جنگ جهانی اول برای ایران چه داشت؟
در حالی که روسها تمام جوی موجود در بازار را برای اسبهایشان با قیمتی نازل خریداری کرده بودند در کرمانشاه برخی نانواها خاک سفید را با آرد مخلوط میکردند تا حجم آن بیشتر شود.
اعتمادآنلاین| تاریخ معاصر ایران آکنده از حوادثی بوده که رنج بیشمار ملت ایران را به تصویر کشیده است. کشوری که در تندبادهای تاریخی همواره مورد هجوم دشمنان خارجی بوده و چشم طمع قدرتهای بزرگ از این سرزمین برداشته نشده است. یکی از مقاطعی که ایران مورد تاخت و تاز ابرقدرتها قرار گرفت جنگ جهانی اول بود. جنگی که کشتههای بیشماری برجا گذاشت و خسارتهای جبرانناپذیری بر پیکر روح بشر وارد ساخت. بر این اساس پژوهش حاضر در پی آن است تا با مروری بر این نقطه عطف تاریخی، تاثیر و تاثر کشورمان از آن را مورد ارزیابی قرار دهد.
ایران در بحبوحه جنگ اول جهانی
ایران در هنگامه آغاز جنگ جهانی اول وضعیت رقت انگیزی یافته بود. کشور پس از انقلاب مشروطه دستخوش فراز و نشیبهای گوناگونی شده بود و عملا دولت مقتدری وجود نداشت تا به وضع کشور سر و سامان دهد.
روسها و انگلیسیها نیز در پی قراردادهای 1907 و 1915 کشور را میان خودشان تقسیم کرده بودند و عملا از استقلال کشور خبری نبود. اما جنگ جهانی اول نیز این آشفتگی و هرج و مرج را تشدید کرد. مناطق وسیعی از کشور بر اثر جنگ نابود شده بود؛ دهها هزار ایرانی بر اثر قحطی و جنگ بیمار شدند و مردند و بسیاری بر اثر جنگ و حمله نظامی دچار خسارت شده و خانه و کاشانه خود را از دست دادند.
در مورد تلفات و کشتههای ناشی از آثار جنگ آمار متعددی گزارش شده است. آمارهایی که گاه تا نیمی از جمعیت کشور را تخمین زدهاند. کشوری که در آن مقطع، کمتر از 20 میلیون نفر جمعیت داشت پس از جنگ به چیزی حدود نصف کاهش یافت و این به خوبی آثار و لطمات جنگ را نشان میدهد. در واقع جمعیت کشور که تا سال 1919 باید به بیش از 21 میلیون میرسیده است به چیزی حدود 11 میلیون نفر کاهش یافته بود.
در همین ارتباط جمعیت تهران نیز که در آغاز جنگ چیزی حدود چهارصد هزار نفر تخمین زده شده است پس از پایان جنگ به دویست هزار نفر تقلیل مییابد. در واقع مجموعهای از عوامل در این وضعیت اسفبار و دردناک تاثیرگذار بودند. از فروپاشی نظام سیاسی در داخل تا شروع جنگ و شیوع قحطی.
قحطی گسترده
از آغاز جنگ جهانی اول قیمت کالاها در ایران به شدت افزایش یافت. در واقع صادرات کالا از اروپا به ایران متوقف شد. البته در این مقطع اقلامی که در داخل تولید میشد با افزایش چندانی روبهرو نبودند. در واقع مواد مصرفی که توسط خود مردم تولید میشد همچون برنج، گندم و شکر افزایش چندانی نیافته بود ولی هزینه زندگی خارجیها که بیشتر مصرفشان شامل کالاهای اروپایی میشد متفاوت بود. در واقع در یکی دو سال اول جنگ قیمتها افزایش چندانی نداشت و مردم توان برآورده کردن حداقلها را داشتند.
ایران از نوامبر 1914 که با حمله انگلیسیها به خوزستان مواجه شد، به جنگ جهانی وارد شد. اشغال ایران پس از این وارد مرحله تازهای شد به نحوی که تبریز به تصرف عثمانیها درآمد و روسها برای بیرون راندن عثمانیها به کشور حمله کردند. درست در همین مقطع بود که کشور با بحران کمبود مواد غذایی و غله روبهرو شد.
قیمت کالاهای اساسی به شدت در حال افزایش بود و مردم در تامین نیازهای اولیه خود با مشکل مواجه شده بودند.
تامین نان مردم پایتخت به مشکلی جدی تبدیل شده بود و امکان یافتن بسیاری از اقلام دارویی وجود نداشت. بدینترتیب تهران با دورهای از بلوای نان روبهرو شد. بلوایی که آشوبهای گستردهای را در شهر با خود به ارمغان آورد و مردم به طور متناوب به ادارات دولتی همچون وزارت داخله حمله ور میشدند. شدت و حدت بحران به حدی بود که نیروهای نظمیه در نانواییها مستقر میشدند تا نظم را برقرار سازند و جلوی افراد سمج و گرسنه را بگیرند.
بدینترتیب در پاییز 1917 ایران دچار قحطی شدید و اسفباری شده بود که با حمله مغولها به ایران نیز قابل مقایسه نبود. فقر آنچنان گسترش یافته بود که صدها تن در خیابانهای شهر به گدایی مشغول بودند و گاهی یک نفر را دوره کرده و به او هجوم میبرند. این رویه تقریبا در بسیاری از شهرهای ایران متداول شده بود. در ساوجبلاغ روزانه تعداد زیادی از مردم بر اثر گرسنگی جان خود را از دست میدادند. در مشهد و قم مردم روی به تحصن آورده بودند و به تلگرافخانهها پناهنده شده بودند. در حالی که روسها تمام جوی موجود در بازار را برای اسبهایشان با قیمتی نازل خریداری کرده بودند در کرمانشاه برخی نانواها خاک سفید را با آرد مخلوط میکردند تا حجم آن بیشتر شود.
گرسنگی فراگیر
با آغاز سال 1918 میلادی وضعیت دیگر بحرانیتر از قبل شده بود. در آغاز سال در عرض یک هفته در تهران حدود 51 نفر بر اثر سرما و گرسنگی در خیابانهای تهران جان باختند. در قم نیز همین تعداد مردند و تعدادی نیز جسدشان بر روی زمین مانده بود. برخی از مردم برای تغذیهشان تنها خون گوسفند در اختیار داشتند. در تهران کار به جایی رسید که میانگین کشتهها بر اثر گرسنگی به 36 نفر در روز رسید.
دنسترویل انگلیسی قحطی وحشتناکی را در همدان گزارش میدهد. «هر کس که قدمی در شهر میزد با آزاردهندهترین مناظر روبهرو میشد. اگر کسی از بیتفاوتی خارق العاده مشرق زمینیها که میگویند خواست خداست، برخوردار نباشد، نمیتواند این صحنهها را تاب بیاورد. مردم میمیرند و کسی نیست که کمکی کند و گاه جسد آدمها آنقدر کنار جادهها- بی آنکه کسی بدان توجه کند- میماند تا آنکه از بیم لطمه به دیگران، دیگر چارهای جز دفن آنها نباشد. در خیابان اصلی شهر از کنار جسد پسر نه سالهای عبور کردم که روشن بود در همان روز مرده بود، صورتش میان گل و لای پنهان شده بود و مردم از دو سویش به شکل عادی عبور میکردند، گویی او هم یکی از موانع عادی سر راه است.» وی همچنین میگوید آنهایی که غله را پیشخرید میکردند و به اصطلاح عمده فروش بودند از فروش غله به انگلیسیها سود فراوانی نصیبشان میشد اما حاضر نبودند این سود را با مردم عادی و بینوای شهرشان تقسیم کننند.
دو چندان شدن مشکل
در بهار 1918 وضعیت حتی وخیمتر هم شد. این بار عامل دیگری به عوامل گذشته افزوده شد و نگونبختی مردم کشورمان را دو چندان کرد. این بار تیفوس و تیفوئید(حصبه) به قحطی فراگیر و رقت بار مردم افزوده شده بود. کار به جایی رسیده بود که مردم علف، سگ و مردار حیوانات و حتی انسان را میخوردند. این قحطی مختص شهرهای کوچک و بزرگ نبود و سراسر کشور از تهران تا شیراز و از تبریز تا مشهد را دربر گرفته بود. تعداد عادی مرگ و میر در تهران چیزی بین ده تا پانزده نفر در روز بود که بر اثر این وضعیت به چیزی حدود صد و هشتاد نفر افزایش یافته بود و این خود به خوبی گواه و نشان دهنده وضعیت آن روزگار ایران بود.
کار به جایی رسیده بود که در گورهای دسته جمعی مردم را دفن میکردند. هرجا هم که قحطی از آن رخت بربسته بود تیفوس و وبا جای آن را گرفته بود. در برخی از گزارشها حتی تعداد کشتههای وبا بیش از قحطی نقل شده است و این موضوع جای هر گونه تعجبی را از بین میبرد که به چه شکلی شهری همچون تهران که جمعیتش به 400 هزار نفر در سال 1917 میرسید در سال 1920 جمعیتی حدود 200 هزار نفر را در خود جای داده بود.
دول استعمارگر
شاید یکی از اسفبارترین گزارشهایی که از این مقطع تاریخی به دست داده شده است نحوه برخورد انگلیسیها با بروز قحطی در کشور بوده است. در واقع انگلیسیها در جنگ با عثمانی و پس از شکست و عقب نشینی از مواضع خود در حالی که مردم کشور با فقر و گرسنگی غیرقابل تحملی دست و پنجه نرم میکردند، تمام آذوقهها و غلات را یکجا از بین بردند، مبادا این آذوقهها به دست نیروهای عثمانی در جنگ بیفتد، آذوقههایی که با ظلم و جور از شکم گرسنه مردم شهر، زده بودند. آنها همچنین به جای وارد کردن آذوقه از هندوستان به لطایف الحیل مختلف گندم و جو و سایر کالاهای اساسی مردم را که درگیر قحطی شده بودند به ثمن بخس میخریدند.
مبادا از اینکه غلات را با کشتی از هندوستان وارد کنند. زیرا میتوانستند با کشتیهایشان به جای غذا ادوات و تجهیزات نظامی فراوانی را جابهجا کنند. مضاف بر این انگلیس در این مقطع به درخواست دولت ایران که به پول نفتش نیاز مبرم داشت پاسخی نمیداد و در واقع به بهانه درگیر بودن این کشور در جنگ جهانی از پرداخت حقوقی که تا حدود زیادی نیز ضایع شده بود سر باز میزد.
اما این ظلم و تعدی به نیروهای انگلیسی محدود نماند. روسها نیز که به عنوان نیروی دیگر درگیر در ایران بودند مصائب وارد شده بر مردم ایران را دو چندان کردند. نیروهای متجاوز روسیه که در غرب ایران درگیر جنگ بودند برای تامین هیزم مورد نیاز خود به خانههای مردم هجوم میبردند و در و پنجره خانههای مردم بیپناه و بیدفاع را از جا میکندند و میسوزاندند تا بدینترتیب وضعیت دردناک مردم کشورمان را دو چندان کنند.
اما مهمتر از همه اینها درسی است که باید از این نقطه عطف تاریخی گرفت. نقطه عطفی که به خوبی نشان داد استقلال یک کشور و تکیه بر توان داخلی تا چه اندازه در عرصه روابط بینالملل مهم است. در حقیقت این برگ از تاریخ به خوبی هویدا میسازد که در عرصه سیاست بینالملل و در فقدان یک اقتدار مرکزی، بازیگران این عرصه باید خودیار باشند. در غیر این صورت در کوتاهترین زمان ممکن توسط قدرتهای دیگر بلعیده میشوند.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر
دیدگاه تان را بنویسید