیرد.
منبع: تاریخ ایرانی
دیدگاه تان را بنویسید